![]() |
گفتوگو با مسافر نجات یافته تصادف اتوبوس ایرانی در ترکیه - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: خبرها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=42) +--- موضوع: گفتوگو با مسافر نجات یافته تصادف اتوبوس ایرانی در ترکیه (/showthread.php?tid=36955) |
گفتوگو با مسافر نجات یافته تصادف اتوبوس ایرانی در ترکیه - mohammadreza... - 26-05-2013 رادیو بینالمللی چین (CRI): بامداد شنبه ۲۸ اردیبهشتماه ۹۲ یک اتوبوس ایرانی که با ۲۰ مسافر از استانبول ترکیه به سمت تهران در حرکت بود، در نزدیکی روستای «اومورجا» از توابع «رشیدیه» چپ کرد که این سانحه ۶ کشته و ۱۴ زخمی برجای گذاشت. به دلیل همزمانی این حادثه با التهاب عمومی اعلام نظر شورای نگهبان درباره فهرست نامزدهای نهایی انتخابات ریاست جمهوری، بیشتر رسانههای داخل کشور به اتفاق رخ داده برای مسافران ایرانی در ترکیه توجه کمی نشان دادند. یکی از مسافران این اتوبوس که نخستین نجاتیافته از حادثه بود، پس از ورود به ایران در گفتوگو با گزارشگر رادیو بینالمللی چین (CRI) در تهران، به شرح این واقعه پرداخت. رادیو چین: چرا اتوبوس را برای سفر انتخاب کردید؟ - با دوستم برای گردش دو هفتهای به ترکیه رفته بودیم. قیمت اتوبوس خیلی به صرفهتر از هواپیما بود. وقتی دوستم هنگام بازگشت تصمیم گرفت بیشتر آنجا بماند، برای همین من تنها ماندم و از این اتفاق خیلی خوشحالم که او همراهم نبود. مطمئن نیستم اگر با هم در اتوبوس بودیم، او هم مثل خودم سالم یا زنده میماند. رادیو چین: بلیت را از کجا تهیه کردید؟ - دوستم بلیت را از دفتر یک شرکت مسافربری ایرانی در استانبول خرید. رادیو چین: از جزئیات پیش از حادثه چه چیزی را به خاطر دارید؟ - بر اساس اطلاعات ثبت شده در بلیت، قرار بود ساعت ۱۲ ظهر به وقت استانبول به طرف تهران حرکت کنیم، اما اتوبوس ساعت ۱۳:۳۰ یعنی با یک ساعت و نیم تاخیر راه افتاد. پس از طی کردن ترافیک سنگین استانبول، در نهایت ساعت ۱۵ از شهر خارج شدیم. رادیو چین: یکی از دو راننده اتوبوس در این حادثه جان خود را از دست داده. آیا تمام مسیر فقط با یک راننده ادامه دادید یا نوبت آنها عوض شد؟ تا جایی که به خاطر دارم، نوبتی پشت فرمان نشستند. اما یادم میآید که در طول مسیر سیگار هم میکشیدند. رادیو چین: در رفتار رانندهها متوجه چیز خاصی نشدید؟ - چندبار دیدم که راننده با موبایل خود صحبت میکند. نکته دیگر این که دو مرد از دوستان رانندهها بودند و کنار در نشسته بودند و چهار نفری گپ میزدند. چند ساعت بعد متوجه شدم که چون رانندهها با مسیر جاده آشنا نیستند، برای پیدا کردن راه از یک برگه کاغذ که کروکی روی آن کشیده شده بود کمک میگیرند. اما باز هم مسیر را اشتباه رفتند و در نهایت دو مسافر راه درست را نشان دادند. رادیو چین: از لحظه چپ کردن اتوبوس چیزی به خاطر دارید؟ - ساعت ۲۲ به منطقه «عثمانجیق» رسیدیم و آنجا در یک رستوران شام خوردیم. یادم میآید چند ساعت بعد از شام از خواب پریدم و احساس کردم اتوبوس با سرعت حرکت میکند و تلوتلو میخورد. ساعت ۲ صبح بود و باران میبارید. بقیه مسافرها هم در خواب بودند. هرقدر نگاه کردم، اما نتوانستم راننده دوم را ببینم. در همین لحظه دچار تردید شدم که شاید کسی که پشت فرمان نشسته خوابش برده و در خطر باشیم. به این فکر کردم که راننده را با صدای بلند صدا بزنم تا جوابم بدهد، اما در همین لحظه ناگهان اتوبوس به سمت چپ منحرف شد و سپس من از هوش رفتم. رادیو چین: چه زمانی به هوش آمدید؟ - وقتی چشمهایم را باز کردم، متوجه شدم که اتوبوس چپ کرده و مسافرها روی یکدیگر افتادهاند، اما اطراف من خالی بود. خیلی گیج بودم ولی به خاطر دارم که بوی شدید خون، مشام را آزار میداد. با دقت اطرافم را نگاه کردم و دریچه خروج اضطراری سقف را دیدم که کنارم بود، اما توان حرکت کردن را نداشتم. در همین لحظه یک مرد از بیرون اتوبوس دستهایش را داخل آورد و من را بالا کشید. رادیو چین: در این حادثه هیچ آسیبی ندیدید؟ - خیلی خوششانس بودم که هیچیک از استخوانهایم نشکست. اما وقتی کنار جاده زیر باران ایستاده بودم، تمام بدنم درد میکرد و شدت آن هر لحظه بیشتر از قبل احساس میشد. پشت اتوبوس آتش گرفته بود. سرنشینهای اتومبیلهایی که از جاده عبور میکردند، پس از دیدن صحنه تصادف توقف میکردند و با کپسول اطفای حریق به طرف اتوبوس میدویدند. بعضیها هم برای خارج کردن مجروحان کمک میکردند. رادیو چین: امدادگران چه زمانی به آنجا رسیدند؟ - فکر میکنم بعد از حدود ۱۰ دقیقه، نخستین آمبولانس رسید. همچنین دیدم مردی که من را از داخل اتوبوس نجات داده بود، پنج مجروح را با اتومبیل خودش به بیمارستان برد. من هم با یک اتومبیل سواری شخصی به اورژانش یک بیمارستان رفتم و همراه بقیه چکاپ شدیم. در آنجا دیدم که آمبولانسها پیدرپی میآمدند و مصدومان بدحال را میآوردند. از مصدومانی که تازه میرسیدند، شنیدم که حدود شش آمبولانس دیگر همزمان به محل حادثه رفته بودند و امدادرسانی به موقع صورت گرفت، اما چون بیمارستانی که در آن بودیم کوچک بود و امکانات کافی نداشت، مجروحان را به بیمارستانهای دولتی و یا علوم پزشکی شهر توکات و بیمارستان شهر سیواس منتقل کردند و ما هم رفتیم و در آنجا مراحل MRI، رادیولوژی، سونوگرافی و آزمایش خون را گذراندیم. رادیو چین: شما هم در بیمارستان بستری شدید؟ - بدن من فقط دچار کوفتگی شده بود اما کادر بیمارستان از این اتفاق شوکه شده بودند و قصد داشتند تا مطمئن شوند حال ما خوب است. وقتی مرگ راننده اعلام شد، ماموران پلیس از هر فرصتی برای ثبت اظهارات مجروحان بهره میگرفتند و از ما تحقیق میکردند. همچنین سرعت، دقت و برخورد آنها و مسوولان بیمارستان با مجروحین دلسوزانه و مودبانه بود. رادیو چین: در آنجا با مشاور بالینی حادثه هم صحبت کردید؟ - تا عصر روز بعد در بیمارستان بستری بودم. در آنجا همه با ما مهربان بودند و دلداریمان میدادند. رادیو چین: پس از آن چه شد؟ - بعد از پایان بررسیهای پزشکی، به ژاندارمری شهر رشادیه رفتیم تا به ادامه تحقیقات کمک کنیم و چمدانهایمان را تحویل بگیریم. اتوبوس را با یک یدککش به آنجا منتقل کرده بودند و هنگامی که چشمم به آن افتاد، تازه پی بردم که از چه فاجعهای جان سالم به در بردهایم. چمدانها را نیز داخل یک کانکس گذاشته بودند. وقتی داخل ساختمان رفتیم، عکس جنازههای مسافران را به ما نشان دادند تا برای شناسایی و کشف هویت آنها کمک کنیم. رادیو چین: آیا با فرستادگان سفارت جمهوری اسلامی ایران در ترکیه نیز ملاقاتی داشتید؟ - در ژاندارمری ماموران پلیس با کنسولگری ایران در ارتباط بودند، ولی ما آنها را ندیدیم. هرقدر احساس همدردی، انساندوستی، دقت و همراهی معنوی کادر پزشکی و پلیس و ژاندارمری ترکیه باعث تقویت روحیه و دلگرمی ما میشد، اما انتظار داشتیم حضور مسوولان ایرانی در آنجا زودتر و پررنگتر باشد. رادیو چین: یعنی فرستادگان سفارت ایران هیچ اقدامی انجام ندادند؟ - اعضای کنسولگری از شهر ارزروم، به بیمارستانهای شهر توکات رفته بودند. اما آنها چون کمتجربه بودند، نمیدانستند که باید به چند گروه مختلف تقسیم شوند و همزمان به شناسایی اجساد و هم رسیدگی به امور مجروحین و اعزام آنها به ایران رسیدگی کنند. برای همین از ما غافل بودند و بیشتر به جنازهها فکر میکردند. در ژاندارمری از ما خواستند تا تلفنی با مسوولان کنسولگری صحبت کنیم. رادیو چین: رانندهای که درگذشت را به خاطر داری؟ - مردی میانه اندام، ۵۸ ساله و اهل خوی بودی. سیبیل هم داشت. به خاطر دارم که احساس مثبتی به او نداشتم. رادیو چین: از مسافرانی که کشته شدند، در طول سفر با کسی همصحبت نشدی؟ - چون اتوبوس تک صندلی بود، کسی کنارم نبود، اما میدانم که قربانیان حادثه یک خانم میانسال، سه پسر اهل تهران و یک جوان ترکمن بودند. از گفتوگوی پسرها شنیده بودم که برای کار به استانبول رفته بودند و یکی از آنها ساکن محله تهرانپارس است. دو مرد با تابعیت کشور آذربایجان هم آنجا بودند که یکی از آنها در حادثه دچار شکستگی استخوان شده بود. رادیو چین: چطور با شوک روحی این حادثه کنار آمدی؟ - کنار نیامدم. هنوز گاهی عذاب وجدان دارم و از خودم میپرسم که چرا من زنده بیرون آمدم، اما پنج مسافر دیگر جان خود را از دست دادند؟ این موضوع به شدت آزارم میدهد. موضوع دیگر این است که امدادرسانی سریع و دقیق و برخورد ستودنی کادر بیمارستان و همچنین نیروهای پلیس ترکیه، از میزان شوک این حادثه در ذهن من کاسته و به دنبال راهی هستم تا از مردم و مسوولان امدادرسانی و درمانی این کشور تشکر و قدردانی کنم. گاهی به این فکر میکنم که اگر همین حادثه در ایران رخ داده بود، دوربینهای تلویزیون زودتر از آمبولانسها به محل حادثه میرسیدند. |