داستان کوتاه و غم انگیز رفتگر - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67) +---- موضوع: داستان کوتاه و غم انگیز رفتگر (/showthread.php?tid=31158) صفحهها:
1
2
|
داستان کوتاه و غم انگیز رفتگر - aLiReZaZ-iM - 25-03-2013 مرد رفته گر آرزو داشت برای یكبار هم كه شده موقع شام با تمامی خانواده اش دور سفره كوچكشان باشد و با هم غذا بخورند . او بیشتر وقت ها دیر به خانه میرسید و فرزندانش شامشان را خورده و همگی خوابیده بودند . هر شب از راه نرسیده به حمام كوچكی كه در گوشه حیاط خانه بود میرفت و خستگی و عرق كار طاقت فرسای روزانه را از تن می شست . تنها هم سفره او همسرش بود كه در جواب چون و چرای مرد رفته گر ، خستگی و مدرسه فردای بچه ها و اینجور چیزها را بهانه می كرد و همین بود كه آرزوی او هنوز دست نیافتنی می نمود . یك شب شانس آورد و یكی از ماشین های شهرداری او را تا نزدیك خانه شان رساند و او با یك جعبه شیرینی و چند تا پاكت میوه قبل از چیدن سفره شام به خانه رسید . وقتی پدر سر سفره نشست فرزندان هر یك به بهانه ای با پدر شام نخوردند . دلش بدجوری شكست وقتی نیمه شب با صدای غذا خوردن یواشكی بچه ها از خواب بیدار شد و گفتگوی آنها را از آشپزخانه شنید : "چقدر امشب گشنگی كشیدیم ! بدشانسی بابا زود اومد خونه . با اون دستاش كه از صبح تا شب توی آشغالهای مردمه . آدم حالش بهم میخوره باهاش غذا بخوره " RE: داستان کوتاه و غم انگیز رفتگر - black_king - 11-08-2013 خیلی عالی بود اگه میشه بازم از این داستان های خوب بذارید RE: داستان کوتاه و غم انگیز رفتگر - ندا - 13-08-2013 واقعا که خیلی نمک نشناسن RE: داستان کوتاه و غم انگیز رفتگر - aCrimoniouSs - 13-08-2013 اسپم ها پاک شدند. خواهشــــا اسپم ندین. RE: داستان کوتاه و غم انگیز رفتگر - ғдф!ทд ^ــ^ - 29-08-2013 ممنون خوب بود RE: داستان کوتاه و غم انگیز رفتگر - یاسی@_@ - 17-09-2013 واقعا که نمی فهمید پدرتون با همون دستای مهربون و زحمت کشش خرجه شما ها رو دراورده حالا شما این جوری تشکر می کنید خدا دیدی چه قدر زود بزرگ می شیم دیدی چه زود یادمون می ره از کسایی تشکر کنیم که برامون زحمت کشیدن حتی با یه دوستت دارم ساده ولی از تمام وجود خدایا این بلا رو سر هیچ پدر و مادری نیار که به انتطار تشکر فرزند شون حتی با یه مامان دوستت دارم بابا دوستت دارم همون جوری منتظر بشن خدا یا خدایا سایه ی این عزیزانو از سرمون کم نکن که ما یه زمانی بدون اونا هیچ بودیم حالا وظیفه ماست که همراه همیشگیشون باشیم با یاد این که اونا ما رو با وجودشون پرورش دادن حالا ما ها اینجوری با ان عزیزان رفتارمی کنیم این درسته خدا RE: داستان کوتاه و غم انگیز رفتگر - maheajon - 17-09-2013 اگه جای اون پدره بودم میزدم له و لوردشون میکردم اِاِاِاِاِاِاِ بچه به این بی ادبی RE: داستان کوتاه و غم انگیز رفتگر - Mrs f.a.t.e.m.e.h - 17-09-2013 واقن چقد فلسفی پرمعنا لدفن ازین داستابازم بزارینــ ـ ـ ـ ـ× RE: داستان کوتاه و غم انگیز رفتگر - rasool50$ - 17-09-2013 خدایا مارو از بین ببر که دیگه از این کارانکنیم RE: داستان کوتاه و غم انگیز رفتگر - neda13 - 17-09-2013 اینم جواب اونا والا خجالت داره |