تحلیل افعال "خواستن، برخاستن، خاستن " _ادبیات فارسی - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: تحصیلات دانش آموزی و دانشجویی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=64) +--- موضوع: تحلیل افعال "خواستن، برخاستن، خاستن " _ادبیات فارسی (/showthread.php?tid=297989) |
تحلیل افعال "خواستن، برخاستن، خاستن " _ادبیات فارسی - מַברִיק - 31-07-2021 خواستن، برخاستن، خاستن ۱_ «خواستن» یعنی طلب کردن، قصد کردن (و معانیِ نزدیکِ دیگر): «خواستم» گفت خاکپای توام عقلم اندرزمان نصیحت کرد گفت: در راهِ دوست خاک مباش نه که بر دامنش نشیند گرد! (سعدی) ۲_ برخاستن یعنی بلند شدن (و معانیِ نزدیکِ دیگر): همه لشکر از جای برخاستند درفشِ فریدون بیاراستند (شاهنامه) ۳_ بهپا خاستن و برپا خاستن یعنی بلند شدن، از جا بلند شدن: «بهپا خاستم و بهراه افتادم». نکته: فعلِ «خیز» در «برپا خیز» از «خاستن» است. «خاستن» بهمعنی پدید آمدن، بهوجود آمدن و عارض شدن هم بدون واو است: «مردکی را چشمدرد خاست.» (گلستان) «نوخاسته» بهمعنی جوان و تازهرُسته هم بدون واو است: صبحدم مرغِ چمن با گُلِ نوخاسته گفت: ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت (حافظ) |