انجمن های تخصصی  فلش خور
اوسنه گمشده - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+--- موضوع: اوسنه گمشده (/showthread.php?tid=297011)



اوسنه گمشده - מַברִיק - 16-05-2021

معرفی کتاب اوسنه گمشده
«اوسنه گمشده» نمایشنامه عروسکی به قلم طلا معتضدی( -۱۳۵۹)، نمایشنامه‌نویس ایرانی است. این نمایشنامه به مناسبت دوازدهمین جشنواره بین‌المللی نمایش عروسکی تهران (مبارک) در سال ۱۳۸۷ چاپ شده است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

«پایان یک نمایش عروسکی. عروسک‌گردانان مشغول جمع کردن صحنه هستند. این نمایش می‌تواند کار قبلی کارگردان باشد. (مثلاً خواب دیدم پاره‌های ماه چون پر می‌بارد) عروسک‌گردانان مشغول حرف زدن و خندیدن هستند ناگهان دختری را می‌بینیم (دختر شاه پریون) که از گوشه صحنه آرام و آهسته در حال حرکت است. دختر شاه پریون شعری را زیر لب زمزمه می‌کند. صورت دختر شاه پریون با شال پوشیده شده است. عروسک‌گردانان با توجه به دختر شاه پریون نگاه می‌کنند. آنها آرام پشت سر دختر شاه پریون حرکت می‌کنند. دختر شاه پریون اصلاً به دور و برش توجهی ندارد. دختر شاه پریون به نقطه‌ای می‌رسد. نور موضعی می‌آید. کتاب بزرگ و کهنه‌ای روی زمین افتاده است. دختر شاه پریون به کتاب زل می‌زند.)

دختر شاه پریون: سنگ صبور / سنگ صبور / تو صبوری / من صبور / یا تو بترک یا من می‌ترکم. ]ناگهان صدای رعد و برق شنیده می‌شود. نور رعد و برق را هم در صحنه می‌بینیم. دختر شاه پریون ناپدید می‌شود.

عروسک‌گردان: چی شد؟

عروسک‌گردان: اینجا چه خبره؟

عروسک‌گردان: این چیه؟ عروسک‌گردان‌ها به سوی کتابی می‌روند. آن را بر می‌دارند. صفحات کتاب پخش می‌شود. صدای باد و توفان شنیده می‌شود.

عروسک‌گردان: یه کتاب قدیمیه ـ انگار کتاب قصه است. یه قصه که پایان نداره. شروع به خواندن می‌کند: یکی بود، یکی نبود غیر از خدا هیشکی نبود. هر چی رفتیم راه بود. هر چی کندیم چاه بود. کلیدش دست ملک جبار بود. (دیالوگ‌ عروسک‌گردان که به اینجا می‌رسد صدای زنگ موبایلی شنیده می‌شود. نور روی ننه کلاغه می‌آید که بالای درختی نشسته است. روی شاخه‌های درخت پر از شیشه عمر غول‌هاست.)

ننه کلاغه: الو، الو، صدام می‌رسه؟ بچکم، قارقارکم، صدام می‌رسه؟»