انجمن های تخصصی  فلش خور
عشقی عجیب امـا واقعـی! - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67)
+---- موضوع: عشقی عجیب امـا واقعـی! (/showthread.php?tid=295061)



عشقی عجیب امـا واقعـی! - ғαறØᴜs_ραѕѕeя_βყ - 05-03-2021

عشقی عجیب امـا واقعـی! 1




این ماجرای عشقی در دنیا مانند بمبی صدا کرده است.
 اگرچه شاید ماجرای عاشقانه زیر به نظر خیالی و افسانه ای برسد ولی جریان واقعی یک راننده کامیون 51 ساله انگلیسی و آشنا شدن با عشق زندگی اش است و باور کنید یا نه!!!
 شماره او را در دیوار یک توالت عمومی پیدا کرده است!آنها می گویند عشق درست زمانی اتفاق افتاده که کمترین انتظار آن را داشته اند و البته این جمله خصوصا برای آقای #مارک_الیس
 راننده کامیون اهل وست یورکشایر کاملا صدق می کند.
 او در مسیر خود برای دیدن دوستانش در یک رستوران، برای استفاده از سرویس بهداشتی توقف می کند.
 او در داخل توالت عمومی ناگهان در دیوار متوجه حک شدن جمله ای با مضمون ” به دانا زنگ بزن… (شماره تلفن)” شد.
ظاهرا مارک این جمله را سرگرم کننده می یابد و از روی کنجکاوی به این شماره مرموز زنگ می زند تا ببیند آیا به راستی یک شخص واقعی صاحب این خط است.
 مارک پس از تماس با شماره به شخص پشت خط می گوید:”
شما چه کسی هستی؟” او می گوید هنوز با یادآوری خاطره این تماس، می خندند و در کمال تعجب، دانا جواب می دهد:”شما چه کسی هستید؟” و این گونه مکالمه آنها شکل می گیرد و پس از سه روز یکدیگر را از نزدیک ملاقات می کنند و عاشق هم می شوند. #دانا_رابرتس که یک منشی قضایی است در مصاحبه مطبوعاتی اظهار داشت مارک تا زمانی که او را ملاقات نکرده بود
 حرفی از این که چگونه شماره او را یافته است نزد. او در ابتدا با شنیدن داستان او متعجب شد ولی در نهایت دریافت که قرار دادن شماره تلفن او در دیوار سرویس بهداشتی کار نامزد سابق کینه توزاش بوده است. دانا در این مورد گفت:”من باید از نامزد سابقم ممنون باشم که همچین لطفی به من کرد!! اینجاست که میگن:عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد! ”اکنون مارک و دانا صاحب دو فرزند هشت و نه ساله هستند 
و هر زمان یکی از آنها در مورد چگونگی ملاقات و آشنایی والدینشان سوال می کنند
، مادرشان یک جواب غیرواقعی می سازد. دانا به خبرنگاران گفت:”من معمولا می گویم که پدرشان یک پیامک اشتباهی به من فرستاده بود.”گرچه با در نظر گرفتن این که ماجرای عاشقانه و عجیب آنها بسیار مورد توجه رسانه ها و مطبوعات قرار گرفته است،
 احتمال آنکه بتوانند این راز را از فرزندانشان پنهان کنند، بعید به نظر می رسد!