دو تا از باهوش ترین و قوی ترین فیلد مارشال های نازی - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: مسائل نظامی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=44) +--- موضوع: دو تا از باهوش ترین و قوی ترین فیلد مارشال های نازی (/showthread.php?tid=292750) |
دو تا از باهوش ترین و قوی ترین فیلد مارشال های نازی - SɪʟᴠᴇʀMɪɴᴅ - 06-01-2021 اریش فن مانشتاین دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. یک فیلد مارشال آلمانی در دوره رایش سوم در جریان جنگ دوم جهانی بود.در خانوادهای اشرافی با سابقهای طولانی در خدمت نظامی چشم به جهان گشود. از بدو جوانی پا در ارتش گذاشت و از همان ابتدا در جبهات غربی و شرقی در جریان جنگ اول جهانی نبرد را تجربه کرد. تا پایان جنگ به درجه سروانی نائل آمد و پس از جنگ نقش مهمی در بازسازی توان رزمی کشورش ایفا کرد. پس از حمله آلمان به لهستان در سپتامبر ۱۹۳۹ رئیس ستاد ارتش جنوب تحت فرماندهی ژنرال گرد فون روندشتت را عهدهدار شد. در حمله به فرانسه آدولف هیتلر، پیشوای آلمان نازی طرح ارائه شده توسط مانشتاین را به کار گرفت که البته بعداً توسط برخی ژنرالهای دیگر ستاد کل ارتش اصلاح شد. از آنجایی که پیشبینی میکرد ورود آلمان به هلند با واکنش سخت بریتانیا مواجه خواهد شد تاکتیکی نوآورانه ارائه کرد که به «برش داس» معروف شد. در این تاکتیک نیروهای مهاجم از راه جنگلهای آردن به سرعت به سمت کانال انگلیس پیشروی میکردند و راه ارتباطی نیروهای فرانسوی و متحدان آنها را بین بلژیک و فنلاندر قطع مینمودند. با پیروزی در لشکرکشی به فرانسه او مفتخر به دریافت مقام ارتشبدی شد. از آن پس در حمله به شوروی بالخصوص محاصره موفقیتآمیز سواستوپول فعالانه مشارکت کرد تا در اول ژوئیه ۱۹۴۲ به درجه فیلد مارشالی ارتقا یابد. پس از حصول نتیجه در سواستوپول به نیروهای محاصرهکننده لنین گراد پیوست که این بار نتوانست مدافعان را شکست دهد.با شکست کمرشکن در استالینگراد بخت بر آلمان نازی پشت کرد. در این نبرد تلاش مانشتاین به کمک لشکر چهارم پانزر برای شکستن محاصره نیروهای خودی گیرافتاده در شهر با توجه نرسیدن کمک و عدم مشارکت خود محاصره شدگان به در بسته خورد. در مجموعه اقداماتی که به «ضربه پشت دست» معروف شد، ضد حمله نیروهای مانشتاین در نبرد سوم خارکوف سه لشکر از نیروهای ارتش سرخ را به کلی نابود و سه لشکر دیگر را مجبور به عقبنشینی کرد. او یکی از فرماندهان نیروهای آلمانی در نبرد کورسک در مقابل شوروی، یکی از بزرگترین نبرد تانکها در تاریخ بود که به شکست سنگین نازیها انجامید. فزونی اختلاف نظر او و هیتلر بر سر چگونگی پیشبرد امور جنگ نهایتاً به عزل او در مارس ۱۹۴۴ ختم شد. از آن پس هیچ منصب فرماندهی به او سپرده نشد تا این که اوت ۱۹۴۵، چند ماه پس از شکست قطعی کشورش در جنگ توسط بریتانیاییها دستگیر شد. ورنر فون بلومبرگ دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. یک فیلد مارشال آلمانی در دوره رایش سوم و از ۳۰ ژانویه ۱۹۳۳ تا ۲۷ ژانویه ۱۹۳۸ وزیر دفاع و فرمانده کل قوای نیروی نظامی آلمان نازی بود.در شهر استارگارت در ایالت پومرانیا از پادشاهی پروس (این محل الان در لهستان قرار دارد) به دنیا آمد. ورنر فون بلومبرگ در سال ۱۸۹۷ به ارتش پیوست و در سال ۱۹۰۴ وارد آکادمی نظامی پروس شد. در آوریل ۱۹۰۴ با شارلوت هلمیچ ازدواج کرد. این زوج دارای پنج فرزند شدند. سوابق نظامی بلومبرگ در سال ۱۹۰۷ فارغالتحصیل شد و بعد از آن در سال ۱۹۰۸ وارد ستاد فرماندهی گردید. خدمت با درجه ممتاز در جبهه غرب در طول جنگ جهانی اول باعث شد تا به وی نشان لیاقت پور لی میریت عطا شود. در سال ۱۹۲۰، بلومبرگ به سمت فرمانده ستاد تیپ دوبریتز انتخاب شد و در ۱۹۲۱ فرماندهی ستاد منطقه نظامی اشتوتگارت به وی اعطا گردید. در سال ۱۹۲۵، ژنرال هانس فون زکت سمت فرماندهی ستاد آموزش ارتش را به بلومبرگ داد. تا سال ۱۹۲۷، بلومبرگ سرلشکر و فرمانده اداره سربازان (تشکیلات نظامی ارتش المان بعد از معاهده ورسای که به کاربردن واژه ستاد ارتش را ممنوع میکرد و فرمانده هوشمند ان ژنرال هانس فون زوکت بود) شد[۱]. در ۱۹۲۸ بلومبرگ از اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی بازدید کرد و به شدت تحت تأثیر وضعیت خوب و قدرتمند ارتش سرخ قرار گرفت، و شوروی را با باور به ارزش دیکتاتوری حکومت تک حزبی که لازمهای برای قدرت نظامی بود ترک کرد. این رویداد بخش کوچکی از تغییر وسیع ارتش آلمان به سمت ایده تمامیتخواهی حکومت تک حزبی بود که در اوایل دهه ۱۹۲۰ بسیار بین افسران آلمانی پرطرفدار شده بود. تاریخدان آلمانی ابرلارد کولد مینویسد: .... از اوایل ۱۹۲۰ به بعد رهبران ارتش مفاهیم جدید اجتماعی از یک نوع نظامی را توسعه داده، پخش و اشاعه میدادند، مفاهیمی که به سمت ترکیب بخشها نظامی و غیرنظامی و در نهایت یک وضعیت تک حزبی نظامی پیش میرفت.بازدید بلومبرگ از شوروی در ۱۹۲۸، عقاید وی در مورد قدرت حکومت تک حزبی که منجر به تبدیل به قدرت نظامی قوی میشد را تحت تأثیر قرار داده بود و آن را تأیید میکرد. بلومبرگ باور داشت که جنگ جهانی بعدی، همانند جنگ جهانی قبلی، به جنگی تمام عیار بدل خواهد شد و نیازمند بسیج و تجهیز کامل و گسترده جامعه و اقتصاد آلمان بود، و حکومت تک حزبی گزینهای مناسب برای آمادهسازی نظامی و اقتصادی جامعه در دوران صلح بود. همانند دیگر نخبگان نظامی آلمان، برای بلومبرگ نیز بدیهی بود تا برای آنکه آلمان «قدرت جهانی» شود که به آن فکر میکرد، امری که در جنگ جهانی اول محقق نشد، به جنگ دیگری نیاز است، و چنین جنگی تبدیل به جنگی تمام عیار خواهد شد که به شدت از نوع صنعتی و مکانیزه خواهد بود.بعد از بحث و مشاجره با ژنرال پرنفوذ و مهم کورت فن شلایشر در سال ۱۹۲۹، بلومبرگ از مقام خود کنار گذاشته شده و تبدیل به فرمانده نظامی پروس شرقی گردید. در ۱۹۲۹، شلایشر با بلومبرگ در مورد اداره سربازان دچار اختلاف و برخورد شد. در اوایل ۱۹۲۹، شلایشر سیاستی با نام دفاع مرزی را شروع کرد که طی ان رایشسوهر (سازمان نظامی نیروهای مسلح جمهوری وایمار میان سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۵) با وجود محدودیتهای معاهده ورسای، شروع به آموزش داوطلبان و ذخیرهسازی تسلیحات در انبارهای مخفی در شرق آلمان و در مرز لهستان میکرد تا از درگیری با فرانسه اجتناب کند، زیرا قرار بود تا سیاست دفاع از مرز در غرب آلمانی وجود نداشته باشد. در ژوئن ۱۹۳۰ فرانسه در شرف عقبنشینی از راینلند (منطقهای است در آلمان در دو طرف رود راین) –پنج سال زودتر از آنچه که معاهده ورسای معین کرده بود- بود، و شلایشر نمیخواست قبل از آنکه فرانسه از این منطقه عقبنشینی کند، نقض ورسای کرده باشد و به نوعی فرانسه را تهدید کند. در اوت ۱۹۲۹، زمانی که بلومبرگ-که شلایلر بهطور شخصی از وی متنفربود - بر تقویت حفاظت مرزی در مرزهای فرانسه تأکید میکرد، شلایلر اخباری را به واسطه روزنامهها درز داد که بلومبرگ و نیروهای داوطلب رزمایش نظامی در وستفالیا برگزار کردهاند. زمانی که وزیر دفاع وقت ژنرال ویلهلم گرونر بلومبرگ را به برلین احظار کرد و از وی توضیح خواست، بلومبرگ انتظار داشت شلایلر به سیاست قدیمی «رایشسوهر» چسبیده و همه چیز را انکار کند، اما در عوض، شلایلر در مقابل گرونر به وی به عنوان مردی که به فرانسویها بهانه لازم برای ماندن در راینلند تا ۱۹۳۵ را داده بود، حمله کرد. در نتیجه بلومبرگ از فرماندهی اداره سربازان عزل شد و به پروس شرقی فرستاده شد تا فرماندهی لکشری را به عهده بگیرد. بعدها بلومبرگ به عنوان قدرتمندترین دشمن شلایشر در رایشسوهر ظاهر شد.از آنجا که پروس شرقی از بقیه خاک آلمان جدا شده بود و تنها یک لشکر پیاده در آن مستقر بود، بلومبرگ شروع به تهیه لیستی از تمام مردانی که آمادگی خدمت نظامی را داشتند کرد تا تعداد سربازان را در صورت وقوع جنگ با لهستان افزایش دهد، که در نهایت جذابیت منطقهای با حکومت تک حزبی را برای بسیج تمام جامعه برای جنگ را افزایش میداد و ایدئولوژی سربازگیری دسته جمعی (سربازگیری از تمامی مردان بین ۱۸ تا ۲۵ سال مجرد که بعد از انقلاب فرانسه در ۱۷۸۹ رایج شد) را به عنوان بهترین راه برای جنگ بعدی معرفی میکرد. بلومبرگ در دوران فرماندهی ورکریس -منطقه نظامی که پروس شرقی را دربر گرفته بود-تحت تأثیر احساسات نازی «لودویگ مولر» قرار گرفت و مولر بلومبرگ را با ناسیونال سوسیالیسم (نازیسم –ایدئولوژیهای حزب نازی) آشنا کرد. بلومبرگ به خودی خود اهمیت اندکی به عقاید نازیسم میداد، اما تنها باور وی مبنی بر اینکه تنها یک دیکتاتوری میتوانست آلمان را از نظر نظامی قوی کند و نازیسم بهترین گروه برای ایجاد چنین دیکتاتوری در آلمان بود، انگیزه وی برای حمایت از نازیسم شد.از آنجا که بلومبرگ تنها فرماندهی یک لشکر پیاده در پروس شرقی را بر عهده داشت، به شدت به گارد حفاظت مرز (Border guard)برای افزایش تعداد جنگجویان در دسترس متکی بود، و در نهایت منجر به همکاری نزدیک وی با اس آ (نیروی شبه نظامی حزب ملی کارگران سوسیالیست آلمان که در افزایش قدرت آدولف هیتلر بین سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ داشت) به عنوان منبعی از داوطلبان برای نیروهای گارد حفاظت مرزی شد. در این زمان روابط بلومبرگ با اس آ عالی بود، در ۱۹۳۱۱ اس آ به عنوان نیروی شبه نظامیی غیررسمی از رایشسوهر حمایت و پشتیبانی میکرد. بسیاری از ژنرالها میدیدند که پروس شرقی به مدلی برای همکاری آینده ارتش و نازیها در کل آلمان تبدیل شده است. روابط بلومبرگ و اس آ وی را به این نتیجهگیری رساند که نازیها سربازان فوقالعادهای هستند، این امر منجر به جلب توجه بیشتر وی به ناسیونال سوسیالیسم شد. اما در همین زمان، بلومبرگ اس آ را تنها به عنوان شریک جزء ارتش میدید، و مخالف عقاید اس آ برای جایگزینی آن با رایشسوهر به عنوان نیروی نظامی اصلی آلمان بود. همانند اغلب ژنرالهای آلمان، بلومبرگ نیز آینده را به صورت ارتشی نازی پیشبینی میکرد که در آن نازیها به افراد عادی عقاید ملی گرایانه فوقالعاده و ارزشهای نظامی القا کرده و آنها را شست و شوی مغزی میدادند و در حالی که نیمه سربازانی بودند وارد رایشسوهر میشدند که تنها کنترل نظامی آنها برای ژنرالها مطرح بود و همین مسئله باعث میشد تا ژنرالها و بلومبرگ دنبال موضوع را نگیرند و آسوده خاطر باشند. در ۱۹۳۱، بلومبرگ از آمریکا بازدید کرد و در این کشور عقاید خود در مورد مزایای دولت نازی برای آلمان را آشکارا و با جدیت اعلام کرد. شارلوت، همسر اول بلومبرگ در ۱۱ می ۱۹۳۲ از دنیا رفت و بلومبرگ را به همراه دو پسر و سه دخترش تنها گذاشتدر سال ۱۹۳۲، بلومبرگ عضو هیئت اعزامی آلمان به «کنفرانس خلع سلاح بین المللی» ژنو بود، که در آن وی به عنوان رئیس هیئت نظامی آلمان نه تنها عقاید خود در مورد طرفداری از نازیها به مطبوعات اعلام کرد بلکه از موقعیت خود به عنوان رئیس هیئت نظامی آلمان استفاده کرد تا اظهارات خود را به گوش پاول فون هیندنبورگ برساند که موقعیتش به عنوان رئیس جمهور وی را به فرمانده کل قوا تبدیل نموده بود. بلومبرگ در گزارش خود به هیندنبورگ نوشت که تلاش رقیب سرسختش شلایلر برای ایجاد دولت توتالیتر نظامی (Wehrstaat-مفهومی شامل تلفیقی از ارتش و بخشهای غیرنظامی با ارجحیت بر نظامیان) بیثمر بوده و با شکست مواجه شدهاست و آنچه که نیاز است یک دیدگاه جدید برای ایجاد دولت توتالیتر نظامی است. تا اواخر ژانویه ۱۹۳۳ مشخص شد دولت شلایلر تنها به زور حکومت نظامی و فرستادن رایشسوهر برای برخورد با مخالفین میتواند در قدرت بماند. در اینجا نیروی نظامی مجبور بود صدها بلکه هزاران نفر از غیرنظامیان آلمانی را بکشد: هر گونه نظامی که با این وضعیت ثبات مییافت نمیتوانست اتفاق نظر عمومی ملی را برای ایجاد دولت توتالیتر نظامی به دست آورد. ارتش تصمیم گرفت که تنها شخص هیتلر قادر است به صورت صلحآمیز وحدت ملی را ایجاد کند که اجازه میداد تا دولت توتالیتر نظامی ایجاد شود ،از این رو ارتش به هیندنبورگ فشار آورد تا هیتلر را به عنوان صدراعظم انتخاب کند. بلومبرگ یکی از کانالهای اصلی بود که خواسته رایشسوهر در مورد انتخاب هیتلر به عنوان صدراعظمی را به گوش هیندنبورگ رساند.اواخر ژانویه ۱۹۳۳، رئیس جمهور هیندنبورگ بدون اطلاع صدراعظم، شلایلر یا فرمانده ارتش ژنرال کورت فن هامرشتاین-اکورد، بلومبرگ را از "کنفرانس خلع سلاح" ژنو به برلین فراخواند. وقتی شلایلر از موضوع مطلع شد، به درستی حدس زد که فراخواندن بلومبرگ به برلین به معنی محکوم به شکست بودن دولتش بود. وقتی بلومبرگ در ۲۸ ژانویه ۱۹۳۳ به ایستگاه قطار برلین رسید، سرگرد "دون کونتزن" و سرگرد اوسکار فون هیندنبرگ" –آجودان و پسر رئیس جمهور هیندنبورگ وی را ملاقات کردند. کونتزن حامل دستوراتی برای بلومبرگ از طرف "هامرستین" بود تا گزارشهای خود را بلافاصله به وزارت دفاع ارائه کند، در حالی که "اوسکار فون هیندنبرگ" حامل دستوری بود که بلومبرگ باید به کاخ ریاست جمهوری برود. بعد از اعتراضهای کونتزن، بلومبرگ ملاقات با رئیس جمهور را انتخاب کرد و در مقابل وی به عنوان وزیر دفاع سوگند وفاداری یاد کرد. انتخاب بلومبرگ (و برکناری شلایلر از پست وزارت دفاع) به سرعت و خلاف قانون اساسی انجام گرفت زیرا در اواخر ژانویه ۱۹۳۳ شایعاتی در برلین پخش شده بود که شلایلر قصد کودتا و سرنگونی دولت را دارد . برای مقابله با کودتای احتمالی از طرف شلایلر، هیندنبورگ میخواست تا شلایلر را به هر چه زودتر از سمتش برکنار کند. دو روز بعد در ۳۰ ژانویه ۱۹۳۳، هیتلر در برابر هیندنبورگ سوگند صدراعظمی خورد و بعد از ان هیندنبورگ به وی گفت که بر خلاف برنامه و خواستههایش بلومبرگ وزیر دفاع است. هیتلر به نوبه خود بلومبرگ را پذیرفت و پست جدیدش را به وی تبریک گفت. هیتلر به بلومبرگ گفت که میخواهد ارتش با همین روند رو به رشد پیش رفته و تبدیل به قدرت نظامی اصلی رایش شود. |