انیمیشنهای پیکسار از بهترین تا بدترین! - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: فیلم و سینما (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=22) +---- انجمن: انیمیشن و کارتون (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=68) +---- موضوع: انیمیشنهای پیکسار از بهترین تا بدترین! (/showthread.php?tid=282835) |
انیمیشنهای پیکسار از بهترین تا بدترین! - sober - 27-04-2020 کارنامهی فیلمسازی پیکسار فراموشنشدنی و سرشار از جهانهای تخیلی و خیرهکننده است و همین ردهبندی این فیلمها را سخت میکند. اما این موضوع مانع منتقدان امپایر برای انتخاب بهترین انیمیشنهای پیکسار نشده است. در ادامه میتوانید فهرست انیمیشنهای پیکسار از بهترین تا بدترین را به انتخاب منتقدان امپایر بخوانید.
پیکسار با همان اولین تولیداتش برای خودش اعتبار زیادی دست و پا کرد. انیمیشنهای پیکسار از ابتدا تا امروز جزو خلاقانهترین آثار سینمایی محسوب میشوند و این استودیوی فیلمسازی درخشان توانسته راه خودش را خوب میان تماشاگران سینما و منتقدان باز کند.
از اواسط دههی نود که کارتون «داستان اسباب بازی» را نمایش دادند، پیکسار قواعد بازی را تغییر داد. آنها پیشگام استفاده از تکنولوژیهای جدید باورنکردنی شدند، اما هیچوقت توجهشان را به داستان و شخصیتها و خلاقیت هم از دست ندادند.
در سومین دههی استودیو و پیش از شیوع ویروس کرونا آخرین کارتون آنها به نام «به پیش» اکران شد و آخرین فیلمی بود که پیش از تعطیل شدن سینماها در صدر باکس آفیس قرار گرفت.
۱. داستان اسباب بازی
علیرغم چالش این انیمیشن با تکنولوژیهای جدید و تغییرات قابل توجهی که در لحن فیلمنامهی آن در طول تولید به وجود آمد «داستان اسباب بازی» نهایی بلافاصله تبدیل به یک فیلم کلاسیک شد. نه تنها سنگ بنا را برای انیمیشنهای سه بعدی که برای دو دهه بعد از آن همچنان رواج دارند گذاشت که فیلمی بود که همزمان هم برای بزرگترها و هم بچهها کارکرد داشت. محتوای فیلم و شخصیتپردازیها لایههای عمیقی پیدا میکرد. رفاقت دو نفرهی وودی و باز به علاوهی ضرباهنگهای عاطفی داستان همان چیزی است که در همهی کارهای پیکسار نمود پیدا کرد. این انیمیشن داستان دنیای اسباب بازیهای پسری به نام اندی بود که شهردار اسباب بازیهایش یک عروسک کابوی به نام وودی است تا این که عروسک تازهواردی به نام باز که فضانورد است محبوبیت وودی را به خطر میاندازد.
۲. وال-ای
فیلمی که در سکوت شروع میشود و بدون دیالوگ پیش میرود و ناگهان تبدیل به یک ماجراجویی سریع علیه زمان میشود و علاوه بر همهی اینها فیلم رمانتیکی است. این انیمیشن درست مثل روبات قهرمانش دلربا و گرم است. روباتی که در جهنمی که انسانها درست کردهاند گیر افتاده و مواد مصرفی انسانها را که دور ریختهاند در فضا جمع میکند. فیلم ادای دینهایی با هالیوود دارد از جمله با قطعهی موسیقی «سلام دالی». بعد امید از راه میرسد. نه فقط وقتی که ایو سر و کلهاش پیدا میشود بلکه وقتی یک گیاه کوچک و نشانهای از حیات میان آن همه آشغال یافت میشود. فیلمی که در روایتش صریح و حتی گاهی خشن و به طرز عمیقی دوستداشتنی است.
۳. درون بیرون
حتی برای استودیوی مثل پیکسار که سرشار از ایدههای خلاقانه است، انیمیشنی مثل «درون بیرون» که در حقیقت اتاق فرمان پشت احساسات ما را به تصویر میکشد، مجذوب کننده و جذاب است. این فیلم مبدعانه و احساساتی و هوشمندانه است که داستان احساسات هوشمند را روایت میکند. در فیلم ما با احساس شادی، غم، خشم، نفرت و ترس یک دختر سیزده ساله به نام رایلی مواجه میشویم که به خاطر شغل پدرش از شهر خودشان به شهر دیگری رفتهاند. فیلم هر چه جلوتر میرود بامزهتر و عجیب و غریبتر میشود. مشاهدات شوخطبعانهی فیلم مثل سکانسی که داخل مغز پدر و مادر رایلی را نشان میدهد درجه یک است.
۴. بالا
غیرممکن است دربارهی کارتون «بالا» حرف زد بدون این که به سکانس افتتاحیهی آن اشاره کرد. چکیدهی زندگی دو محبوب کارل و الی از بچگی تا زمانی که ازدواج میکنند و الی از دنیا میرود با یک تدوین جذاب که همهی اینها را به تصویر میکشد. انیمیشنی که به قلبتان ضربه میزند، احساساتیتان میکند و انسانی است. چنان فیلم قدرتمندی است که باعث میشود فراموش کنید کل اثر تا چه حد دیوانهوار است. خانهای که با بادکنکها پرواز میکند، پرندهای گرمسیری غول پیکر رنگارنگی که اسمش کوین است و سگی که پرواز میکند! کارتون «بالا» همهی این عناصر را جوری ترکیب میکند که مراقبهای روی سوگواری باشد. قهرمان هشتاد سالهی قصه حیرتانگیز است.
۵. شگفتانگیزان
یک ترکیب غیرمحتمل از «خانوادهی سیمپسونها» و کمیکبوکها و فیلمهای «نگهبانان» (واچمن). همانطور که از اسمش پیداست «شگفت انگیزان» هیجانانگیز و اکشنی بامزه است که انگار تلفیقی یک از کمیکبوک با فیلمهای باند است. فیلم جهانی را به تصویر میکشد که در آن فعالیتهای ابرقهرمانان ممنوع است و آنها مجبورند به زندگی ساده و معمولی تن بدهند. به نظر میرسد که با توجه به مرگهای اسرارآمیزی که در این انیمیشن میبینیم مخاطب استودیو بیشتر گروه بزرگسالان بوده است. سکانسهای دور هم جمع شدن ابرقهرمانان با قدرتهای ماورالطبیعه زیر نظر کارگردانی برد بیرد باشکوه است. به علاوه در قصهی فیلم یک کمدی نبوغآمیز هم به چشم میخورد. راستی را بخواهید این بهترین «چهار شگفتانگیز» (fantastic four) است که تا امروز ساخته شده.
۶. کمپانی هیولاها
به نظر میرسید که پیکسار دیگر نمیتواند حتی خواب زوجی مثل وودی و باز را ببیند تا این که مایک وازوفسکی و جیمز پی. سالیوان با «کمپانی هیولاها» وارد شدند. شهر هیولاها را داریم که از جیغهای بچههای ترسیده تغذیه میشود. در حقیقت هیولاها باید بچهها را بترسانند تا از فریاد آنها شهر صاحب برق و الکتریسیته شود. بعد وقتی سالیوان متوجه میشود که بو، نوزاد خردسال وحشت زهرآگینی برای او نیست کمکم احساسات آرامی وارد قصه میشوند. اما نکتهی اصلی «کمپانی هیولاها» فیلمنامهاش است. پر از نکتههای سرگرمکننده که هوشمندانه توسط بیلی کریستال و جان گودمن، صداپیشههای اصلی جان میگیرد. همهی آوازها و رقصهای انیمیشن فوقالعاده هستند.
۷. داستان اسباب بازی ۲
این دنبالهای است که با اعتماد به نفس ساخته شده و درست به اندازهی نسخهی اول شگفتانگیز است. هستهی اصلی فیلم دوباره وودی و باز هستند و البته کاراکترهای دوستداشتنی دیگری هم به مخاطب معرفی میشوند. در این قسمت اسباب بازیها به دنیای بزرگ و بد بیرون راه پیدا میکنند. داستان هم از جایی شروع میشود که یک کلکسیونر وودی را میدزدد و باز و دوستانش ترتیب یک عملیات نجات را برای رهایی وودی میدهند. اول استودیو تصمیم گرفته بود که قسمت دوم برای ویدیو و در مقیاس کوچکتر و حتی جدا از پیکسار در دیزنی تولید شود، چون پیکساریها مشغول تولید «زندگی یک حشره» بودند، اما وقتی به نظر رسید که میشود به داستان قسمت دوم امید بست همهی برنامههای تغییر کرد.
۸. راتاتویی
فقط پیکسار میتواند دربارهی یک موش عاشق آشپزی که تبدیل به سرآشپز میشود یک انیمیشن بسازد. یک سفر اودیسهوار آشپزخانهای دربارهی موشی که میتواند راتاتویی درست کند. رمی موش سرآشپز لینگوینی آشپز بی دست و پا را به روشی کنترل میکند تا بتواند خوشمزهترین غذاها را در دل رستورانی در پاریس درست کند. موسیقی مایکل جیاچینو فوقالعاده است و الهام گرفته از موسیقیهای پاریسی. سکانسی که در آن آنتون ایگو منتقد سختگیر غذا با خوردن راتاتویی یاد دوران کودکیاش میافتد باشکوه و دلپذیر است. این انیمیشن هشتمین فیلمی بود که کمپانی پیکسار ساخت و کاملا به حق و درست اسکار بهترین انیمیشن آن سال را هم به خانه برد.
۹. داستان اسباب بازی ۳
بالاخره جان لسهتر سکان هدایت انیمیشنی که قرار بود آخرین قسمت از سه گانهی «داستان اسباب بازی» باشد را به شخص دیگری واگذار کرد و خودش در مقام تهیهکننده در این پروژه حضور داشت. لی آنکریچ هم به طرز تحسینبرانگیزی از پس این میراث بزرگ برآمد. یک ماجراجویی مفرح دیگر با باز و وودی و سایر کسانی است که با این مجموعه بزرگ شدند. یک خداحافظی اشکانگیز با دوران کودکی است. اندی حالا بزرگ شده و قرار است به کالج برود، اما اسباب بازیها به جای آن که به اتاقک زیر شیروانی منتقل شوند به اشتباه به جای دیگری منتقل میشوند و حالا وودی باید به بقیه روحیه بدهد که میتوانند به خانه برگردند.
۱۰. در جست و جوی نیمو
اولین انیمیشن استودیو دربارهی ماهیها و جهان زیر آب که به لحاظ تکنیکی نفسگیر بود. آنها با نور و رنگ جهان زیر آب را باورپذیر و شگفتانگیز خلق کردند. آبی بزرگ دریای این انیمیشن همان چیزی است که میتوانستید آرزویش را داشته باشید. مارلین دلقکماهی پدر است که در مسیر یافتن پسرش با کوسههای درنده، لاکپشتهای غولآسا و هزارتویی از ستارههای دریایی مواجه میشود. پسر او نیمو توسط ماهیگیرهای محلی صید شده است. اولین تجربهی کارگردانی اندور استانتون پر از دیالوگهای ماندگار و اقیانوسی پر از کاراکترهای دوستداشتنی است. از بین آنها بعدتر دوری با صداپیشگی الن دیجنرس آنقدر مشهور شد که اسپینآف خودش را داشته باشد.
۱۱. کوکو
با «کوکو» پیکسار تمایل قلبیاش را به واکنشهای احساسی فوقالعاده ثبت کرد. فیلم سفری در سرزمین مکزیک است. جایی که در روز اموات جشن مردگان برگزار میشود و پسربچهای که علیرغم میل خانوادهاش میخواهد موزیسین شود پا به سرزمین مردگان میگذارد و آنجا با اجدادش روبهرو میشود. در این سفر به اهمیت خانواده و عشق به خانواده روبهرو میشود. حتی با استانداردهای خود استودیوی پیکسار هم تصاویر سرزمین مردگان به طرز حیرتانگیزی زیباست. این فیلمی دربارهی کشف اندوه، سوگواری و به یاد آوردن است که احتمالا بالاخره یک سکانس از آن اشکتان را درمیآورد. تصویری زنده و روشن از فرهنگ مکزیک در یک نقطهی حساس تاریخی که به جا و درست تصویر شده است.
۱۲. به پیش
اسمش در تاریخ ثبت میشود، چون این آخرین فیلمی است که در دوران پیش از شیوع کرونا صدر جدول فروش را به خودش دید. بعد از ساختن یک سری دنباله بر فیلمهای قبلی پیکسار به اصل خودش بازگشت و سراغ یک قصهی اریجینال رفت. افتتاحیهی این انیمیشن در هفتادمین جشنوارهی برلین بود. در جهانی که مخلوقات اسطورهای در آن زندگی میکنند جادو تقریبا دیگر کارکردی ندارد. حالا دیگر پیشرفتهای تکنولوژیک جای جادو را گرفتهاند، اما دو برادر الف تصمیم میگیرند با استفاده از جادو به جستوجویی دست بزنند تا شاید پدرشان را برگردانند. این یکی از بامزهترین انیمیشنهای پیکسار است. با لحنی که خیلی خوب توانسته تعادلش را میان بامزه بودن و احساسات فقدان حفظ کند.
۱۳. شگفت انگیزان ۲
باید اعتراف کرد که قسمت دوم به اندازهی نسخهی اصلی خیرهکننده نیست. اما حداقل استانداردهای یک دنبالهی پیکساری را رعایت کرده است. این کارتون یکبار دیگر نشان داد که انیمیشن میتواند یک مدیوم طبیعی برای نشان دادن قدرتهای ماورالطبیعه باشد. انیمیشنی که گیشهی سینماها را تسخیر کرد. اتفاقات فیلم در ادامهی قسمت قبلی است. هلن از قدرتهایش استفاده میکند تا جهان را نجات بدهد در حالی که باب پار یعنی همان آقای شگفتانگیز تبدیل به پدری میشود که باید در خانه بماند و به امور خانه و بچهها برسد. انیمیشن پر از سکانسهای اکشن است و بار کمدی آن همچنان بر دوش جک-جک است.
۱۴. داستان اسباب بازی ۴
بعد از این که تریلوژی داستان اسباب بازیها با یک پایان تقریبا کامل بسته شده بود استودیوی پیکسار دوباره به خودش جرات داد و سراغ اسباب بازیهای قدیمیاش رفت. دیدن «داستان اسباب بازی ۴» به مخاطب این حس را میدهد که هر چند ساختنش ضروری نبوده، اما فیلمی است که به لحاظ احساسی درگیرتان میکند. یک عروسک بازیافتی به نام فورکی به جمع عروسکها اضافه میشود، اما این عروسک مشکلش این است که همچنان خودش را آشغال میبیند و دائم میخواهد در سطل آشغال بیفتد. ایدهی بامزهی اگزیستانسیالی دارد که البته پر از شوخی و احساسات لطیف و فرحبخش است.
۱۵. پیدا کردن دوری
از اسمش به نظر میرسید که اسپین آف تنبلانهای است، اما به طرز تعجبآوری فیلم جالبی از کار درآمد. دوری را از قسمت اول یعنی «در جست و جوی نیمو» باید به خاطر داشته باشید. ماهی بود که حافظهی کوتاه مدتش کار نمیکرد. حالا در این انیمیشن پیکسار با دوری همراه میشویم که میخواهد خانوادهاش را پیدا کند. شوخیهایی دارد که صدای قهقهه تماشاگران را بلند کرد و منتقدان هم خوب تحویلش گرفتند. به علاوه بعد از «داستان اسباب بازی ۳» تبدیل به دومین انیمیشن پیکسار شد که فروشاش از یک میلیارد دلار هم فراتر رفت. دوری به لحاظ بصری فراتر از «در جست و جوی نیمو» نرفت، اما همچنان فیلم سرحالی است.
۱۶. شجاع
بیشتر به نظر میرسد که داستان این شاهزاده خانم اسکاتلندی به نام مریدا محصولی از دیزنی باشد. شبیه «فروزن» یا «Tangled». این را البته در مقام نقدش نمیگوییم بلکه بیشتر ویژگیاش محسوب میشود. «شجاع» با بقیهی کارتونهای پیکسار تفاوت دارد. یک رابطهی مادر و دختری پیچیدهی جذاب در این انیمیشن داریم و شخصیتپردازیهای هوشمندانه که در نهایت باعث میشود «شجاع» چه به لحاظ بصری و چه تماتیک انیمیشن زیبایی از کار دربیاید. داستان شاهزادهای که باید به تواناییهای خودش تکیه کند تا سرزمینش را از نفرین اهریمنی خلاص کند. شاهزاده خانمی که کارش با تیر و کمان حرف ندارد. بودجهی تولید انیمیشن نزدیک به ۲۰۰ میلیون دلار بود، اما با فروش نزدیک به ۶۰۰ میلیون دلاری هزینههایش را جبران کرد.
۱۷. ماشینها ۳
این آخرین قسمت از سهگانهی «ماشینها» ساختهی استودیوی پیکسار بود که خوشبختانه شخصیتپردازی عمیقتر و لحن دروننگرانهتری نسبت به انیمیشنهای «ماشینها»ی قبل از خودش داشت. این یکی هم در جهان ماشینها اتفاق میافتد. در این قسمت مککوئین قهرمان ما دیگر موتورش از کار افتاده و نگران آیندهاش است. حالا دیگر نسل جدیدی از ماشینهای مسابقه پا به میدان گذاشتهاند. البته که پیکسار در این کارتون در اوج خودش نیست، اما به هر حال برای یک فرنچایز محبوب استاندارد است
۱۸. زندگی یک حشره
پیکسار به دنبال «داستان اسباب بازی» سراغ قصهی فیلمهای «هفت سامورایی» کوروساوا و «هفت دلاور» جان استرجس رفت و همان قصهها را به دنیای حشرات آورد. فیلم به اندازهی ماجراجویی باز و وودی به یادماندنی و ماندگار از کار درنیامد، اما ثابت کرد که استودیوی پیکسار اتفاقی و فقط یک فیلم موفق نساخته و ایدههای بصری و داستانی جاهطلبانهی جذابی در سر دارد. فلیک یک مورچهی خیالاتی است که به حلقهی حشرات ملحق میشود تا از قلمرویشان در مقابل دروکنندگان دفاع کند. داستان از این قرار است که جزیرهی مورچگان یک کلونی که توسط ملکه و دخترش شاهزاده آتا اداره میشود توسط یک دسته دزد ملخ مورد تهدید قرار گرفته است. سردستهی ملخها، هاپر نام دارد که هر فصل میآید و از مورچهها آذوقهشان را میدزدد. در هر فصل، مورچهها مجبورند تا برای حشرات بیگانه که قویتر از آنها هستند، آذوقه جمع کنند و بیشتر ذخیرهی خود را به آنها بدهند. فلیک که مورچهای جوان و ماجراجو است تصمیم میگیرد تا به جای دوری برود و کمک بیاورد تا مورچهها بتوانند از پس این حشرات بربیایند. فیلم خندهداری هم از کار درآمد. فروش خوبی هم در گیشهی سینماها داشت.
۱۹. دانشگاه هیولاها
ایدهی خوبی پشت این فیلم وجود دارد که در حقیقت داستانش قبل از «کمپانی هیولاها» اتفاق میافتد. کمپ دانشگاهی هیولاها یک کمدی واقعی است. جایی که مایک وازوفسکی و جیمز سالیوان با هم آشنا میشوند و متوجه میشوند با بقیهی هیولاها کمی فرق دارند. این تنها فیلم پیکسار است که داستان آن پیشفرض قسمت قبلی است. مایک و جیمز اول رقیب یکدیگر هستند، اما کمکم تبدیل به بهترین دوستان هم میشوند. در حقیقت دیزنی تمایل بیشتری داشت که با استفاده از کاراکترهای «کمپانی هیولاها» فیلم دیگری ساخته بشود. بعد از این که دیزنی پیکسار را خرید این وظیفه برعهدهی خود پیکساریها افتاد.
۲۰. ماشینها
این پروژهای بود که جان لسهتر بسیار به آن علاقه داشت و سالها دنبال ساختش بود. علیرغم این که یک فیلم خانوادگی خوب از کار درآمد، اما از آن لحن کمدی خلاقانهی بقیهی کارهای پیکسار بیبهره ماند. پل نیومن برای آخرین بار در نقش صداپیشه در این فیلم ظاهر شد. لایتنینگ مککوئین یک ماشین مسابقهی تازهکار است که تنها هدفش این است که مسابقات را برنده شود. آنقدر که گاهی اخلاقیات را هم زیر پا میگذارد. تا این که به صورت تصادفی راهش به شهری باز میشود که در آن به دلیل سرعت بالا جریمه میشود و این ماجرا درسهای خوبی برایش به دنبال دارد. فیلم طرح داستانی قوی دارد و سکانسهای مسابقه هم تاثیرگذار از کار درآمدهاند.
۲۱. دایناسور خوب
از آن داستانهای مدل یک پسر و سگش است با این تفاوت که این جا نقش پسر را یک دایناسور دارد و نقش سگ را یک پسر! انیمیشن در جهانی اتفاق میافتد که در آن آدمها و دایناسورها به راحتی کنار هم زندگی میکنند. یکی از این دایناسورها با پسربچهای طرح رفاقتی میریزد که غیرمنتظره است. «دایناسور خوب» هر چند کارتون جالبی است، اما برای پیکسار شکست محسوب میشود. به نسبت هزینهی ۱۷۵ میلیون دلاریاش میشود گفت حاشیهی سودش برای پیکسار کمتر از بقیهی آثارش بوده است. مانولا دارجیس از نیویورک تایمز معتقد بود که فیلم مایهی چندانی ندارد، اما توانسته اثر سرگرمکنندهای از کار دربیاید.
۲۲. ماشینها ۲
کارتون «ماشینها ۲» با آب و رنگی که دارد محصول هر کمپانی دیگری به جز استودیوی پیکسار بود اثر قابل قبولی محسوب میشد. اما این اکشن کمدی جاسوسی که به فیلمهای جاسوسی باند هم ارجاع دارد از استانداردهای داستانگویی پیکسار عقب است. نه شخصیتهایش مجذوبکننده هستند و نه کل طرح داستانی گرمای انیمیشنهای پیکسار را دارد. مدتها از آخرین باری که لایتنینگ مک کوئین در مسابقه موفق شده بود خود را به عنوان سلطان جادهها مطرح کند میگذرد. او اکنون خوشحال از بیرقیب بودنش است قصد دارد تا مدتی را به استراحت و تعمیر فنی خود بپردازد، اما رقیب قدیمی و کهنه کار ایتالیایی او به نام فرانچسکو برنولی پیشنهاد شرکت در یک گراند پریکس جهانی را به لایتنینگ مک کوئین میدهد و اعلام هم میکند که خودش، قهرمان بیرقیب این مسابقات خواهد بود. لایتنینگ مک کوئین که سرش برای مسابقات و کل کل کردن با ماشینهای دیگر درد میکند به همراه دوست صمیمی خود یعنی ماتر آماده میشوند تا به این مسابقه بروند.
منبع: Empire
|