![]() |
داستان عاشقانه ... زوج موتور سوار. - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67) +---- موضوع: داستان عاشقانه ... زوج موتور سوار. (/showthread.php?tid=279785) |
داستان عاشقانه ... زوج موتور سوار. - Sirvan10_a - 14-03-2020 در سری مطالب داستان های عاشقانه سایت امروز برای شـما داستان زن و شوهر جوانی را میگوییم کـه کاری عاشقانه انجام دادند. زن و شوهر جوانی سوار برموتورسیکلت در دل شب میراندند. آن ها از صمیم قلب یک دیگر را دوست داشتند. زن جوان: ‘یواشتر برو مـن میترسم’ مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره! زن جوان: ‘خواهش می کنم، مـن خیلی میترسم.’ مردجوان: ‘خوب، اما اول باید بگی دوستم داری!’ زن جوان: ‘دوستت دارم، حالا میشه یواشتر برونی؟’ مرد جوان: ‘مرا محکم بگیر’ زن جوان: ‘خوب، حالا میشه یواشتر؟’ مرد جوان: ‘باشه، بـه شرط اینکـه کلاه کاسکت مرا برداری و روی سرت بذاری، آخه نمیتونم آسان برونم، اذیتم میکنه.’ ** روزبعد روزنامهها نوشتند برخورد یک موتورسیکلت با ساختمانی حادثه آفرید. دراین سانحه کـه بـه دلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری در گذشت. مرد از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود پس بدون اینکـه زن را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت خودرا بر سر او گذاشت و خواست برای آخرینبار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند و این اسـت عشق واقعی! سپاس فراموش نشه ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |