خالکوبیهای سلنا گومز - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: آهنگ و موسیقی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=26) +--- موضوع: خالکوبیهای سلنا گومز (/showthread.php?tid=271196) |
خالکوبیهای سلنا گومز - Actinium - 06-11-2018 کیت مککوردی Keith McCurdy که به عنوان هنرمندِ خالکوب افراد مشهور شناخته میشود به تازگی در مصاحبهای به روابطش با سلنا گومز پرداخته است. او در این مصاحبۀ اختصاصی بیان کرد که: «درست پیش از آنکه چیزی دربارۀ مرخصی او برای سلامت ذهنی بشنوم با او صحبت کرده بودم. او قرار بود که همراه چند نفر از دوستانش برای خالکوبی سراغ من بیایند، و حالش هم کاملاً خوب به نظر میرسید. او در ویدئویی که برای من ارسال کرده بود به روشنی مشخص کرده بود که چه جور خالکوبیای را میخواهد.» او ادامه میدهد که: «اما در نهایت برنامهمان جور نشد... ما یک رابطۀ پویا و دائمی داریم، به همین خاطر همیشه محدویتها را درک میکنم و به آن احترام میگذارم.» سلنا به خاطر عوارض ناشی از پیوند کلیهاش در طی دو هفته دو بار در بیمارستان بستری شد که استرس و فشار ناشی از این اتفاقات باعث شد دچار افسردگی بشود و پس از آن به درمان ذهنی خود مشغول شود. مککوردی در مصاحبه با Page Six TV همچنین دربارۀ دمی لواتو از دوستان سلنا گومز نیز صحبت کرد. او گفت که از وقتی لواتو به مرکز توانبخشی رفته او را ندیده است. او از صحبتهای یاد کرد که با دمی دربارۀ سوءمصرف مواد داشته. او میگوید: «این مساله قابلدرک است. میفهمم آن را. او واقعاً شجاع است... من خیلی با او دربارۀ سوءمصرف مواد و دستوپنجه نرم کردن با آن صحبت کردهام، درباره بزرگ شدن و اینکه مرکز تمامی توجهات باشی و فشار ناشی از آن... از آن موقع که مشکل اخیر برایش پیش آمد با او صحبت نکردهام، اما یک پیام "دوستت دارم" برایش فرستادم.» از جمله مشتریان دیگر مککوردی میتوان به جاستین بیبر، ریحانا و مایلی سیروس اشاره کرد. او همچنین اخیراً فاش کرده بود که جاستین بیبر یک خالکوبی جدید روی صورتش انجام داده، که بخشی از یک خالکوبی دوگانه برای او و نامزد تازهاش بوده است. بعدها حوالی جولای امسال عکسی از بیبر منتشر شد که او را با یک خالکوبی اطراف ابروهایش که ظاهراً هجی حروف Grace بود نشان میداد. RE: خالکوبیهای سلنا گومز - Actinium - 07-11-2018 بزرگترین و معروفترین حالکوبی سلنا همان عبارت معروف و درشتی است که پایین کتفِ راستش نقش شده. عبارت «أحب نفسک اولا»؛ یعنی «در درجه اول خودت را دوست داشته باش.» سلنا این خالکوبی را حول و حوش سال 2014 موقعی که در کوران داستان عشقی خود با جاستین بیبر بود توسط کیت مککوردی روی بدن خودش نقاشی کرد. RE: خالکوبیهای سلنا گومز - Actinium - 21-11-2018 این هم تفسیری است که سلنا در یکی از توییت های خود از این عبارت امسال کرد: و چند موقعیت که سلنا با افتخار خالکوبی اش را نمایش داد: RE: خالکوبیهای سلنا گومز - Actinium - 26-12-2018 یک نکته ای درباره عبارت خالکوبی سلنا «احب نفسک اولا» در کتاب «سوانح العشاق» احمد غزالی هست که بخوبی پرده از ریشه ها و مفاهیم نهفته این عبارت بر می دارد. احمد غزالی در سوانح العشاق می نویسد: قدمی هست در عشق که مرد مشاهدِ نفسِ خود می آید، زیرا که نفس شونده و آیندۀ مرکب معشوق می آید. از آن روی که دل مَسکن اوست و نفس بُوَد که از دل بوی او گیرد؛ تا حدی که بُوَد که اگر معشوق را بیابد نفس او را پروای آن نَبُوَد [یعنی دیگر وجود خارجی معشوق را طالب نیست]، و این بیت لایق این حال افتاده است که بعد از شیخ گفته آمده است: تا ظن نبری که سینه مأوای تو نیست یا دیده قدمگاه کف پای تو نیست بنگر که چگونه غرق سودای تو ام کز تو به تو ام همت پروای تو نیست و این در درون چون قوّت پیدا شود مسامحتی دارد [کار ساده و دلپذیری است]، اما ناز معشوق کشیدن دشخوار است [سخت و ناخوشایند است]. [منظورش این است که عاشق کلا صورت ذهنی معشوق را در «نفس» خود به وصال بیرونی او ترجیح می دهد!]. زان من به درِ سرای تو کم گذرم کز بیم نگهبان تو من بر حذرم تو خود به دل اندری نگارا شب و روز هر گه که تو را خواهم در دل نگرم! RE: خالکوبیهای سلنا گومز - Actinium - 26-12-2018 حدیثی از حضرت محمد هست به روایت انس بن مالک در صحیح بخاری و مسلم که می گوید: لا يؤمن أحدكم حتى يحب لأخيه ما يحب لنفسه کسی از شما را مومن نمی توان خواند مگر آنکه آنچه را برای خودش دوست می دارد برای برادرش نیز دوست بدارد. RE: خالکوبیهای سلنا گومز - Actinium - 26-12-2018 باری پیرو متن بالا این یک اصل است که هر کسی نسبت به نفس خود در کل مهربان باشد این مهر و شور درونی خواه ناخواه به طور ناخودآگاه به دیگران و به بیرون هم منتشر می شود و رفتار سهل گیرانه او نسبت به خودش و مهرش و شور درونی اش به خارج نیز بسط پیدا میکند. نیچه نیز دقیقا در کتاب چنین گفت زرتشت به همین مفهوم اشاره کرده: انسان از آغاز وجود، خود را بسی کم شاد کرده است. برادران، «گناه نخستین» همین است و همین! هرچه بیشتر خود را شاد کنیم، آزردن دیگران و در اندیشهی آزار بودن را بیشتر از یاد میبریم. RE: خالکوبیهای سلنا گومز - Actinium - 26-12-2018 این نکته به طرز مشخص در طیقه بندی ای که نیچه میان «اخلاق اربابی» و «اخلاق برده ای» ایجاد کرده مشخص می شود. نیچه می گوید اخلاق برده ها یا کسانی که به طرز درونی فقر ذاتی دارند و نسبت به خودشان سختگیر هستند به گونه ای است که فقط در «سلب» و تخطئه دیگران کارهایشان خلاصه می شود. این افراد اساسا در درون خود چیزی ندارند که به طرز «اثباتی» بخواهند به تصدیق آن بپردازند. اما اخلاق اربابی و سرورانه به گونه ای است که تمام تلاش آنها فقط به «تصدیق خودشان» خلاصه می شود. این گونه افراد علاوه بر آنکه به یک بنیاد مستحکم درونی می رسند خواه ناخواه انگیزه های شرورانه برای خرده گیری از دیگران نیز در آنها از بین می رود. اگر دقت کنیم منظور حافظ از «خود را باش» هم همین توجه و علاقه به نفس خودمان است: من اگر نیکم و گر بد «تو برو خود را باش» هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت می بینید که «تو برو خود را باش» دقیقا ترجمه از «احب نفسک اولا» است که سلنا بر تنش نقاشی کرده. اکثر عیوب و مشکلات بشری از آنجایی ناشی می شود که آدم ها در تعاملات روزانه بیش از آنکه «خود را باشند» و به ساختن درون خودشان بپردازند، در بند نقد و قضاوت دیگران هستند و اساسا هرگز حرکتی ایجابی و مثبتی از آنها سر نمی زند و همواره با روند سلبی و منفی خود تنها به فقر درونی شان دامن می زنند. در پست آینده چند نقل قول از نیچه در باب «پارسایی» حقیقی که به مفهوم «دوست داشتن» خود باز می گردد خواهم آورد. RE: خالکوبیهای سلنا گومز - Actinium - 26-12-2018 شما را پارسایی اندرز می گویم؟ پاررسایی برخی را فضیلت است، و بسیاری را کمابیش رذیلت. اینان اگرچه خوب خویشتندار اند، اما ماده سگ نفس از هر کارشان با رشک بیرون می نگرد. از بلندی های فضیلت تا سردنای جان این جانور و بی آرامی اش به دنبال ایشان است. چون از ماده سگ نفس تکه ای گوشت دریغ شود، چه خوب می داند که چگونه تکه ای جان دریوزه کند. تراژدی ها و چیزهای جانگذاز را دوست می دارید؟ اما من به ماده سگ نفستان بدگمانم. دیدگانی بی رحم دارید و دردمندان را شهوتناکانه می نگرید. مگر نه آن است که شهوت شما جامه دیگر کرده و خود را رحم نامیده است. آن را که پارسایی کاری دشوار است می باید از آن برحذر باشد تا که پارسایی او را راه دوزخ نشود؛ یعنی راه پلیدی و آلودگی روان. آیا از پلشتی ها سخن می گویم؟ اما به گمان من این بدترین کار نیست. نه آنگاه که حقیقت پلشت است، بل آنگاه که کم ژرفاست. مرد دانا با ناخوشدلی پای در آب های آن می نهد. به راستی هستند کسانی از جان و دل پارسا؛ اینان دل آسوده تر اند و از شما بهتر و بیشتر می خندند. آنان به پارسایی نیز می خندند و می گویند: پارسایی دیگر کدام است؟ پارسایی مگر دیوانگی نیست؟ اما این دیوانگی خود به ما رو کرد، نه ما به او. ما به این میهمان آشیان دادیم و دل. اکنون با ما می زید. بگذار هرچه می خواهد بماند! چنین گفت زرتشت. والسلام. 5 دی ماه 1397 مهرداد RE: خالکوبیهای سلنا گومز - Actinium - 17-01-2019 (26-12-2018، 16:14)Actinium نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. نوشته بالا به این مقوله از حیث عرفانی پرداخته بود. خالی از لطف نیست که از بُعد علمی هم اشاره کنیم که زیگموند فروید نیز به این وضعیت نفسانی در انسان عاشق که خود را با معشوق یگانه تصور میکند و او را همواره در درون خود حاضر می بیند اشاره کرده است. وجه علمی و تئوریک این قضیه را فروید در کتاب «تمدن و ناخشنودی هایش» این گونه بیان کرده: در شرایطِ عادی هیچ چیزی نیست که دربارۀ آن مطمئنتر از احساسِ خودمان، نفسِ شخصِ خودمان، باشیم. ما آن را همچون یک شیء یگانۀ مستقل مینگریم که در برابرِ هر چیزِ دیگر به صورت کاملاً متمایز نمایان گشته است. اینکه این امر تظاهری فریبآمیز است، و بر خلافِ آن، نفس با هیچ تحدید و تمایزِ مشخصی در درون، به سوی یک جوهرِ ذهنی ناخودآگاه که آن را هویت میخوانیم، و نفس بر آن نمایی ظاهری ایجاد میکند، بسط مییابد، نخستین بار به واسطۀ پژوهشهای روانکاوانه کشف گردید، و این دانش هنوز حرفها و نکتههای بسیار در بابِ روابطِ میان نفس و هویت برای گفتن دارد. اما هر چه این دنیا بیرونیتر میشود، گویا نفس به خود وضوحِ بیشتری میبخشد، و خود را در قالب تمایزات و حدود مشخصی آشکار میسازد. تنها یک شرایطِ ذهنی وجود دارد که در آن، نفس از این کار باز میماند – و آن شرایطی است غیر معمول، اما نمیتوان آن را در حیطۀ مواردِ مربوط به مرضشناسی مورد بررسی قرار داد. در اوج شرایطِ عاشقی، احتمال از میان رفتن مرزهای میان نفس و مقصود (مفعول) وجود دارد. در این شرایط، انسان عاشق بر خلافِ آنچه حواس گواهی میدهند اعلام میکند که او و معشوق یکی گشتهاند و آمادل سلوکی اینگونه است، آنچنان که گویی با یک حقیقت روبهرو است. منبع: Freud, Civilization and Its Discontents, trans. Joan Riviere (London: Hogarth Press, 1955), pp. 10-11.
RE: خالکوبیهای سلنا گومز - Actinium - 25-01-2019 خودخواهیِ سیاره ها اگر من همچون سیاره ای به دورِ خود نمی چرخیدم چگونه می توانستم گردِ خورشید سوزان بچرخم و نسوزم! فریدریش نیچه، دانش طربناک، مقدمه شاعرانه، پاره 29 |