انجمن های تخصصی  فلش خور
کمونیستی گری رفت و سهراب سپهری ماند - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+--- موضوع: کمونیستی گری رفت و سهراب سپهری ماند (/showthread.php?tid=271079)



کمونیستی گری رفت و سهراب سپهری ماند - Actinium - 28-10-2018

سیدعبدالجواد موسوی در روزنامه اعتماد نوشت: 

سهراب سپهری مخالف کم نداشت. از احمد شاملو که او را شاعری غیرمتعهد و سانتی‌مانتال می‌دانست و معتقد بود پایین‌دست آبی که بالای آن دارند کبوتران را سر می‌برند شاعر نشسته است و از سر شکم‌سیری می‌گوید: آب را گل نکنید، تا رضا براهنی که او را بچه بودای اشرافی نامید و کیومرث منشی‌زاده که اصلا فراگیر شدن شعر سپهری را رسما و صراحتا کار سرمایه‌داری جهانی می‌دانست. با این حال سپهری ماند و شعرش روزبه‌روز مخاطب بیشتری پیدا کرد.

اگر سپهری سخن منتقدان را جدی می‌گرفت چه فرجامی می‌یافت؟ احتمال قریب به یقین در بهترین حالت تبدیل می‌شد به یک شاعر درجه دوی معترض و انقلابی که در میان انبوه شاعران خشمگین از وضع موجود سخنش چندان وزن و اعتباری نداشت. اما سپهری به جای اعتنا به سخن شاعران و منتقدانی که اصرار داشتند همه جهان را به شکل خودشان درآورند به فرمان دل سودایی خود گردن نهاد و آنچه دلش گفت بگو، گفت. نتیجه آن بی‌اعتنایی و این گردن نهادن شگفت‌انگیز بود: شعری سهل و ممتنع که نظیری برای آن نمی‌شد یافت و حتی بهترین مقلدانش نتوانستند سایه‌ای از شعر او را به مخاطبان عرضه کنند.

شما می‌توانید شعر سپهری را دوست نداشته باشید و با عالم او چندان ارتباط برقرار نکنید اما نمی‌توانید منکر شاعری‌اش شوید. شعر سپهری ممکن است در دوره‌هایی کمتر مورد توجه قرار گیرد چنان‌که در زمان جنگ کمتر کسی سراغ هشت کتاب را می‌گرفت اما او شاعری است ورای وقایع تقویمی.
به قول نیچه آدمیزاد ممکن است وقتی خانه‌اش آتش گرفته است گرسنگی را از یاد ببرد اما بعد بر خرابه‌های همان خانه غذایش را خواهد خورد.

هر کسی- حتی زمخت‌ترین آدم‌ها - بالاخره در مراتبی از وجود با سپهری همدل و همزبان خواهد شد و دلش می‌خواهد با خودش زمزمه کند:

من پر از نورم و شن
و پر از ‌دار و درخت
پرم از راه، از پل، از رود، از موج
پرم از سایه برگی در آب
چه درونم تنهاست...

کمونیستی گری رفت و سهراب سپهری ماند 1