![]() |
امروز که در آغوشم بودی - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +--- موضوع: امروز که در آغوشم بودی (/showthread.php?tid=268147) |
امروز که در آغوشم بودی - [ιяяesιsтιвLe] - 12-11-2017 محبوبم امروز که در آغوشم بودی چیزی به پنج گانه ی حواسم افزودی چیزی به رایحه ی گل ها به طعم های جهان به فصل ها ساعت ها و برای شادی تعریف تازه ای ساختی! دست هایم پیچکند حالا شانه هایم آبشاری برای فرود نجابت و سینه ام تختی برای پادشاهیِ "زیبایی" رد موهایت را که گرفتم... به مزرعه ای پر از محصول رسیدم رد چشم هایت را که گرفتم... دو یاقوت سیاه بودند پشت شیشه ی جواهر فروشی و لب هایت نهری در امتداد خیابان لبریز از باران بهاری...! امروز که در آغوشم بودی تعبیر تازه ای از زیستن آموختم و در ساعتی که هیچگاه نبود فصلی که هیچ زمان نبود در طعم و عطر و احساسی که هرگز وجود نداشت بسیار آموختم... بسیار! و بیشترین اش: "زنی که دوستت داشته باشد می تواند تنها با زبان صریح آغوش تو را به دنیای زیباتری که هرگز ندیده ای ببرد..." "حمید جدیدی" |