«یک سال بی‌باران»،یعنی بدون چشم‌های مات مهتابیت
بدون نغمه های سوزناکت، قلب مهربانِ گرمِ آفتابیت

طلوع تازۀ ناهید از اعماق ناپیدای افسانه
The Goddess of the land of love, beauty, beat

...

با تو در هفت آسمان عشق رقص هر ستاره دیدنی‌تر شد
نغمه‌های ایزدِ رقصندۀ راک از همیشه خواندنی‌تر شد

با تو خاطرات عشق را قلبِ زمین تک‌تک به یاد آورد
The madness took around the world with your crushing mode

دستِ قضا من و تو را به بازیِ هستی کشانده است؛
ما بازماندگانِ عرصۀ جنگِ جنون و عقل...

اگه امروز همون روزِ پایانِ زندگیِ ما بشه
اگه کوهی حرف واسه گفتن روی قلب‌ها تلنبار بشه
 
اگه ساعتای زندگی رو بشه از عقب دوباره پیدا کرد
چه چیزهایی قراره تغییر کنه یا موندگار بشه؟
 
پس بزنگاه آینده، رویاهای فردا، همین حالاست
ساعتای ازدست‌رفته، روزهایی که باید برگرده، روبه‌روی ماست
 
جوری امروز رو زندگی کن که انگار فردا نیست
(چون تموم هست و نیست ما همینجا همین حالاست)
جوری عاشق باش انگار چیزی جز این تو دنیا نیست
(چون که عشق مثل خون تو رگ‌های آدم‌هاست)
 
نداهای قلبت رو همیشه باور کن
(چون نداهای قلب همیشه پابرجاست)
ساعتای زندگیت رو لحظه‌لحظه با عطش سر کن
(چون تموم هست و نیست ما همینجا همین حالاست)
 
جوری امروز رو زندگی کن که انگار فردا نیست
جوری عاشق باش انگار چیزی جز این تو دنیا نیست

If time came to an end today
And we left too many things to say
If we could turn it back
What would we want to change

Now'a the time to take a chance
Come on, we gotta make a stand
What have we gotta lose
The choice is in our hands


Live like there's no tomorrow
'Cause all we have is here, right now
Love like it's all that we know
The only chance that we ever found
Believe in what we feel inside
Believe and it will never die
Don't ever let this life pass us by
Live like there's no tomorrow

هستی خُمِ مِی، جام شرابیم همه
مخمور از این  قلبِ خرابیم همه
 
گَه در مِیکده، گَه کُنجِ خرابات ولی
آگاه که فرجام دگر نقشِ بر آبیم همه

Everything I touch turns to love

Everything I do will open up heaven

Instead-stead-stead of us falling, we're flying in love

Nothing's forever because we are just stars dust

هستی تمامش خوابِ بی‌رویاست بی‌ تو

تفسیر هر خورشید و هر ماهی و پرتو

 

وقتی که هستی عاشقت شد "هست" گردید

آری تو را شایسته است این خط تاتو

شبیه کردنت به تماثیل و بت خطاست
جادوی انحنای تو خود استادِ بت‌تراش
 
در برق چشم‌های تو در ماهتاب زاده شد
بازی نور و تیغه و الماس در تراش
 
خود تاجِ قوس‌های منحنیِ شاهکار توست
الهام‌بخش طرح‌های تازه‌ای از آسمانخراش

تصویری از تو سال‌هاست رو آیینه قلبم نشسته

تصویری از ماهی که پشت جام گلرنگم شکسته

Now I'm stained by you

Like a coffee ring upon this table

اگر خورشید هر شب مشرقِ تگزاس را پر شور و شر کرده

کسی شکی ندارد دختر پاییز از آنجا گذر کرده

اگر یک صبح ناگه آبیِ یک آسمانِ تیره روشن شد

سحر خورشید سرخ از راه چشمان سِلی آنجا سفر کرده

In your eyes, there's a heavy blue 

One to love, and one to lose 

Sweet divine, a heavy truth

Water or wine, don't make me choose

میشه هر شب تو رو تو نیمه تاریک هر رویا تماشا کرد
تو اندوه یه قمری، نیمۀ خرداد
که بچه ش رو یه طوفان با خودش تا ناکجا برده

میشه سنگینی چشمات رو از بوی نم بارون تنفس کرد
هزار و یک شبم تو وسعت حرفای شیرینت توقف کرد

I've been down the darkest alleys

Saw the dark side of the moon

To get to you, to get to you