شازده کوچولو – قسمت بیستم - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67) +---- موضوع: شازده کوچولو – قسمت بیستم (/showthread.php?tid=267158) |
شازده کوچولو – قسمت بیستم - ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ - 26-08-2017 شهریار کوچولو گفت: – سلام. سوزنبان گفت: – سلام. شهریار کوچولو گفت: – تو چه کار میکنی اینجا؟ سوزنبان گفت: – مسافرها را به دستههای هزارتایی تقسیم میکنم و قطارهایی را که میبَرَدشان گاهی به سمت راست میفرستم گاهی به سمت چپ. و همان دم سریعالسیری با چراغهای روشن و غرّشی رعدوار اتاقک سوزنبانی را به لرزه انداخت. – عجب عجلهای دارند! پیِ چی میروند؟ سوزنبان گفت: – از خودِ آتشکارِ لکوموتیف هم بپرسی نمیداند! سریعالسیر دیگری با چراغهای روشن غرّید و در جهت مخالف گذشت . شهریار کوچولو پرسید: – برگشتند که؟ سوزنبان گفت: – اینها اولیها نیستند. آنها رفتند اینها برمیگردند. – جایی را که بودند خوش نداشتند؟ سوزنبان گفت: – آدمیزاد هیچ وقت جایی را که هست خوش ندارد. و رعدِ سریعالسیرِ نورانیِ ثالثی غرّید. شهریار کوچولو پرسید: – اینها دارند مسافرهای اولی را دنبال میکنند؟ سوزنبان گفت: – اینها هیچ چیزی را دنبال نمیکنند. آن تو یا خوابشان میبَرَد یا دهندره میکنند. فقط بچههاند که دماغشان را فشار میدهند به شیشهها. شهریار کوچولو گفت: – فقط بچههاند که میدانند پیِ چی میگردند. بچههاند که کُلّی وقت صرف یک عروسک پارچهای میکنند و عروسک برایشان آن قدر اهمیت به هم میرساند که اگر یکی آن را ازشان کِش برود میزنند زیر گریه.. سوزنبان گفت: – بخت، یارِ بچههاست. RE: شازده کوچولو – قسمت بیستم - 22222zahra - 08-03-2018 خوب بود |