شازده کوچولو – قسمت دهم - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67) +---- موضوع: شازده کوچولو – قسمت دهم (/showthread.php?tid=267148) |
شازده کوچولو – قسمت دهم - ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ - 26-08-2017 اخترک دوم مسکن آدم خود پسندی بود. خود پسند چشمش که به شهریار کوچولو افتاد از همان دور داد زد: – بهبه! این هم یک ستایشگر که دارد میآید مرا ببیند! آخر برای خودپسندها دیگران فقط یک مشت ستایشگرند. شهریار کوچولو گفت: – سلام! چه کلاه عجیب غریبی سرتان گذاشتهاید! خود پسند جواب داد: – مال اظهار تشکر است. منظورم موقعی است که هلهلهی ستایشگرهایم بلند میشود. گیرم متاسفانه تنابندهای گذارش به این طرفها نمیافتد. شهریار کوچولو که چیزی حالیش نشده بود گفت: – چی؟ خودپسند گفت: – دستهایت را بزن به هم دیگر. شهریار کوچولو دست زد و خودپسند کلاهش را برداشت و متواضعانه از او تشکر کرد. شهریار کوچولو با خودش گفت: «دیدنِ این تفریحش خیلی بیشتر از دیدنِ پادشاهاست». و دوباره بنا کرد دستزدن و خودپسند با برداشتن کلاه بنا کرد تشکر کردن. پس از پنج دقیقهای شهریار کوچولو که از این بازی یکنواخت خسته شده بود پرسید: – چه کار باید کرد که کلاه از سرت بیفتد؟ اما خودپسند حرفش را نشنید. آخر آنها جز ستایش خودشان چیزی را نمیشنوند. از شهریار کوچولو پرسید: – تو راستی راستی به من با چشم ستایش و تحسین نگاه میکنی؟ – ستایش و تحسین یعنی چه؟ – یعنی قبول این که من خوشقیافهترین و خوشپوشترین و ثروتمندترین و باهوشترین مرد این اخترکم. – آخر روی این اخترک که فقط خودتی و کلاهت. – با وجود این ستایشم کن. این لطف را در حق من بکن. شهریار کوچولو نیمچه شانهای بالا انداخت و گفت: – خب، ستایشت کردم. اما آخر واقعاً چیِ این برایت جالب است؟ شهریار کوچولو به راه افتاد و همان طور که میرفت تو دلش میگفت: – این آدم بزرگها راستی راستی چهقدر عجیبند! |