شازده کوچولو – قسمت اول - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67) +---- موضوع: شازده کوچولو – قسمت اول (/showthread.php?tid=267132) |
شازده کوچولو – قسمت اول - ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ - 25-08-2017 روزگارم تو تنهایی میگذشت بی این که راستی راستی یکی را داشته باشم که باش دو کلمه حرف بزنم، تا اینکه زد و شش سال پیش وسط کویر آفریقا حادثهای برایم اتفاق افتاد؛ یک چیز هواپیمایم شکسته بود و چون نه تعمیرکاری همراهم بود نه مسافری یکه و تنها دست به کار شدم تا از پس چنان تعمیر مشکلی برآیم. مسالهی مرگ و زندگی بود. آبی که داشتم زورکی هشت روز را کفاف میداد. شب اول را هزار میل دورتر از هر آبادی مسکونی رو ماسهها به روز آوردم پرت افتادهتر از هر کشتی شکستهای که وسط اقیانوس به تخته پارهای چسبیده باشد. پس لابد میتوانید حدس بزنید چه جور هاج و واج ماندم وقتی کلهی آفتاب به شنیدن صدای ظریف عجیبی که گفت: «بی زحمت یک برّه برام بکش!» از خواب پریدم. – ها؟ – یک برّه برام بکش.. چنان از جا جستم که انگار صاعقه بم زده. خوب که چشمهام را مالیدم و نگاه کردم آدم کوچولوی بسیار عجیبی را دیدم که با وقار تمام تو نخ من بود. با چشمهایی که از تعجب گرد شده بود به این حضور ناگهانی خیره شدم. یادتان نرود که من از نزدیکترین آبادی مسکونی هزار میل فاصله داشتم و این آدمیزاد کوچولوی من هم اصلا به نظر نمیآمد که راه گم کرده باشد یا از خستگی دم مرگ باشد یا از گشنگی دم مرگ باشد یا از تشنگی دم مرگ باشد یا از وحشت دم مرگ باشد. هیچ چیزش به بچهای نمیبرد که هزار میل دور از هر آبادی مسکونی تو دل صحرا گم شده باشد. وقتی بالاخره صدام در آمد، گفتم: – آخه.. تو این جا چه میکنی؟ و آن وقت او خیلی آرام، مثل یک چیز خیلی جدی، دوباره در آمد که: – بی زحمت واسهی من یک برّه بکش. آدم وقتی تحت تاثیر شدید رازی قرار گرفت جرات نافرمانی نمیکند. گرچه تو آن نقطهی هزار میل دورتر از هر آبادی مسکونی و با قرار داشتن در معرض خطر مرگ این نکته در نظرم بی معنی جلوه کرد باز کاغذ و خودنویسی از جیبم در آوردم اما تازه یادم آمد که آنچه من یاد گرفتهام بیشتر جغرافیا و تاریخ و حساب و دستور زبان است، و با کج خلقی مختصری به آن موجود کوچولو گفتم نقاشی بلد نیستم. بم جواب داد: – عیب ندارد، یک بَرّه برام بکش. – خب، کشیدم. با دقت نگاهش کرد و گفت: – نه! این که همین حالاش هم حسابی مریض است. یکی دیگر بکش. – کشیدم. لبخند با نمکی زد و در نهایت گذشت گفت: – خودت که میبینی.. این بره نیست، قوچ است. شاخ دارد نه.. باز نقاشی را عوض کردم. آن را هم مثل قبلی ها رد کرد: – این یکی خیلی پیر است.. من یک بره میخواهم که مدت ها عمر کند.. عجله داشتم که موتورم را پیاده کنم رو بی حوصلگی جعبهای کشیدم که دیوارهاش سه تا سوراخ داشت و از دهنم پرید که: – این یک جعبه است. برهای که میخواهی این تو است. و چه قدر تعجب کردم از این که دیدم داور کوچولوی من قیافهاش از هم باز شد و گفت: – آها.. این درست همان چیزی است که میخواستم! فکر میکنی این بره خیلی علف بخواهد؟ – چطور مگر؟ – آخر جای من خیلی تنگ است.. – هر چه باشد حتماً بسش است. برهای که بت دادهام خیلی کوچولوست. – آن قدرهاهم کوچولو نیست.. اِه! گرفته خوابیده.. و این جوری بود که من با امیر کوچولو آشنا شدم. RE: شازده کوچولو – قسمت اول - n.leito - 25-08-2017 خیلی قشنگ و رویاییه.فقط عکساشم اگه میتونی بزار چون مفهوم رمان به اون عکسا بستگی داره RE: شازده کوچولو – قسمت اول - * MASIHA * - 25-08-2017 قیچیش نکردی یه کم ؟! :| RE: شازده کوچولو – قسمت اول - ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ - 26-08-2017 (25-08-2017، 11:33)* MASIHA * نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.ببخشید متوجه نشد؟! RE: شازده کوچولو – قسمت اول - علی زیا ۷۹ - 26-08-2017 جالبه ادامه نداره!؟ RE: شازده کوچولو – قسمت اول - * MASIHA * - 26-08-2017 (26-08-2017، 7:47)BARAN*Banoo نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. هیچی آجی ولش اصن .. سپاس. RE: شازده کوچولو – قسمت اول - -*Del*-*-*-aram*- - 27-08-2017 اگه ادامه داره لطفن بذار RE: شازده کوچولو – قسمت اول - Aryan521 - 22-01-2018 مرسی زیبا بود |