داستان های کوتاه عاشقانه : داستان کوتاه عاشقانه عصای سفید - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67) +---- موضوع: داستان های کوتاه عاشقانه : داستان کوتاه عاشقانه عصای سفید (/showthread.php?tid=262955) |
داستان های کوتاه عاشقانه : داستان کوتاه عاشقانه عصای سفید - 【o】【m】【i】【d】【H】【i】【p】【H】【a】【p】 - 06-10-2016 داستان های کوتاه عاشقانه : داستان کوتاه عاشقانه عصای سفید فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی دخترک کمی آن طرف تر بر روی نیمکت چوبی در کنار پیرمرد نشسته بود و رو به آب نمای سنگی گریه می کرد . پیرمرد از دخترک پرسید : – ناراحتی؟ – نه – مطمئنی ؟ – نه – چرا داری گریه می کنی ؟ – دوستام منو دوست ندارن – چرا دوست ندارن؟ – جون قشنگ نیستم . – تا حالا کسی این رو بهت گفته ؟ – چی رو؟ – این که تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم . – راست میگی ؟ – از ته قلبم آره دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستانش شاد شاد دوید ؛ لحظاتی بعد پیر مرد داستان کوتاه عاشقانه ما اشک هایش را پاک کرد، کیفش را باز کرد و عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!! یکی از زیباترین داستان های کوتاه عاشقانه ای که شنیده ایم که از صفا و صمیمت سخن می گوید و امیدواریم که از این داستان کوتاه عاشقانه لذت برده باشید. RE: داستان های کوتاه عاشقانه : داستان کوتاه عاشقانه عصای سفید - elnaz* - 06-10-2016 بازم مرسی RE: داستان های کوتاه عاشقانه : داستان کوتاه عاشقانه عصای سفید - zahra gan - 18-11-2016 ع.ا.ل.ی.ب.و.د |