مطالب عاشقانه - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: عاشقانه ها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=58) +---- موضوع: مطالب عاشقانه (/showthread.php?tid=259269) |
مطالب عاشقانه - 尺ξžά - 15-06-2016 مرا که میشناسی!
برای همهی بارانها و همهی بیابانها، حرفی دارم...
برای همهی دانهها، همهی ریشه ها
که سر در میآورند و از حرفم سر در نمیآورند!
مرا که میشناسی!
رشته رشته میکنم آفتاب را، برای همهی خانهها،
برای همهی خاطره ها،
دراز بکش!
پشتت بر زمین باشد و نگاه کن به نقطهای نامعلوم
همهی پرندهها، همینگونه متولد میشوند
همهی شعرها
همینگونه شکل میگیرند...
[ د ویا ] [ 2 نظر ]
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[/url] برای تو بوده است،
سکوتِ من!
در سالیان دراز...
و اینک برای توست که میگویم،
از سکوتِ گذشته ام...
نظر بدهید ]
[url=http://love6760.blogfa.com/post/399]آنقــدر دوســتت دارم
آنقــدر دوســتت دارم
که میدانم روزی خــدا خواهد آمد تا از تــو سوال کند، چه کرده ای که اینگونه تــو را می پرستد! 7 نظر ]
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.رفتم ، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت رفتم ، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت راهي به جز گريز برايم نمانده بود اين عشق آتشين پر از درد بي اميد در وادي گناه و جنونم كشانده بود رفتم كه داغ بوسه ي پر حسرت تو را با اشكهاي ديده ز لب شستشو دهم رفتم كه نا تمام بمانم در اين سرود رفتم كه با نگفته به خود آبرو دهم رفتم ، مگو مگو كه چرا رفت ، ننگ بود عشق من و نياز تو و سوز و ساز ما از پرده ي خموشي و ظلمت ، چو نور صبح بيرون فتاده بود به يك باره راز ما رفتم كه گم شوم چو يكي قطره اشك گرم در لا به لاي دامن شب رنگ زندگي رفتم كه در سياهي يك گور بي نشان فارغ شوم ز كشمكش و جنگ زندگي من از دو چشم روشن و گريان گریختم از خنده هاي وحشي طوفان گريختم از بستر وصال به آغوش سرد هجر آزرده از ملامت وجدان گريختم اي سينه در حرارت سوزان خود بسوز ديگر سراغ شعله ي آتش ز من مگير مي خواستم كه شعله شوم سركشي كنم مرغي شدم به كنج قفس بسته و اسير روحی مشوشم که شبی بی خبر ز خویش در دامن سکوت به تلخی گریستم نالان ز کرده ها و پشیمان ز گفته ها دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم ا ] [ 3 نظر ]
... ای دریغا لحظه ای آمد که لب هایم سخت خاموشند و بر آنها کلامی نیست خواهمت بدرود گویم تا زمانی دور زآنکه دیگر با توام شوق سلامی نیست RE: مطالب عاشقانه - PARTO.18 - 15-06-2016 خوب بود مرسی RE: مطالب عاشقانه - Faust - 16-06-2016 منتقل شد . RE: مطالب عاشقانه - Amir.00 - 16-06-2016 دم همگی گرم |