انجمن های تخصصی  فلش خور
یک داستان باحال وخواندنی(نامه پیرزنی به خدا)حتما بخونید - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67)
+---- موضوع: یک داستان باحال وخواندنی(نامه پیرزنی به خدا)حتما بخونید (/showthread.php?tid=250115)



یک داستان باحال وخواندنی(نامه پیرزنی به خدا)حتما بخونید - !...@dors - 01-12-2015

در اداره ی پست مثل تمامی روزها نامه ها دسته بندی می شدند تا هر کدام به مقصد خود برسند .یکی از این کارمندها که مشغول کار خود بود ونامه ها را اماده می کرد

و در جای خود می گذاشت ناگهان به نامه برخورد که روی ان نوشته شده بود نامه ای به خدا. آن را باز کرد در نامه چنین نوشته شده: خدای عزیزم من پیر زنی هستم

84 ساله و با حقوق ناچیز باز نشستگی که فقط 100 دلار است زندگی خود را سپری می کنم. امروز جوانی پول من را که درکیفی بود از من دزدید من هم دراین شب عید


 دوستانم را به مهمانی دعوت کرده ام و پولی ندارم تا از انها پذیرایی کنم کسی را هم ندارم تا از او پولی قرض بگیرم حال ای خدا من نمیدانم چه کنم مرا کمک کن کارمند

اداره ی پست که این نامه را خوانده بود همکاران خود را صدا زد و ماجرا را برای انها تعریف کرد. کارکنان هم بعد از شنیدن این داستان جیبهای خود گشتند و هر کدام

چند دلاری روی میز گذاشتد در اخر96 دلار روی هم جمع شد ان را در پاکتی گذاشتند و به پیره زن فرستادند . بعد از چند روز دوباره نامه ای به اداره پست امد که روی

ان نوشته شده بود: نامه ای به خدا کارمندان دور هم جمع شدند تا ان را بخوانند نامه را باز کردند .پیر زن چنین نوشته بود : خداوندا از تو متشکرم مهمانهای من

 امدند و من برای آنها شامی عالی پختم البته از ان پول 4 دلارش کم بود که من اطمینان دارم ان را کارمندان اداره ی پست برداشته اند

یک داستان باحال وخواندنی(نامه پیرزنی به خدا)حتما بخونید 1

نظر +سپاس



RE: یک داستان باحال وخواندنی(نامه پیرزنی به خدا)حتما بخونید - مهرسا{شیطون} - 03-01-2016

خخخ Big Grin


RE: یک داستان باحال وخواندنی(نامه پیرزنی به خدا)حتما بخونید - ωøŁƒ - 14-05-2016

قشنگ بود