انجمن های تخصصی  فلش خور
روشنفکران آثار يکديگر را نمي‌خوانند - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+--- موضوع: روشنفکران آثار يکديگر را نمي‌خوانند (/showthread.php?tid=249247)



روشنفکران آثار يکديگر را نمي‌خوانند - sober - 13-11-2015

گزارشي از جلسه نقد کتاب «معجون عشق»

عليخاني درباره سختي‌هاي پيدا کردن اين نويسنده‌ها گفت: ناشران اين نويسنده‌ها، آن‌ها را مثل يک گنج از ديگران و از چشم ناشران ديگر مخفي مي‌کنند. من هنوز با بسياري از اين ناشران درگيرم.

روشنفکران آثار يکديگر را نمي‌خوانند 1

کتاب «معجون عشق» (گفت‌وگوهاي يوسف عليخاني با ر.اعتمادي، فهيمه رحيمي، امير عشيري، پري‌نوش صنيعي، نازي صفوي، مريم رياحي، حسن کريم‌پور، تکين حمزه‌لو، مريم جعفري، فريده شجاعي، مژگان مظفري، سيمين شيردل، مهرنوش صفايي و نرگس جورابچيان) با حضور نويسنده و «کاوه گوهرين» نويسنده، شاعر و منتقد و «ابراهيم زاهدي مطلق» نويسنده، منتقد و روزنامه‌نگار بعدازظهر پنج‌شنبه (اول ارديبهشت) در هفتمين نشست از سري نشست‌هاي نقد آموت مورد نقد و بررسي قرار گرفت.

در ابتداي اين جلسه کاوه گوهرين ضمن انتقاد از بي‌مهري به ژانر عامه پسند، انتشار کتاب «معجون عشق» را يک حادثه دانست و درباره تاريخچه داستان و پاورقي گفت: کنده کاري‌هاي موجود در غارها به عنوان نخستين آثار مکتوب بشر خط داستاني دارند. داستان در کتاب‌هاي ديني حرف اول را مي‌زند. قرآن تصريح مي‌کند: قصه‌ها را براي مردم بگوييد، باشد که در آن انديشه کنند. اين جمله بسيار هوشمندانه‌اي است زيرا براي داستان هم شأن انديشيده شدن را قائل شده است. بعد از ظهور اسلام در ايران هم تغييراتي در نگرش ايجاد شد. در حدود قرون پنج و شش دو گروه وجود داشتند به نام‌هاي فضائليان و مناقبيان. اين‌ها داستانگويان سيار بودند. کار آن‌ها چيزي شبيه نقالان زمان حاضر بود. آن‌ها به جاهاي مختلف مي‌رفتند و قصه‌هاي مورد توجه مردم عادي را تعريف مي‌کردند. فضائليان سني بودند و به همين خاطر قصه‌هايي درباره خلفاي راشدين مي‌گفتند اما مناقبيان شيعه بودند و در مدح ائمه داستان مي‌گفتند. تکنيک کار اين افراد بعدها در داستان‌هاي پاورقي تکرار شد. به اين صورت که داستاني را مي‌گفتند و درست در جايي که به نقطه حساس و مهم مي‌رسيد آن را قطع مي‌کردند و باقي آن را براي شب بعد مي‌گذاشتند. همين قضيه تا دوران صفويه ادامه پيدا مي‌کند تا ملا حسين واعظ کاشفي سبزواري، کتاب «روضه الشهدا» را مي‌نويسد که واژه روضه‌اي که امروز به کار مي‌بريم از همين کتاب مشتق شده است. اين کتاب راه به خانه مردم مي‌برد و با وجود اينکه به نوعي مقتل است و تم مذهبي دارد کاملا در حيطه ادبيات عامه پسند قابل دسته‌بندي است زيرا هواخواه زيادي دارد.

ادبيات ما جهاني نمي‌شود و يکي از دلايلش بي‌توجهي به همين ميراث شرق است. نويسنده ما وقتي يک کتاب از بورخس يا گابريل گارسيا مارکز منتشر مي‌شود، از آن‌ها تقليد مي‌کند.

بعد‌ها در زمان محمد شاه قاجار دستور ترجمه «هزار و يک شب» به زبان فارسي صادر مي‌شود. اين نمونه يکي از مهم‌ترين کتاب‌هاي سرگرم کننده و مردم پسند دوران خود است. هزار و يک شب يکي از کتاب‌هاي عامه پسند و سرگرم کننده است ولي بر ذهن بسياري از نويسندگان جهان اثر مستقيم دارد. به عنوان مثال بورخس در مصاحبه‌اي گفته است اگر هزار و يک شب را نمي‌خواندم احتمالا هيچ‌گاه نويسنده نمي‌شدم. او در کتاب «هزارتوها»يش به نوعي از تکنيک‌هاي حکايت در حکايت هزار و يک شب استفاده کرده است. ما بهترين داستان‌هاي دنيا را داشته ايم اما ادبيات معاصر ما در جهان جدي گرفته نشده است. اين به آن خاطر است که نويسندگان به اين ميراث بي‌توجه هستند و به دنبال تقليد از داستان‌هاي غرب مي‌روند. ادبيات ما جهاني نمي‌شود و يکي از دلايلش بي‌توجهي به همين ميراث شرق است. نويسنده ما وقتي يک کتاب از بورخس يا گابريل گارسيا مارکز منتشر مي‌شود، از آن‌ها تقليد مي‌کند، حال آنکه با وجود اينکه مارکز نويسنده بزرگي است اما آثارش چندان تخم دو زرده‌اي نيست.

گوهرين در ميانه سخنانش درباره اصطلاح پاورقي نيز گفت: اين اصطلاح نخستين بار براي داستان‌هاي پاورقي مجلات فرانسوي به کار رفت. سپس در انگلستان مورد استقبال قرار گرفت. بعدها در آمريکا، و در زمان جنگ اول جهاني پاورقي‌هايي با تم پليسي جنايي و عاشقانه با استقبال عجيبي روبه رو شد. به عنوان مثال داستان‌هاي «مايک هامر» که موج استقبال آن به ايران هم رسيد. اين مجموعه آثار بر روي ادبيات روشنفکري آمريکا نيز اثر گذاشت و مي‌بينيم که «چارلز بوکوفسکي» شاعر آمريکايي در تنها رمانش، «عامه پسند» به بازسازي مايک هامر پرداخته است.

نقدهايي که کسي نمي‌خواند


در ادامه جلسه ابراهيم زاهدي مطلق گفت: من خودم يک کتاب دارم که حاصل گفت و گو با 16 نويسنده است. براي اينکه درباره سختي‌هاي نوشتن چنين کتابي بگويم، بايد تاکيد کنم که مصاحبه کار بسيار دشواري است. من همه مصاحبه شونده هايم را مي‌شناختم ولي با اين وجود آن را کار دشواري ديدم اما آقاي عليخاني هيچ يک از مصاحبه‌شونده‌ها را نمي‌شناخت و با فضاي ذهني آن‌ها آشنا نبود. يوسف عليخاني مرد سختکوشي است و مشخص است که براي اين کتاب بسيار زحمت کشيده است. وارد فضاي زندگي نويسنده‌هاي عامه پسند شدن بسيار سخت است. دقت در روند مصاحبه‌ها نشان مي‌دهد که خود مصاحبه کننده هم کاملا با موضوع درگير است و به بحث مي‌پردازد. اين باعث مي‌شود پرسش‌ها از دل هم بيرون بيايند و گفت‌وگو خواندني و منسجم و چالشي شود. متاسفانه امروز مي‌بينيم که بسياري از خبرنگاران چند سوال را طرح مي‌کنند و مي‌روند آن را از مصاحبه شونده مي‌پرسند. اين نشان مي‌دهد که آن‌ها کتاب مورد نظر را نخوانده‌اند و با آن درگير نيستند.

او توضيح داد: هميشه گفته‌ام ما چرا بايد در روزنامه نقد کتابي را بنويسيم که کسي آن را نخوانده است. ما کتابي را نقد مي‌کنيم که تيراژش هزار تاست. معلوم نيست چه تعداد از همين تيراژ فروش رفته و چه تعداد از خوانندگان کتاب مخاطب روزنامه ما هستند. بنابراين مخاطب اين کتاب کسي است که کتاب‌هاي مصاحبه شوندگان «معجون عشق» را خوانده باشد. حالا اين خواننده مي‌تواند به عامه نويسي علاقه مند باشد يا نباشد.

او به کيفيت مصاحبه‌ها اشاره کرد و گفت: اگر به ترتيب زماني مصاحبه‌ها نگاه کنيم در مي‌يابيم عليخاني در ابتدا با ذهنيت تعهد به ادبيات روشنفکري وارد بحث شده است. اين در مصاحبه‌هاي اول قابل مشاهده است. اما اين کتاب خوب توزيع نشده است و به همين خاطر مورد استقبال قرار نگرفته است. «معجون عشق» بايد در جايي توزيع مي‌شد که مخاطبان واقعي آثار عامه پسند در آن حضور دارند. از طرف ديگر با توجه به اينکه مخاطبان آن علاقه دارند که زندگي خصوصي نويسندگان محبوبشان را بشناسند کتاب مي‌توانست چند عکس از زندگي روزمره نويسنده نيز داشته باشد.

دلايل استقبال مخاطب از رمان‌هاي عامه پسند را مي‌توان به خوبي از کتاب «معجون عشق» استخراج کرد.

زاهدي مطلق داستان‌هاي عامه پسند را پاسخگوي بخشي از نياز مردم دانست و گفت: ما نياز‌هاي متنوعي داريم. نويسنده‌هاي عامه نويس مخاطب خود را شناخته‌اند و به نياز او پاسخ داده‌اند ولي نويسنده‌هايي که خود را روشنفکر مي‌دانند نتوانسته‌اند نياز مخاطب خود را بشناسند و به همين خاطر مي‌بينيم تيراژ کتاب آن‌هاهزار تاست. جماعت روشنفکر حتي کتاب‌هاي همديگر را نيز نمي‌خوانند زيرا اين نوشته‌ها چيز تازه‌اي برايشان ندارد.او ادامه داد: مخاطبان ايراني داستان‌هاي تولستوي و کارور را به داستان ايراني ترجيح مي‌دهند. دلايل استقبال مخاطب از رمان‌هاي عامه پسند را مي‌توان به خوبي از کتاب «معجون عشق» استخراج کرد. وي دليل ديگر استقبال مخاطب از ادبيات عامه پسند را حضور نويسنده در اثر دانست و توضيح داد: خانم جعفري در اين کتاب به سادگي اين موضوع را مطرح مي‌کند اما بسياري از نويسنده‌هاي روشنفکر هنوز اين مسئله ساده را نمي‌دانند و گمان مي‌کنند بايد شخصيت نويسنده را از اثر جدا کرد. يک نويسنده ديگر مي‌گويد که وقتي شروع به نوشتن مي‌کند قلمش تا آخر مي‌رود. به همين خاطر هم هست که مخاطب نيز وقتي کتاب او را دست مي‌گيرد تا آخر آن را بدون وقفه مي‌خواند. ولي مي‌بينيم که نويسندگان دگر انديش که در مسابقات ادبي جايزه‌هاي بزرگي مي‌گيرند به سختي اثرشان را مي‌نويسند.

زاهدي مطلق تيراژ را در انتشار کتاب بسيار مهم دانست و گفت: نبايد فروش کم اثر را به هيچ وجه توجيه کنيم. اثر بايد به دست مخاطب خود برسد. وقتي در تلويزيون سوال اس‌ام اسي طرح مي‌شود برنامه سازان به اين توجه مي‌کنند که پرسش آسان طرح کنند تا مخاطب بيشتري به پاسخگويي راغب شود. در نهايت چه پرسش ساده باشد و چه سخت يک نفر در مسابقه برنده مي‌شود. ولي اين مهم است که چند پيامک ارسال شود.
يوسف عليخاني

پرونده‌اي که بسته مي‌شود

در ادامه اين نشست، يوسف عليخاني گفت: ابتدا تصميم داشتم قسمتي از مقدمه کتاب را بخوانم ولي بازنگري در آن باعث شد پي ببرم که در مقدمه کتاب نيز با ديد نقد و نفي به موضوع نگاه کرده ام. اين کار بدون برنامه‌ريزي قبلي صورت گرفت اما تنها خانم مينا فرشي احمدي از آن اطلاع داشت که زحمت پياده کردن فايل‌هاي صوتي بر عهده‌اش بود. کار انتشار اين کتاب برنامه‌ريزي شده نبود. از آن دسته افرادي نبودم که پدر و مادرشان در دوران کودکي برايشان کتاب مي‌خرند. با پول توجيبي‌ام کتاب‌هاي ژول ورن را مي‌خريدم. نهايت خواندن عامه پسند براي ما خواندن هزار و يک شب بود. با عامه پسند‌ها در حاشيه نوشتن همين کتاب آشنا شدم.

نبايد با هم تعارف کنيم، بسياري از ما کتاب نويسندگان عامه نويس را مي‌خوانيم و با آن ارتباط برقرار مي‌کنيم. در واقع کار تأليف اين کتاب نيز براي من با يک گريه آغاز شد. من دوازده سال بدون خواندن رمان «دالان بهشت» نازي صفوي به اين نويسنده بي‌توجهي کرده بودم. بعد از تاسيس انتشارات آموت يک بار کتاب «دالان بهشت» را دست گرفتم و تا عصر آن را تمام کردم. با خواندن صحنه‌هاي مربوط به مرگ خانم جون گريه کردم. بلافاصله با تلاش بسيار شماره تلفن خانم «نازي صفوي» را پيدا کردم و با او تماس گرفتم و به خاطر اينکه بدون خواندن اثرش او را نقد منفي شفاهي کرده بودم عذر خواستم. ايشان بعد از شناختن من، همان شب به دفتر آموت آمدند و صحبت هايمان را ضبط کردم تا شايد زماني به دردم بخورد که در واقع نقطه آغازين کتاب «معجون عشق» به حساب مي‌آيد.

عليخاني درباره سختي‌هاي پيدا کردن اين نويسنده‌ها گفت: ناشران اين نويسنده‌ها، آن‌ها را مثل يک گنج از ديگران و از چشم ناشران ديگر مخفي مي‌کنند. من هنوز با بسياري از اين ناشران درگيرم. درست در همان زمان‌ها همشهري جوان با طرح موضوع عامه پسند‌ها بسياري از اين نويسنده‌ها را با هم درگير کرده بود و آن‌ها هم عصباني و بي‌اعتماد بودند. از همان اول به همه آن‌ها گفتم که مصاحبه‌ها را پس از تنظيم برايشان مي‌فرستم و پس از تاييد و امضا اقدام به چاپ آن مي‌کنم. البته اين کار برايم ضرر‌هايي هم داشت. نويسنده‌ها بسياري از مسائلي که درباره زندگي شخصي و مشکلاتشان با ناشرهايشان و کم بودن حق التاليف گفته بودند را حذف کردند.



منبع: تهران امروز