"نمایش تکراری" - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: عاشقانه ها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=58) +---- موضوع: "نمایش تکراری" (/showthread.php?tid=241975) |
"نمایش تکراری" - ƝAƲA - 23-08-2015 این روزهــــایم به تظاهر می گذرد...
تظاهر به بی تفاوتی، تظاهر به بی خیـــــالی، به شادی، به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست... اما . . . چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش تکراری" رفیق... دستم را بگیر و بلندشو... غصه هایت را من می خورم، غم هایت را من به دوش می کشم... به جای تو من گریه می کنم... تو فقط تظاهر کن که تکیه گاه منی... سلامتی اونایی که این روزاشون به تظاهر می گذره . . . تظاهر به بی تفاوتی . . . تظاهر به بی خیالی . . . به شادی . . . به این که دیگه چیزی مهم نیست . . . ولی فقط خودشون می دونن چقدر سخت می گذره! بيا تظاهرات کنيم تظاهر کن دوستم دارى من شهر را بهم مى ريزم.. ز تظاهر بيزارم.... دوست دارم همه ازم متنفر باشن...ولي حسشون واقعي باشه. عشق => سرکاری محبت => تظاهر مهربونی => مسخرست وفا => مرده احد و پیمون => دلخوشی عاطفه=> تموم شده مهر => مدرسهها باز میشه باید بازیگر شوم ، آرامش را بازی کنم … باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم … باز باید مواظب اشک هایم باشم … باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم … ... حتی تظاهر به شادی نیز برای دیگران شادی بخش است چارلی چاپلین باید بازیگر شوم ، آرامش را بازی کنم … باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم … باز باید مواظب اشک هایم باشم … باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم … ” RE: "نمایش تکراری" - ƝAƲA - 25-08-2015 ما انسان ها در تظاهر کردن از هم سبقت گرفته ایم
چیزی را نمی دانیم ولی تظاهر به دانستن می کنیم با،باطن نه چندان تمیز تظاهر به پاک بودن می کنیم کسی را دوست نداریم ولی تظاهر به دوست داشتن می کنیم تظاهر... تظاهر به کسی که نیستیم دارم تظاهر می کنم که: بردبارم هرچند تاب روزگارم را ندارم شاید لجاجت با خودم باشد ! غمی نیست من هم یکی از جرم های روزگارم من هم به مصداق" بنی آدم..." ببخشید ...گاهی خودم را ز شمایان می شمارم حس می کنم وقتی که غمگینید باید با ابر شعرم بغض هاتان را ببارم حتی خودم وقتی که از خود خسته هستم سر روی حس شانه هاتان می گذارم فهمیده ام منها شدن تفهیم جمع است تنهایی جمع شما را می نگارم شاید همین دل باوری ها شاعرم کرد شاید به وهم باورم امید وارم هر قطره ی دلکنده از قندیل ، روزی می فهمدم ، وقتی ببیند آبشارم !!! محمدعلی بهمنی این روزهــــایم به تظاهر می گذرد … تظاهر به بی تفاوتی تظاهر به بی خیـــــالی به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست … حال و روزم را اگر تو بپرسی آرام نیست ... درونم انقلابیون ؛ شاکی از وضعیت حاکم گاه و بیگاه وجدانم شعار سر میدهد گهگداری چشم هایم خون میبارند . . . غروب های جمعه ؛ بانگ "هق هق " از پشت بام احساسم می آید ... و من در تظاهراتی نمادین ؛ با نیروهای برچسب خنده سرکوب می کنم تمام محاربین وجودم را . . . میخندم . . . هنوز دیکتاتور این بدن ؛ منم گوشهایم نباید بشنوند ! چشم هایم نباید ببینند ! قلبم نباید یاد کسی کند . . . سر در قلبم هم مینویسم آزادی احساس . . . انواع گاز اشک آور برای سرکوب تظاهرات میوه ها موجود است ! |