انجمن های تخصصی  فلش خور
ترسناکترین داستان های چندخطی - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18)
+--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19)
+--- موضوع: ترسناکترین داستان های چندخطی (/showthread.php?tid=241721)

صفحه‌ها: 1 2 3


ترسناکترین داستان های چندخطی - DAZZLING BOY - 20-08-2015

دوستان لطفا تا آخر بخونید جالبه

با صدای چند ضربه به شیشه از خواب بیدار شدم، اول فکر کردم صدا از پنجره میاد، تا اینکه صدا رو از آینه شنیدم...
-------------------------------------------

زنم که کنارم روی تخت خوابیده بود ازم پرسید که چرا اینقدر سنگین نفس می کشم؟ من سنگین نفس نمی کشیدم...
-------------------------------------------

زنم دیشب منو از خواب بیدار کرد که بهم بگه یه دزد وارد خونمون شده. دو سال پیش یه دزد وارد خونمون شد و زنم رو کشت...
-------------------------------------------

با صدای بیسیمی که تو اتاق بچم هست بیدار شدم و شنیدم زنم داره براش لالایی می خونه، روی تخت جابجا شدم و دستم خورد به زنم که کنار من خوابیده بود...
-------------------------------------------

من همیشه فکر می کردم گربه من یه مشکلی داره، آخه همیشه بهم ذل می زد تا اینکه یه بار که دقت کردم فهمیدم همیشه به پشت سر من ذل میزده...
-------------------------------------------

هیچ چیز مثل خنده یه نوزاد زیبا نیست مگر اینکه ساعت 1 شب باشه و خونه تنها باشی...
-------------------------------------------

بچم رو بقل کردم و توی تختش گذاشتم که بهم گفت: \\\"بابایی زیر تخت رو نگاه کن هیولا نباشه\\\" منم واسه اینکه آرومش کنم زیر تخت رو نگاه کردم. زیر تخت بچم رو دیدم که بهم گفت: \\\"بابایی یکی رو تخت منه\\\"...
-------------------------------------------

یک عکس از خودم که روی تختم خوابیدم تو گوشیم بود، من تنها زندگی می کنم...
-------------------------------------------

یه دختر صدای مامانش رو شنید که از طبقه پایین داد میزد و صداش می کرد، واسه همین بلند شکه که بره پایین، وقتی به پله ها رسید و خواست که بره پایین، مامنش به داخل اتاق کشیدش و گفت: \\\"منم شنیدم!\\\"....
-------------------------------------------

آخرین چیزی که دیدم، ساعت رومیزیم بود که 12:07 دقیقه رو نشون می داد و این زمانی بود که یه زن ناخون های بلند و پوسیده اش رو تو سینم فرو کرد و با دست دیگش جلوی دهنم رو گرفته بود که صدام در نیاد. یهو از خواب پریدم و روی تخت نشستم و خیالم راحت شد که خواب می دیدم، که چشمم به ساعت رومیزیم افتاد... 12:06.... در کمد دیواریم با یه صدای آروم باز شد...



RE: ترسناکترین داستان های چندخطی - pouya_b - 20-08-2015

اخریه ترساک بود فق


RE: ترسناکترین داستان های چندخطی - DAZZLING BOY - 20-08-2015

ب نظر خودم یکی مونده ب اخری بهتر بود


RE: ترسناکترین داستان های چندخطی - saba 3 - 20-08-2015

از پایین چارمیه جالبه


آخر سر کدوم بچش بود خخخخخ


RE: ترسناکترین داستان های چندخطی - DAZZLING BOY - 20-08-2015

پایینی بچش بودع


RE: ترسناکترین داستان های چندخطی - saba 3 - 20-08-2015

(20-08-2015، 15:07)DAZZLING BOY نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
پایینی بچش بودع

بلایی می نه پایین جنه پایینی می نه بالایی

بعد بچهای ک میترسه از پایین تختش

مرض داره برای قایم شدن بده اونجا


RE: ترسناکترین داستان های چندخطی - DAZZLING BOY - 20-08-2015

(20-08-2015، 15:08)saba 3 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(20-08-2015، 15:07)DAZZLING BOY نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
پایینی بچش بودع

بلایی می نه پایین جنه پایینی می نه بالایی

بعد بچهای ک میترسه از پایین تختش

مرض داره برای قایم شدن بده اونجا

=|


RE: ترسناکترین داستان های چندخطی - saba 3 - 20-08-2015

(20-08-2015، 15:12)DAZZLING BOY نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(20-08-2015، 15:08)saba 3 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(20-08-2015، 15:07)DAZZLING BOY نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
پایینی بچش بودع

بلایی می نه پایین جنه پایینی می نه بالایی

بعد بچهای ک میترسه از پایین تختش

مرض داره برای قایم شدن بده اونجا

=|

-_-

کم آوردی


RE: ترسناکترین داستان های چندخطی - DAZZLING BOY - 20-08-2015

(20-08-2015، 15:13)saba 3 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(20-08-2015، 15:12)DAZZLING BOY نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(20-08-2015، 15:08)saba 3 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(20-08-2015، 15:07)DAZZLING BOY نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
پایینی بچش بودع

بلایی می نه پایین جنه پایینی می نه بالایی

بعد بچهای ک میترسه از پایین تختش

مرض داره برای قایم شدن بده اونجا

=|

-_-

کم آوردی

شاید بچه از اول ترسیده بوده رفته پایین تخت


RE: ترسناکترین داستان های چندخطی - ...Maryam... - 20-08-2015

قشنگ بود ولی نه خیلی