داستانی زیبا و...............4 - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19) +--- موضوع: داستانی زیبا و...............4 (/showthread.php?tid=239889) |
داستانی زیبا و...............4 - alirza57 - 05-08-2015 خوب کیرستوفر و جونیور بلخره بعد از یه سفر خسته کننده رسیدن به آلمان داشتن از قطار پیاده می شدن که چیزی دیدن که از تعجب داشتن دیوونه می شدن آقای آلبرت نگهبان یتیم خونه برای تعطیلات اومده بود آلمان دوباره باسرعت سوار یه قطار دیگه شدن وقتی قطار شروع به حرکت کرد فکر کردن دیگه راحت شدن ولی اینتور نبود مقصد قطار زندان نوجوانان بود بعد فهمیدن از چاله دراومدن افتادن تو چاه ! نشستن فکر کردن ساعت ها فکر کردن وقتی قطار برای سوخت گیری وایساد یه فکری به سرشون زد فرار! خوشبختانه تونستن فرار کنن ولی باید یه کشور دیگه برایه رفتن پیدا کنن چرا چون آقای آلبرت اومده بود آلمان مقصد بعدی کیرستوفر جونیور ایتالیا بود شهر رم کیرستوفر و جنیور سوار قطار شدن قطار با سرعت شروع به حرکت کرد ساعت ها گدشت بلخره رسیدن به رم از قطار پیاده شدن رفتن یه چرخی تو ایتالیا بزنن داشتن از بقل استادیوم یونتوس رد می شودن که فهمیدن بازی تیم های آس رم و یونتوس هست تیم محبوب اونا یونتوس بود دزدکی وارد استادیوم شدن و رفتن یه جا نشستن نیمه دوم شروع شده بود 0-1 بنفع یونتوس بود اما دقیقه یه نود آس رم گل مساوی رو زد بازی به پنالتی رسید آخه بازی فینال سوپر جام ایتالیا بود بازی به پنالتی رسید و یونتوس توی پنالتی برد وقهرمان شد خوشحال شدن و از استادیوم اومدن بیرون و رفتن تا برج پیزا ببینن در راه داشتن از بقل روزنامه فروشی رد می شد که دیدن جام جهانی رو یه تو یه روسیه برگزار می کنن پس باسرعت برج پیزا دیدن رفتن سمت ایستگاه قطار بقیه در داستان زیبا و.............5 |