انجمن های تخصصی  فلش خور
جنبش آپارتاید - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: تاریخ (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=34)
+--- موضوع: جنبش آپارتاید (/showthread.php?tid=239683)



جنبش آپارتاید - ᵖᵃʳᶰᶤᵃᶰ - 03-08-2015

سوفیاتاون در حومه شهر ژوهانسبورگ قرار دارد و زمانی به سبک زندگی بوهمین (کولی‌وار) خود مشهور بود. اما 60 سال پیش، دولت آفریقای جنوبی تصمیم گرفت که این منطقه چند نژادی را به محله سفیدپوستان تبدیل کند. 

به گزارش فرارو به نقل از بی‌بی‌سی، یک روز صبح، صدای پای اسب‌ها و فریادهای پلیس ویکتور موکین 10 ساله را از خواب بیدار کرد. ماه فوریه 1955 میلادی بود و موکین به همراه خانواده‌اش در سوفیاتاون زندگی می‌کرد. در سوفیاتاون 65 هزار نفر و از نژادهای سیاه، سفید، دورگه، چینی و هندی زندگی می‌کردند. 



جنبش آپارتاید 1



ویکتور می‌گوید: «من پلیس‌های سوار بر اسب رو در حیات خانه می‌دیدم. پدر و مادر به ما گفتند که در خانه بمانید، چرا که فکر می‌کردند آن‌ها با خشونت برخورد کنند. آن‌ها اسلحه داشتند. ما صدای حرکت کامیون‌ها را می‌شنیدیم که آمده بودند تا وسایل مردم را ببرند.» 

به ساکنین سوفیاتاون گفته شده بود که قرار است آن‌ها را به مکان جدیدی در غرب و در فاصله 10 مایلی از اینجا ببرند. اما برای پیشگیری از هرگونه خشونت یا مقاومتی، مامورین حکومتی سه روز زودتر از برنامه به آنجا آمده بودند. هوا تاریک بود و مردم هنوز آماده رفتن نشده بودند، ولی آن‌ها مردم را به اجبار می‌بردند. 



جنبش آپارتاید 1


وقتی موکین و خانواده‌اش بیرون رفتند، متوجه شدند که دو هزار نیروی پلیس در گرگ‌ومیش صبح در این محله وجود دارد. 

در آن دورانِ آفریقای جنوبی، سوفیاتاون جز معدود مناطقی بود که سیاه‌پوستان هنوز اجازه خرید زمین را داشتند. اما حکومت با وضع قوانین زندگی اجتماعی، سیاست تفکیکی خود را دنبال می‌کرد. قوانینی که خواستار جدا زندگی کردن نژادها بود. دو سال قبل از این اتفاق، درباره این طرح تصمیم گرفته شده بود. پس از اعتراض سفیدپوستان مناطق مجاور، اهالی سوفیاتاون می‌بایست به محلی جدید به نام میدولندز منتقل می‌شدند. 

در چند روز پس از آن، این «اخراج‌ها» با جدیت دنبال شد. 

موکین می‌گوید: «وحشت همه را فرا گرفته بود. بعضی از نیروهای پلیس با لگد در را باز می‌کردند و به زبان آفریقایی فریاد می‌زدند که باید سریع‌تر بیرون بروید. انگار جنگ شده بود.»



جنبش آپارتاید 1





پاول جوزف در آن زمان کارگری بیست‌وپنج ساله و عضو کنگره جوانان هند بود. او در فوردزبرگ زندگی می‌کرد و در آن روز به آنجا رفته بود. او می‌گوید: «من آن روز به سوفیاتاون رفتم. شاهد بودم که مردم را بی سروصدا سوار کامیون می‌کردند. کسی آواز نمی‌خواند. صدای فریاد یا مخالفتی هم شنیده نمی‌شد. می‌توان گفت نوعی جنگ قدرت بود.» 

اما مقامات مسئول از آن به عنوان جشن شادی یاد کردند. آن‌ها ادعا می‌کردند که مردم خوشحال هستند که از این «منطقه طاعون‌زده» می‌روند. یک بولتن خبری محلی ادعا کرد: «مردم از اینکه به خانه‌های جدیدشان می‌روند، غرق سرور و شادی هستند.» 

از این جهت به آنجا منطقه طاعون‌زده می‌گفتند که تا سال 1955 مملو از نوازنده، هنرمند، نویسنده و همچنین اراذل و اوباش بود. جوزف ادامه داد که آنجا خیلی شلوغ بود. دستشویی‌های مشترکِ داخل حیات، بی‌رحمی‌ها، و همچنین خوش‌بینی مردم را به یاد دارد. او می‌گوید: «مردم برای شنیدن موسیقی به سوفیاتاون می‌رفتند.» 

اما سوفیاتاون فقط محل زندگی نوازنده‌ها نبود. محلی بود که کنگره ملی آفریقا در آنجا فعال بود و یکی از دوستان پاول جوزف، نلسون ماندلای جوان، مرتب به آنجا می‌رفت. 

در ماه‌های منتهی به این اقدام، کنگره ملی آفریقا و کنگره هند با هم اعتراضاتی مشترک را ضد طرح «پاک‌سازی جمعیتی سیاه‌پوستان» در سوفیاتاون انجام می‌دادند. 

نلسون ماندلا که در آن زمان معاون رئیس کنگره ملی آفریقا بود، در میدان آزادی سوفیاتاون یک سخنرانی ایراد کرد و خطاب به جمعیت گفت که دیگر زمان ایستادگی منفعلانه به اتمام رسیده است. سپس شعاری سر داده شد: «مگر اینکه از روی جنازه‌های ما رد شوید تا ما را منتقل کنید.» 

اما وقتی که رهبران کنگره ملی آفریقا، از جمله ماندلا، متوجه قدرت نظامی پلیس شدند به مردم گفتند که بهتر است مقاومت نکنید. جوزف می‌گوید: «اگر مردم مقاومت می‌کردند، قطعا شاهد یک قتل‌عام می‌بودیم.» 



جنبش آپارتاید 1



در اواسط زمستان آفریقای جنوبی، در اوت 1956، ویکتور موکین به همراه خانواده‌اش بالاخره مجبور شدند که نقل‌مکان کنند. ویکتور می‌گوید: «ما تمام روز را منتظر کامیون انتقال‌دهنده بودیم. ساعت 7 شب رسید. هوا سرد و تاریک بود.» 

زمانی که آن‌ها به میدولندز رسیدند، یک سطل زباله، دو تکه نان و کمی شیر به آن‌ها داده شد. یک مقام رسمی هم خانه‌شان را به آن‌ها تحویل داد.