اساس و قوانین تاریخ دادرسی در عصر ساسانی ! - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: تاریخ (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=34) +--- موضوع: اساس و قوانین تاریخ دادرسی در عصر ساسانی ! (/showthread.php?tid=239404) |
اساس و قوانین تاریخ دادرسی در عصر ساسانی ! - Apathetic - 01-08-2015 دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
اساس قوانين و آيين دادرسي در عصر ساساني
هر گاه مورخان و پژوهشگران اوضاع ایران عصر اشکانی به ویژه در نیمه دوّم سده دوّم و ربع اوّل سده سوّم میلادی را مورد مطالعه قرار می دهند، به این نتیجه می رسند که یکی از عوامل سقوط دولت اشکانی بروز اغتشاشات و نا امنی در قلمرو آنان بود که اساساً ناشی از عدم اجرای قوانین توسط هیئت حاکمه و عوامل اجرایی کشور و نتیجتاً مردم که خود در پرتو گسترش نارضایتی عمومی در جامعه، به قوانین و موازین احترام نمی گذاشتند. پیش از زمان فوق در مقاطعی از حکومت اشکانیان حتی در دربار و ساتراپیها نشانه هایی از نافرمانی و تمرّد شاهزادگان و ماموران دولتی مشاهده شده است و برخی از ساتراپیها طلب استقلال و خود مختاری کرده بودند. نمونه های بارز آن در دربار، جنگ ها خانگی در دوره اشک های نوزدهم، بیستم و بیست و یکم یعنی عصر واردان، گودرز و وُنن دوّم مقارن سده یکم میلادی می باشد.
گسترش و تداوم این اغتشاشات در طول سده دوّم میلادی عرصه را بر شاهان اشکانی تنگتر می کرد و نهایتاً به از هم پاشیدگی و اضمحلال امپراطوری شتاب بخشید. با فروپاشی دولت اشکانی و به دست گرفتن زمام حکومت بر ایران و ایرانیان توسط اردشیر بابکان (۲۲۶ تا ۲۴۱ میلادی) وی بر آن شد که ایرانیان را از خطرات عدم حاکمیت قانون در کشور آگاه کند تا بتواند در سایه نظم و کنترل مستمر بر جامعه آسانتر حکومت کند. او در میان سخنرانیهای متعدد خود در بدو حاکمیتش اظهارات زیر را که به او نسبت داده شده است، قاطعیّت خود را جهت اعمال قوانین نشان داده است: ملک نپاید (و به دست نیاید) مگر به سپاه، سپاه گرد نیاید مگر به زر، زر فراهم نشود مگر به زراعت و آبادانی، کشاورزی و آبادانی میسر نشود مگر به داد (یعنی در پناه قانون و عدالت).
کاربرد پیشوند «داذ» یعنی «داد»، حق و «قانون» در زمان ساسانیان به ویژه برای قضات «داذوران» قابل توجه است، مانند داذبه، داذگشنسب، داذویه، داذمهر و داذهرمز (یکی از قضات معروف محاکمه کننده مزدک و یارانش در زمان ۵۲۸ یا بهار ۵۲۹ میلادی همراه با چهار روحانی دیگر ساسانی و دو اسقف * مسیحی) و نیز داذفرخ (نام نخستین مولف کتاب قانونی عصر ساسانی که به کتاب «قانون فرخو یا نامه فرخ معروف بوده است و سپس به مادیگان هزار دادستان» یعنی هزار ماده قانونی تغییر نام یافت. و نیز وجود داذدبیر یعنی دبیر عدلیه یا دبیر دادگستری در میان دبیران ساسانی، «داذوران» یعنی قضات در ردیف روحانیان طراز اول بوده است. رئیس قضات یا قاضی دولتی را «شهرداذور» و یا «داذوران داذور» (قاضی القضات) و قاضی ویژه رسیدگی به تخلّفات نظامیان و محاکمه خاطیان طبقه لشگری را «سپاه داذور» می نامیده اند.
این گونه به نظر می رسد که رسیدگی به جرائم مقامات عالی لشگری و کشوری در مجمعی صورت می گرفت که متشکل از اشراف و بزرگان کشور تحت ریاست رئیس روحانیان کشور که سرپرست تام الاختیار این طبقه بود. جا دارد که پیشینه این کار در زمان مادها ابتدا بررسی شود. در آن زمان قبیله مغان یکی از شش قبیله تشکیل دهنده دولت ماد در پایان سده هشتم پیش از میلاد بود.
مغان حساس ترین مناصب و مشاغل را در حکومت مادها از جمله مقام قضاوت را در کمار مشاغلی مانند پیشگویی، طبابت، جادوگری و تعبیر خواب و غیره را داشتند. به روایت هردوت مغان تدوین کننده قوانین، موازین حقوقی، سوگند نامه ها** و قراردادها بوده اند.
لازم به یادآوری است که در شرق باستان از جمله در سومر، بابل، آشور و مصر کاهنان معابد این کارها و مسئولیتها را به عهده داشته اند و در معابد بخش های متعدد وجود داشته است که در آنها این کاهنان در هر بخشی به انجام وظیفه های خود مانند برگزاری مراسم مذهبی، قضاوت و درمان بیماری و غیره می پرداخته اند.
کریستیان بارتولومه* مترجم بخشی از کتاب مادگان هزار دادستان در دعاوی حقوقی و اصولاً محاکم قضایی ساسانی تفوق رای رئیس روحانیان را بر دیگران امری قطعی و بلامنازع و غیر قابل تردید دانسته و بر این باور است که رای وی در حقوق جنایی و امور جزایی نیز فائق بوده و فتوای او بیش از سوگند تاثیر داشته و غیر قابل نقض بوده است. در اینجا می خواهیم به معرفی یکی از روحانیان سرشناس و متنفّذ صدر ساسانی که به کرتیر (ولیعهد) معروف است بپردازیم. زمان تولد کرتیر به درستی معلوم نیست، ولی او نیز مانند سلف خود تنسر (جم اوو) در زمان اشکانیان به دنیا آمده و طفولیّت و نوجوانی خود را در زمان اردوان پنجم پادشاه اشکانی سپری کرده است.
برخی از پژوهشگران بی گفتگو او را یکی از برجسته ترین چهره های تاریخ ایران سده سوم میلادی می دانند. برخی نیز او را با تنسر یکی دانسته و بر این باورند که تنسر و کرتیر یک شخصیت با دو نام متفاوت می باشند. بدیهی است پس از کشف سنگنبشته کرتیر در نقش رجب به سال ۱۳۰۵ (۱۹۲۶ میلادی) از گمان بالا حمایت و دفاع نشد. کرتیر از زمان اردشیر یکم ساسانی (بابکان ۲۲۶ تا ۲۴۱ میلادی) تا روزگار نرسی هفتمین شاه این سلسله بیش از هفتاد سال در امور دولتی نفوذ فوق العاده داشته است. او در زمان اردشیر بابکان که در سال ۲۴۱ میلادی در گذشت یکی از پرستار (روحانی مربی) ساده بود. شاپور یکم پسر و جانشین اردشیر (۲۴۱ تا ۲۷۲ میلادی) او را سرپرست انجمن روحانیان (مگوستان، مغوستان، Magavestan) کرد، ولی او کماکان عنوان یا بهتر بگوییم پست هیربذی (مسئول آتش در آتشکده ها) را به عهده داشت.
کرتیر نام واقعی او نیست و نام حقیقی او را به درستی نمی دانیم. «کردر» یا «کرتیر» یا «کردیر» نام مستعار و عنوان شغلی او است. تئوفیلاکت (Theophilactos) مورخ بیزانسی این نام را عنوانی مناسب با منصب این شخصیت روحانی می داند[۱۳]. در منابع قطبی و مانوی او را «کردل» نامیده اند. نکته اینجاست که در هیچ یک از منابع دینی ایران پیش از اسلام او را معرفی نکرده و از او نامی برده نشده است و پژوهشگران با چنین شخصیتی و بدین نام برخوردار نکرده اند. برای نخستین بار در سال ۱۹۲۶ میلادی در کتیبه کوتاهی در نقش رجب در کنار نقش برجسته اردشیر یکم ساسانی به دست آمده که بر بالای آن چهره کرتیر نقش بسته است.
زبان شناسان در دانش واژه شناسی به ویژه در قلمرو زبانهای ایرانی مانند فارسی باستان و زبان فارسی میانه (پهلوی) در زمینه ریشه شناسی (اتیمولوژی، Etymologie) و پا بردن و به وجه اشتیاق نام کرتیر کوششهای بسیار کرده اند. واژه کرتیر از ریشه کرنا (Kareta) به معنای «کاردر» مشتق شده و به معنای قاطع یا «برنده» می تواند باشد. از سویی وقتی انسان به کلاه کرتیر نگاه می کند، در طرف راست کلاه او نقش یک قیچی را مشاهده می کند که خود رموز قابل توجهی را در بر و به همراه دارد. این رموز دانشمندان و به ویژه زبان شناسان و مورخان را به بررسی های گسترده تری وا داشته و آنان نیز مطالب زیادی را در این باره نوشته اند.
این علامت بی تردید باید نشان افتخار و اقتدار کرتیر باشد و بیانگر قاطعیت و بلامنازع بودن او در امر تصمیم گیری است. کرتیر با نشان قیچی بر روی کلاهش به عنوان بزرگترین قاضی دولت ساسانی در عصر خود قلمداد شده است. پژوهشگران آلمانی مانند پروفسور والتر هینتس مفهوم «مختار و صاحب صلاحیت برای تصمیم گیری» و بلامنازع بودن (Entschidungdvrmoger) را برازنده این روحانی با نق قیچی می دانند. بهرام دوم ساسانی (۲۷۶ تا ۲۸۲ میلادی) این نشان را در سال ۲۸۰ میلادی به عنوان بالاترین نشان دینی و قضایی کشور به او اعطا نموده است. بهرام دوم در زمان جلوس به تخت سلطنت به روایتی پانزده و به روایت دیگر هجده سال بیشتر نداشت. با دست کرتیر تاج شاهی بر سر او نهاده شد، از این رو آنچه را که بهرام از منصب و عنوان و نشان به کرتیر داد همه نشانه هایی از قدردانی او نسبت به این روحانی قدرتمند به هنگام زمام داریش است. به سخن دیگر بهرام لباس خود را از رهبر و مربی معنوی خود به هر شکل و صورتی که ممکن بود نشان داد.
به نظر کریستن سن هنوز روشن نیست که چرا در زمان شاپور یکم علیرغم حضور کرتیر در صحنه دین، از روی کار آمدن مانی و فعالیت مانویان جلوگیری شد، ولی بلافاصله و بی فوت وقت پس از مرگ شاپور یکم در سال ۲۷۱/۲۷۲ میلادی کرتیر به عنوان رئیس و رهبر روحانیان بی درنگ نسبت به مانویان عکس العمل بسیار شدید از خویشتن نشان داد به گونه ای که مانی و مبلغان طراز اول جامعه مانوی از بیم جان خود ناگریز از فرار از ایران شدند. کرتیر در سه کتیبه که بر روی صخره ها و بناهای دولتی ساسانی در فارس حک شده از اینکه مسیحیان، مانویان، برهمنان و بودائیان را مورد اذیت و آزار قرار داده است، برخود می بالد. وی به عنوان بزرگترین روحانی که پس از شاپور یکم قدرت و نفوذش افزونی یافت و مدتها پس از شاپور بر سر کار بود در کتیبه هایش در نق رجب و سر در کعبه زرتشت به بیان جزئیاتی درباره اقدام خود که به زور شمشیر برای انتشار دین زرتشت در ادوار مقاطع مختلف نموده است می پردازد و مناسبتهای آن را بر می شمرد.
شرح چگونگی ارتقاء مقام کرتیر از ۲۴۲ تا ۲۹۳ میلادی تا احراز مرتبه ریاست روحانیان کشور که در آخرین کتیبه وی ذکر شده آورده شده است. او بسیاری از مبلغان ادیان بیگانه و ادیان غیر دولتی و غیر رسمی را که ماندن آنها در ایران صلاح نبود، از ایران بیرون کرد، از آن جمله یهودیان، سمناها (رهبانان بودایی).
برهمنان، نصارا یا ناصریها (عمدتاً ایرانیان مسیحی شده) مسیحیان، موکتاکاها (موکتیکها یا نجات یافتگان، هندوها) و زندیکان (زنادقه یا مانویان) از این گروه ها آنان که پس از اقدامات فوق کرتیر در ایران شناسایی شدند و به اعدام و اخراج و تبعید تن دادند. کرتیر به عنوان عاملی موثر که در تعقیب، کشتار و به سخن دیگر قلع و قمع مانویان دست داشته و بعدها نیز منابع رومی و عربی به تفصیل نظارت او را بر اعمال دین خشونتها گزارش کرده اند، شناخته شده است. همان گونه که پیشتر اشاره شد این روحانی در زمان شاپور یکم به طور قطع فرمانبردار شاه بود و در زمان بهرام دوم به بالاترین مرتبه از قدرت و نفوذ رسیده است. شاپور دستور داد که یهودیان، مسیحیان و پیروان مذهب دیگر آزاد گذارده شوند و در هر نقطه از ایران در کمال فراغت و بی هیچ بیمی به اجرای مراسم دینی خود بپردازند. سستی بهرام دوم و وابستگی فکری این شاه جوان، کرتیر را به صورت مرد نیرومندی در آورد که تقریباً همه امورات کشوری را در دست داشت. کرتیر همه کتیبه هایش را در زمان بهرام دوم نوشته است و گمان می رود که او در زمان شاپور یکم چنین قدرت نامحدودی نداشته است.
به پاس این خدمات و تفویض اختیارات گسترده و اعطاء نشان قیچی توسط بهرام دوم به کرتیر، این روحانی چنین می گوید: شاه بسیار نیک باید دیندار باشد و تمام و کمال زیر نفوذ عامل دینی خوی قرار گیرد و اندیشه و کردار او بر پایه احکام دینی باشد.
او می کوشید همگان را متقاعد سازد که عنوانهای بزرگ و قدرت نامحدودی که به هنگام سلطنت بهرام دوم به دست آورده است، همه بر پایه اراده و خواست ایزدان بوده است و بهرام (وهرام) به خاطر ایزدان او را در کشور جایگاهی والا و ملک و مال ارزانی داشته است. از دیدگاه کرتیر دولت باید بر مبنای تئوکراسی (اندیشه های دینی- سیاسی) اداره شود و همه امورات دینی به او واگذار گردد. متن کتیبه کرتیر در نقش رجب حاکی از ممتاز بودن روحانیان و نفوذ گسترده آنها در کارهای دولتی ایران عصر ساسانی است. تاثیرات فکری این روحانی در زمان بهرام دوم بر آثار هنری از جمله در مورد نقوش روی تاج شاهان و نشانه های نظامیان قابل توجه است. اشکال خرس، گراز، سگ بالدار، گاو نر بلند کوهان، اسب و شیر و …. از زمان بهرام دوم در آثار هنری نشان نظامیان که متاثر از نفوذ اندیشه های کرتیر است، به چشم می خورد.
شگفت آور اینکه در آثار هنری و نقوش سلطنتی زمان بهرام دوم از نقش قوچ کوهی مظهر خوره نا، خوره به معنای فرّه ایزدی، نشانی نیست. نکته ای دیگر که زمینه آن دایر بر یکی بودن تنسر و کرتیر پیشتر داده شد. در اینجا قابل ذکر است: کرتیر را نگارنده نامه تنسر می دانند و نامه تنسر (بهتر است «نام تنسر»)گفته شود) نتیجه اشتباهی است که در خواندن کتیبه ها پدید آمده است. ذیلاً مروری می کنیم بر مشاغل و عناوین کرتیر: پیشتر گفتیم که کرتیر در عهد اردشیر بابکان یک روحانی و مربی ساده ای بیش نبود. شاپور پسر اردشیر در سال ۲۶۰ میلادی در سنگنبشته ای به هنگام بر شمردن بزرگان کشورش نام کرتیر را پس از نام نایب السلطنه (بدخش) و پیش از نام شهربان (خشترویان، شتربان، ساتراپ) بیشاپور و پانزده درباری دیگر آورده است.
کرتیر در زمان هرمزد یکم (۲۷۲ تا ۲۷۳ میلادی) پسر شاپور هرمزد موبد (رایزن ویژه شاه در امور دینی) ترقی کرد. این نخستین بار است که او با عنوان «مگوپت» معرفی شده است. او در این مقام نوین به عنوان فرمانفرمای مغان کشور شناخته شد. افزون بر این وی از هرمزد به دریافت کمر و کلاه نائل شد و منزلت بالاتری در حد بزرگان یافت.
هرمزد یکم بیش از یک سال سلطنت نکرد و جانشین او بهرام یکم (۲۷۳ تا ۲۷۶ میلادی) تنها سه سال پادشاه بود. وی در پنجاه و هشت سالگی به جای برادر خود که در سال ۲۷۳ در سن ۴۲ سالگی در گذشته بود، نشست و به هنگام مرگ شصت و یک ساله بود. آغاز تعقیب مانویان که به زودی به اعدام مانی و کشتار مانویان انجامید، در زمان او آغاز شد و این نشانه ای از نیرومندی کرتیر در اعمال دکترین خود است. این نیرومندی سیاسی و دینی کرتیر در زمان بهرام دوم قوام بیشتری یافت. کرتیر در زمان بهرام دوم پسر و جانشین بهرام یکم به مقام وزارت دادگستری رسید. به ادعای خود کرتیر در زمان بهرام دوم (۲۷۲ تا ۲۹۳ میلادی) در سراسر کشور یهودیان، شمنها، برهمنان، نصارا، مسیحی و از جمله زندیکان (مانویان) قلع و قمع شدند. افزون بر این کرتبر خود را شکننده سنتها می نامد.
لازم به یادآوری است که در عصر ساسانی کرتیر نخستین دشمن سر سخت عیسویان و مهرنرسه (صدر اعظم ساسانی) از زمان یزدگرد یکم (۳۹۹ تا ۴۲۰ میلادی) و بهرام پنجم ملقب به گور (۴۲۰ تا ۴۳۸ میلادی) پس از او به عنوان دشمن مسیحیان شناخته شده اند. این روحانی متعصب و متنفذ در پایان وصیت نامه اش خود را «کرتیر هیربذ» در زمان شاپور و «کرتیر هرمرذ موبد» در زمان هرمزد «کرتیر بخت روان» یعنی رهاننده روان بهرام می نامد.
پس از اینکه بهرام دوم در سال ۲۹۳ میلادی به سن ۳۴ سالگی در گذشت عموی پنجاه و هشت ساله اش به نام نرسی (نرسه هفتمین شاه ساسانی) پس از به کنار زدن بهرام سوم که طفل خردسالی بود و بیش از چهار ماه پادشاهی نکرد، به سلطنت رسید، آنگاه بود که ستاره نیرومندی و اقبال کرتیر رو به افول نهاد و دیری نپاید که کرتیر نیز در عین کهولت در گذشت.
سیاست دینی نرسی جوان ترین پسر شاپور یکم و عموی بهرام دوم به کلی با عملکرد کرتیر و طبعاً بهرام دوم که از کرتیر پیروی می کرد، متفاوت بود. اکنون این پرسش پیش می آید که اگر کرتیر سالخورده فوت نمی کرد، وضعیت دولت ساسانی به ویژه در عرصه سیاستهای دینی و به ویژه مناسبات خارجی اش به چه صورت در می آید. البته، بعداً پادشاهی مانند یزدگرد یکم (بزه کار، اثیم ۳۹۹ تا ۴۲۰ میلادی) و کواد (کوات، قباد ۴۸۸ تا ۵۳۱ میلادی) را می بینیم که در مقابل روحانیان ساسانی در اجرای سیاستهای خود ناکام هستند. منبع : tarikhema.ir
|