![]() |
فرهنگ گیاهخواری و حفظ حقوق حیوانات در ایران باستان - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: تاریخ (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=34) +---- انجمن: وسطی و باستان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=46) +---- موضوع: فرهنگ گیاهخواری و حفظ حقوق حیوانات در ایران باستان (/showthread.php?tid=239090) |
فرهنگ گیاهخواری و حفظ حقوق حیوانات در ایران باستان - ᵖᵃʳᶰᶤᵃᶰ - 30-07-2015 بنابر متنهای مانوی، حیوانات پس از گیاهان و پیش از آدمیان پدید آمده اند، و این سه پدیده، برغم تفاوتهایی که با یکدیگر دارند، از دو لحاظ یکسان اند: تنشان از جنس ماده است و اصلش به اهریمن میرسد، اما جانشان از جنس معناست و اصلش به اهورامزدا برمیگردد. در باور مانوی، تن هر جانداری دچار غریزهی تنازع بقاست، اما مهمترین تفاوت گیاهان و حیوانات با انسان در این نکته است که ایزدان موفق شده اند درجه ای از تعادل را در شیوهی زندگی آنها تأمین کنند، چنانکه اگرچه در طبیعت کشتار و رنج وجود دارد، اما انواع گیاهان و حیوانات کم و بیش حدودی از عدالت را رعایت میکنند، زیرا به اندازهی نیازشان یکدیگر را میخورند نه بیشتر. به عبارت دیگر، به نظر میرسد که نیروهای اهورایی، در جنگ با نیروهای اهریمنی، به پیروزی مهمی دست یافته اند، زیرا موفق شده اند درجه ای بالایی از نظم و تعادل در طبیعت برقرار کنند، و اگر وضع به همین منوال ادامه یابد، میتوان یقین داشت که سرانجام ایزدان همهی جانهای زندگی را از چنگ اهریمن بهدرآورند و به بهشت برین بازگردانند. و دقیقاً در همین جاست که پای انسان به میان میآید و نقش انسان اهمیتی خطیر مییابد، زیرا از سویی رسالت اهریمنی اش اینست که تعادل طبیعت را به نفع جهل و زور برهم بزند، حال آنکه رسالت اهورایی وی تقویت معرفت و مهر و به نفع نیروهای اهوراییست. در باور مانوی، هنگامیکه از افسانه به تاریخ میرسیم، میتوانیم بگوییم که هرجا که انسان زورکاری و حقکشی کند، هرجا که کشت و کشتار و آزار به راه بیندازد، هرجا که حیوانات را بردهی خود کند، هرجا که به گیاهان آسیب برساند و زمین و آب و هوا را آلوده کند، به این معنیست که دانسته یا ندانسته اهریمن را بهمثابه خدا انتخاب کرده و میپرستد. برای همین است که در اصول دین مانوی، در همان نخستین ستون از «پنج استوان روشندینی»، چند فرمان صریح داریم که مؤمن مانوی را از «تاریکدینی» یعنی از پرستش اهریمن و خدمت به دیوان و خرابکاری و رواج دادن جهل... منع میکند: یک فرمان «پاک دینی»: پرهیز از اهریمنپرستی و دیوپرستی و آدمپرستی و بردهداری و بردگی؛ سه فرمان «پاک دهنی»: پرهیز از دروغ، پرهیز از بدزبانی، پرهیز از کُشتهخواری؛ سه فرمان «پاکزیستی»: پرهیز از شهوترانی، پرهیز از نژادپرستی، پرهیز از تقلید و پیروی از رهبران سالوسکار سه فرمان «پاک دستی»: پرهیز از کشتار و آزار هر موجود جاندار (دوپا، چهارپا، بیدستوپا، هوازی، آبزی، خاکزی)، پرهیز از دزدی و رشوهخواری و تقلب در کار و کاسبی، پرهیز از تردستی و کفبینی و فالگیری و جادو جنبل. اگر جزئیات این فرمانها را از نزدیک مورد مطالعه قرار دهیم، میبینیم که عملاً مترادف است با آنچه امروزه فلسفهی «وگنیسیم» (گیاهخواری ناب) و حمایت از حقوق انسان و حیوان و گیاه و بهطور کلی «حفظ محیط زیست» نامیده میشود. امروزه «وگن» به کسی میگوییم که نه تنها گوشت نمیخورد و با کشتار هر حیوانی مخالف است، بلکه لبنیات و عسل هم مصرف نمیکند و از چرم و پشم و دیگر فرآوردههای حیوانی نیز میپرهیزد، و اصولاً هرگونه بهره برداری از حیوانات را ناروا میداند. مانویان هم به همین منوال، گرچه منظورشان را گاه به زبان افسانه و گاه به زبان شعر و بر اساس دانش دورانشان بیان میکردند، اما عملاً مانند یک «وگن» امروزی میزیستند، زیرا تا آنجا که برایشان مقدور بود میکوشیدند به گونه ای زندگی کنند که آزارشان هرچه کمتر به دیگر جانداران (انسانها و حیوانات و گیاهان و محیط زیست) برسد. نُه گانهی کشتار در پاره متنی که از مانویان ایرانی برایمان به جا مانده گفته شده که کشتن 9 شکل دارد، و از فحوای کلام چنین برمیآید که هرکس میخواهد به اوج معنویت برسد باید از همهی آنها بپرهیزد. البته از آنجا که متن آسیبدیده و ناقص شده، از شکل نهم بیخبریم، اما هشت شیوهی دیگر عبارتند از: 1. نیت یا قصد یا فکر کشتن را در سر داشتن 2. به دست خود مرتکب قتل شدن 3. دیگران را به کشتار برانگیختن 4. گوشت خوردن 5. گوشت خوراندن 6. شیوههای کشتار و تهیهی گوشت را آموختن 7. گوشت فروختن 8. گوشت خریدن 9. گوشت پختن این متن همچنانکه بسا دیگر نوشتههای مانوی بهصراحت نشان میدهد که از دیدگاه مانویان هرگونه آزار رسانی به جانداران نارواست و گوشتنخواری جزو الزامات رادمردی و رادزنی (روحانیت راستین در بهدینی) است. |