چند تا جک بامزه - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19) +---- انجمن: مطالب طنز و خنده دار (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=76) +---- موضوع: چند تا جک بامزه (/showthread.php?tid=239039) |
چند تا جک بامزه - طوطی82 - 30-07-2015 1_یه روز یه پسره میره بالای درخت سیب می چینه.باغبونه میاد بهش می گه: ((الان می گم بابات بیاد تنبیهت کنه بچه!زود باش بیا پایین!)) پسره می گه: ((اگه با بابام کار داری بدون بالای درخت زردآلوست!)) 2_میگن زبان هر روز به اعضای بدن می گوید: ((چگونه اید؟)) اعضای بدن می گویند: ((خوبیم!اگر تو بزاری.)) 3_پادشاهی از اطرافیان خود می پرسد: ((آن چیست که پارسال نرسید،امسال هم نمی رسد و سال دیگه نیز نخواهد رسید؟)) یکی از سربازان می گوید: ((آن مستمری من است!)) پادشاه خندید و دستور داد مستمری پارسال و امسال و سال آینده ی سرباز را بدهند. :ey1: 4_استخوانی در گلوی گرگی گیر کرده بود.به یه اردک گفت: ((بیا کلتو بکن تو گلوم و استخوان را در بیار!)) اردک گفت: ((به شرط پول!))و سرشو تو گلوی گرگ کرد و استخوان را درآورد و پولش را خواست. گرگ گفت: ((از این نترسیدی که سرت را در گلوی گرگ کردی و سالم بیرون آوردی؟حالا پول هم می خوای!)) 5_مردی دوستش را به نان و نمک دعوت کرد.دوستش هم که که فکر می کرد منظور از نان و نمک یه غذای چرب و خوشمزه است،دعوتش را پذیرفت. شب که رفت خونه ی دوستش،دید واقعا باید نون و نمک بخورد!فقیری آمد و درخواست کمک کرد. صاحبخانه گفت: ((برو تا چاقو نیاوردم سرتو ببرم!)) مهمان به فقیر گفت: ((زود باش از این جا برو،این آقا با کسی شوخی ندارد و به حرفی که می زند عمل می کند!)) 6_مردی به پسرش می گوید: ((برو یه طناب بخر به طول 3 متر!)) پسر رفت.بعد از مدتی برگشت و گفت: ((پدر طول طناب را گفتی ولی عرضش را نگفتی؟)) پدر گفت: ((عرضش به اندازه ی مصیبتی است که از دست داشتن پسری مثل تو می کشم!)) :angry2: 7_مردی 3 پسر داشت.دو نفرشونو دعا می کرد یکی را نفرین! ازش پرسیدند: ((چرا؟)) گفت: ((این یکی همیشه راست می گوید و این یکی همیشه دروغ.ولی اون یکی بعضی وقت ها راست می گوید،بعضی وقت ها دروغ و مرا سرگردان می کند! :89: 8_چند نفر داشتند جنازه ای را حمل می کردند.پسر فقیری به پدرش گفت: ((پدر به کجا می برندش؟)) پدر گفت: ((به جایی که نه نون دارد نه غذا،نه آّب دارد نه علف و نه پول دارد نه جای راحت.)) پسر گفت: ((پدر نکند به خانه ی ما می برندش!؟)) :297: اگه خوشتون اومده بازم می نویسم :ag54: + سپاس لطفا ممنون RE: چند تا جک بامزه - Jєιяαη - 30-07-2015 سپاس دادم خوب بود RE: چند تا جک بامزه - 尺ξžά - 30-07-2015 عالى خوبه RE: چند تا جک بامزه - جواد336 - 30-07-2015 خوشمان امد تبارک الله احسن الخالقین RE: چند تا جک بامزه - طوطی82 - 30-07-2015 ههههه ممنون :ag54: |