تاریخ فراماسونری در جهان - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: فرهنگی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=35) +--- موضوع: تاریخ فراماسونری در جهان (/showthread.php?tid=238115) |
تاریخ فراماسونری در جهان - فاطمه1234 - 24-07-2015 معرفی فراماسونری فراماسونری قدیمیترین و بزرگترین سازمان اخوت در دنیا تلقی میشود. این سازمان جامعهای از دوستان در سراسر جهان است که به نظر می رسد تلاش دارند از طریق به اشتراک گذاردن تواناییها و تخصصهایشان با یکدیگر به افراد بهتری تبدیل شوند. شعار این سازمان، برادری، اتحاد و تبعیت همیشگی است. با این حال، منشأ این سازمان همچنان مبهم می باشد. برخی شکلگیری فراماسونری را به سنگتراشان بزرگی که در اروپای قرون وسطی، کلیساهای بزرگ و جامع را بنا مینهادند نسبت دادهاند. برخی دیگر پیدایش آن را مرتبط با گروهی به نام «سلحشوران صلیبی» می دانند که فرقهای نظامی و مذهبی از شوالیههای جنگجو بودند که در زمان جنگهای صلیبی به اوج آوازه رسیدند. عده ای نیز ریشههای شکلگیری فراماسونری را بسیار پیشتر از آن زمان (قرون وسطی) میدانند و آن را تا زمان حضرت سلیمان و بنای معبد بزرگ بیت المقدس ـ اگر نه پیش از آن ـ برآورد کردهاند. توضیح عکس: نقاشی کوچکی بر قطعهای چوب متعلق به قرن پانزدهم که داستان کتاب عهد عتیق در مورد بنای برج بابل را بیان میدارد. باور برخی از مورخین بر این است که این کار توسط ماسونهای اولیه صورت گرفته است. اندیشهها و آرمانها فراماسونری یک مذهب نیست، اگرچه بسیاری از اندیشهها و آرمانهای مسیحیت برای ماسونها در درجه اول اهمیت قرار داشت. اما ماسونها به این دلیل فرقهشان را فرقهای برادرانه نامیدهاند که پایههای اصلی آن عشق برادرانه و همراهی همیشگی است. عشق برادرانه ماسونها را وادار به گذشت، احترام، محبت و درک متقابل میکرد. آرامش نهایی در سایه انجام اعمال خیرخواهانه و التزام به دیگر شکلهای اعمال انساندوستانه برای آنها یک حقیقت بود. ویژگی اساسی دیگری که تمام ماسونها لزوماً باید میداشتند، باور به یک وجود واحد بود. بدین ترتیب عضویت برای تمامی افراد از هر نژاد یا مذهبی که منافاتی با این ویژگی نداشتند و دارای «شخصیت و شهرت مثبت» بودند، امکان داشت. ماسون بودن باور به این بود که یک نیروی برتر عملکرد جهان را تحت پوشش خود دارد. فراماسونری هیچ نظریه یا اندیشه خاص خود یا هر وابستگی سیاسی و مذهبی به هیچ فرقه و نحلهای نداشت؛ بلکه یک نظام اخلاقی بود که کاملاً در پشت پردههای نمادها و سمبلها پنهان بود و در واقع از نظر معتقدین به این گروه راهی بود که از طریق رشد شخصیتی افراد باعث خدمت به دیگران میگردید. بحث اصلی ماسونری این بود که سلوک و شیوه این فرقه مطمئنترین راه برای آموزش حقایق اخلاقی و معنوی است. این شیوه با مکاتب دنیاگرایانه، ادیان و همچنین سنتهای فلسفی مختلف، بدون هیچ محدودیتی، سازگار است. رشد آئینهای ماسونی بسیاری از آئینها و تشریفاتی که فراماسون ها از آنها پیروی می کنند و به آنها پای بندند در طول قرنها شکل گرفته و رشد یافتهاند. بسیاری از سنتهای غریب این فرقه ریشه در سنتهای شناخته شده برخی مکاتب فکری و البته اقوام ناشناخته داشت. به عنوان مثال روشن است که فراماسونری بر مبنای مفاهیمی بود که از عرف و آداب سنگکاران قرون وسطی گرفته شده بود. بدون تردید «پرگار» و «گونیا» ـ دو نماد شناختهشده ماسونی ـ برگرفته از سنگکاریها بود. این سنگکاریها به همراه انجیل، سه چراغ بزرگ فرقه فراماسونری را در کشورهای مسیحی روشن نمود. از سوی دیگر، قانون مقدس جای انجیل را گرفت. مهمترین معنا و مفهومی که از گونیا، با زاویه 90 درجه میان دو ساقش ارائه می دادند اعتبار بود. پرگار نیز که دارای پایههای قابل تنظیم است، بیانگر خرد یا اراده بیان مستحکم میباشد. هر دوی این ابزارها معمولاً همراه هم تصویر میشوند و همراه هم نشان از آن دارند که اعتبار و خرد دو واقعیت به هم وابستهاند. از افسانه تا واقعیت فراماسونری برای خلق یک افسانه فراگیر تلاش میکند. این افسانه به خوبی در معبد سلیمان در اورشلیم به عنوان زمینه اصلی معماری آن نمایان شده است. برخی از ماسونها حتی پیشتر رفته و بیان داشتهاند که فراماسونری، ظهور نمادین بسیار زیادی از دیگر سبکهای معماری نخستین تاریخ بشر را از خود میبیند و در واقع از فراماسونری به عنوان قالب مدرنی از اسرار آثار و بناهای باستانی یاد میکنند. در عمل عضویت در فراماسونری با گذر از تعدادی از مراحل محقق میشود، بدینگونه که اعضای یک لژ فراماسونری باید برای پیشرفت از مراحل و درجات مختلف گذر کنند. حقیقت مهم اینکه وقتی تبدیل به یک ماسون میشدند، التزام به اتخاذ سبک منحصر به فردی برای زندگی خود پیدا میکردند. تحت هدایت سازمان، سرانجام به دروازههایی میرسیدند که آغاز سفر بزرگ در مسیر خودشناسی بود. با دنبال کردن این مسیر و نیل به پایان آن، وجود اصلی خود را مکاشفه میکردند و طریقه ایجاد ارتباط سرشار از محبت با دیگر موجودات زنده زمین را درک میکردند. فراماسونری و کلیسا اندیشههای ماسونی مبتنی بر صداقت، ایثار و اصالت روح بشر و کاملاً مطابق با اعتقادات مسیحیت و دیگر ادیان جهان بود؛ اما این مطلب مانع از آن نشد که سازمانهای مذهبی به فراماسونری حمله کنند، به ویژه کلیسای کاتولیک رم که این سازمان را محکوم به غیر دینی بودن کرد. توضیح عکس1: ارزشهای فراماسونری در یک تصویر فرانسوی نمایان شدهاند. این تصویر به طور نمادین از باور به این مطلب که رشد شخصی راه به سوی روشنایی را بر انسان میگشاید، سخن گفته است. توضیح عکس 2: در این تصویر، حقیقت نور خود را بر تالار ماسونها در لندن تابانده است. نمادهای موجود در تصویر نشان از ایمان، امید و نیکخواهی دارد. توضیح عکس 3: خداوند متعال، در کلیسای جامع عروج مریم مقدس در مسکو تصویر شده است. باور به وجود یک نیروی برتر بر تمام موجودات عالم، اعتقاد اصلی فراماسونری بود. ریشهها و نشانهها برخی از ماسونها ادعا کردهاند که ریشههای گروه شان، هماهنگ با دیگر آداب و رسوم اسرارآمیز رایج در مصر باستان و اقوام قدیمی در منطقه خاورمیانه است. اما بیشتر اندیشمندان ماسون امروزه پذیرفتهاند که شواهد روشنی بر چنین ارتباطی وجود ندارد. ایشان معتقدند که فراماسونری به شکل اصلی خود از سنگتراشان و سنگکاران قرون وسطی و یا در نتیجه پخش خبر سرکوبی فرقه شبه مذهبی شوالیههای صلیبی ریشه گرفته است. حقیقت هر چه باشد، روشن است که فراماسونری از منابع متعدد و ناشناختهای ریشه گرفته است. بسیار بعید به نظر میرسد که ریشههای حقیقی فراماسونری هیچ گاه کاملاً کشف گردند. اکثریت ماسونها بر این باورند که جنبش جدید ایشان با سنگتراشان و سازندگان بزرگترین کلیساهای جامع اروپا آغاز گردید. اعضای سازمان همگی صنعتگرانی بودند که گرد هم آمدند تا آن چه ماسونها امروزه «هنرهای دستی ماسونری» میخوانند را خلق کنند. ایشان جزو طبقه نخبهای بودند که میتوانستند به آزادی به کشورهای مختلف سفر کنند، برخلاف بردگانی که تحرکاتشان تحت کنترل و بسیار محدود بود. بدین ترتیب اصطلاح «سنگتراشان» آزاد و یا همان فراماسون به وجود آمد. انتقال دانش سنگتراشان دو عملکرد دیگر نیز داشتند. همراه با سازمانهای موجود آن زمان، مسئولیتهای ویژه دیگری نیز داشتند، که آموزش کارآموزان خوب از طریق انتقال اسرار حرفهشان از آن جمله بود. از آن جا که دنیای قرون وسطی سرشار از عقاید مذهبی افراطی بود، دستورات معنوی و اخلاقی بخشی از آموزش کارآموزان را تشکیل میداد و این دستورات بعدها تبدیل به بخشی از آموزش عقاید ماسونی شد. کلمات عبور رمزگونه و همچنین دستگیرههای مخفی که بخشی اساسی از آداب و رسوم ماسونی را تشکیل میدهند شاید از اصرار فراماسونها بر رمزآلود بودن ریشه خود گرفته باشد. این کلمات عبور و وسایل شناسایی احتمالاً به قصد کمک به ماسونهای فعال اصیل برای پیشروی از یک لژ به لژ بالاتر وضع شده بودند. ابزار سنگکاری مانند شاقول، پرگار، گونیا، مغار، چکش، اندابه و پیمانه نیز نقش مهمی در این میان داشتند. این ابزار در فراماسونری معانی نمادین مهمی را منتقل مینمودند که عبارت از ارزشهای معنوی و اخلاقی بود. اهمیت نشانهها نشانههای کشیده شده بر ساختمان نقش بینهایت مهمی را در آداب و رسوم فراماسونری بر عهده دارند. به عنوان مثال اعضای جدید ماسون از خلال مراسم متعدد درمییابند که در معبد سلیمان در بیت المقدس، ماسونهایی که در ساخت آن معبد بزرگ نقش داشتهاند به دو دسته تقسیم شده بودند: کارآموزان و استادکاران؛ که همه آنها تحت سرپرستی و هدایت سه ارباب بزرگ، که یکی از آنها خود سلیمان بود، قرار داشتند. دو ارباب دیگر، «هیرام» پادشاه «تیرا» و «هیرام ابیف» معمار معبد بودند. اربابان بزرگ نگهبانان اسرار بزرگی بودند که ماسونها آن را «هنر بزرگ» مینامند. مفهوم آن این است که فراماسونری پیشتر در زمان شاه سلیمان تشکیل شده و از آن به بعد بدون تغییر مانده است. واقعیت این است که آداب و رسوم این سازمان به هیچ وجه مبتنی بر وقایع تاریخی نیست، بلکه همگی نمادهای دراماتیک هستند، هر چند که از طریق آنها اصول فراماسونری از نسلی به نسل بعد منتقل شده است. سوگند ماسونی سوگندهای ظاهراً ترسناکی که شخص تازه وارد به هنگام ورود به سازمان ادا می کرد تا اسرار ماسونها را حفظ کند، در بهترین حالت ناخوشایند و در بدترین حالت غیرمذهبی تلقی میشد. البته مسأله اصلی خود این سوگندها نبود. بلکه مسئله مهم الزاماتی بودند که در دل این سوگندها قرار داشت. به ویژه الزاماتی که آنها در خلال مراسم ورود به لژ سوم تعهد میکردند همیشه ویژگیهای یک نماد را در خود داشت. و مجازاتهایی که در اثر عدم پایبندی به اصول و سوگنده بر یک ماسون از سوی استادکارانش تحمیل میشد، توبیخ، تعلیق موقت و یا اخراج دائم بود. عکس 1: مراسم قربانی در معبد سلیمان در حال انجام است. معبدی که «تابوت عهد» در آن قرار داشت، در پسزمینه تصویر به چشم میخورد. عکس2: ماسونی که در این تصویر در سمت چپ ستون قرار دارد یک فراماسون مربوط به قرن چهاردهم است که یک گونیا و یک پرگار در دست دارد. هر دوی این ابزارها در جامعه فراماسونری ابزار کاری مهمی هستند. عکس 3: ماسونها در حال جابهجا کردن تختهسنگها در این تصویر قرن شانزدهمی هستند. سنگهای ساختمانی به مانند تختهسنگهای دیگر نقش نمادین بزرگی در آداب ماسونی ایفا میکنند. بخش دوم اسطوره و تاریخ سنتهای فراماسونری ترکیبی از اسطورهها و وقایع تاریخی هستند. بیشتر این سنت ها تا اندازهای نتیجه تغییر عمیق ماهیت فراماسونری است که در قرن هجدهم و در خلال دوره تاریخی مشهور به عصر روشنگری در اورپا رخ داد و این درست در زمانی بود که لژها شروع به پذیرش اعضایی نمودند که سنگکار نبودند. در میان این تعداد، مردانی مانند «ولفگانگ آمادئوس موتزارت»، «یوهان ولفگانگ فون گوته»، «فردریک بزرگ» و «جرج واشنگتن» قرار داشتند. در نتیجه این اقدام، بسیاری از لژها خودشان را به جای «عملگرا»، «اندیشهپرداز» نامیدند که ناشی از سر و کار داشتنشان با نظریه و اندیشه بود تا سنگ و سنگکاری. این همان آرمانی است که امروزه فراماسونری بدان باور دارد. عکس: یک تصویر متعلق به قرن هجدهم فراماسونها را نشان میدهد. بر روی دیوار نشانهای لژهایی دیده میشود که از زمان آغاز به کار «لژ بزرگ» در لندن در 1717 ـ وقتی که چهار لژ با هم یکی شدند ـ پا به عرصه وجود گذاشتند. در 1750 چند صد لژ در انگلستان مشغول به فعالیت بود. شوالیههای صلیبی از زمان ایجاد اولین لژ بزرگ فراماسونری جدید در 1717، نظریات فراوانی پیرامون ریشههای تاریخی فراماسونری وجود داشته است. این نظریات گوناگون میباشند، اما یکی از کنجکاو برانگیزترین آنها این است که قبل از هر جایی، فراماسونری در اسکاتلند و در اوایل قرن چهاردهم آغاز به کار کرده است و تشکیل خود را مدیون بازماندگان شوالیههای صلیبی می داند که پس از فروپاشی فرقهشان در فرانسه بدان جا گریخته بودند و در آنجا برای محافظت از خود در برابر کشف و نابودی کامل، عنوان فراماسون را بر خود نهادند و بدین ترتیب بقای خود را با تغییر نام و گذاشتن نامی جدید تضمین کردند. شوالیههای صلیبی یک فرقه نظامی رهبانی بود که در پایان اولین جنگ صلیبی (1099-1095) به منظور محافظت از زائران مسیحی در سفرشان به سوی «سرزمین مقدس» تشکیل شد. آغاز کار ایشان بسیار محقرانه بود. در شروع فعالیت، گروه سلحشوران صلیبی برای بقا تنها به هدایای زائران چشم دوخته بودند. با این حال طی دو قرن آن قدر ثروتمند و قدرتمند شدند که توان مقابله با هر کسی به جز پاپ در رم، پاپ اینوسان دوم (حاکم در 43-1130) را داشتند. پاپ آنها را از پیروی و اطاعت از تمامی قدرتهای غیردینی آزاد ساخته بود. قدرتی که پاپ به آنها داده بود و ثروت فراوانی که بیشتر از طریق وام دادن به پادشاهان و سپس دریافت سودهای کلان انباشته بودند، موجب سقوط نهایی فرقه شوالیههای صلیبی گردید. در 1307 در حالی که از پشتیبانی کامل پاپ کلمنت پنجم بهره میبردند، پادشاه فرانسه یعنی فیلیپ چهارم دستور بازداشت تمامی شوالیههای شناختهشده صلیبی را به جرم ارتداد صادر کرد. بهانه فیلیپ برای صدور این حکم، جلسات پنهانی و تشریفات خاص این فرقه بود. هفت سال بعد، این فرقه کاملاً از هم پاشیده و «ژاک دو مولای» آخرین رهبر بزرگ آن در آتش سوازنده شد. بازماندگان پراکنده شده و ظاهراً قدرتشان برای همیشه از بین رفت. از تاریخ تا نظریه تاریخ چهها که در خود ندارد. آنچه گفته شد و به ویژه این ادعا که بازماندگان شوالیه عامل تشکیل فراماسونری بودند، نظریهای اثباتنشده است. با این حال عوامل دیگری وجود دارند که دال بر نقش اندک شوالیههای صلیبی در تشکیل این فرقه میباشند. هر چند که کاملاً اثبات شده است فراماسونری قطعاً در اسکاتلند قرون وسطی تشکیل شده است، اما دلیلی قطعی بر ادعای تشکیل این سازمان منحصرا از سوی شوالیهها وجود ندارد. زمانی که در اسکاتلند تنها چند گروه فراماسون وجود داشت در سایر نقاط اروپا لژهای بسیار زیادی فعالیت می کردند. منطقی است که بیان کنیم فراماسونری در مناطق مختلفی از اروپا تشکیل شد، اما باز خلاف این نظریه شواهد دیگری وجود دارد که بر ارتباط اسکاتلند با موضوع تشکیل فرقه توسط سلحشوران صلیبی دلالت دارد. مانند ارتباط شوالیههای صلیبی با ساخت «کلیسای راسلین» در چند مایلی جنوبی «ادیبنبورو». این کلیسای کوچک با کمک «سر ویلیام سنتکلر» و در سال 1440 با وسایلی که توسط شوالیههای صلیبی در 1126 به اسکاتلند آورده شده بود، ساخته شد. عده ای می گویند که این کلیسا به عنوان نسخه دوم معبد هیرودیس در بیت المقدس که شوالیههای صلیبی در دوران سلطنتشان بر سرزمین مقدس کاملاً حفاری و کاوش کرده بودند، ساخته شده است. حتی مهمتر از این، کلیسای مذکور حکاکیهای منحصر به فردی در خود دارد که برخی از پژوهشگران یقین دارند نمایانگر ورود یک ماسون به سازمان می باشد. در این تصویر شخصی با شنل شوالیههای صلیبی بر دوش دیده می شود. متأسفانه آنچه در این بحث ها کمتر بدان اشاره می شود، دلایل بدون شک و شبهه تاریخی است. اگرچه بنیان گذاری این فرقه در اسکاتلند توسط بسیاری از پژوهشگران رد شده است اما باز کاملاً این امکان وجود دارد که شوالیههای فراری در جمع سنگتراشان و سنگکاران اسکاتلندی پذیرفته شده باشند. ارتباط با راسلین حکاکیهای منحصر به فرد کلیسای راسلین، این کلیسا را در ماجرای فراماسونری در اسکاتلند دارای اهمیت کرده است. یکی از این حکاکیها رهبر ماسونر کلیسا را به تصویر کشیده است؛ شحصی که بسیار شبیه به قاتلان «هیرام آبیف» معمار معبد سلیمان میباشد که گفته شده است به خاطر جنون حاصل از حسادت به خاطر ساخت ستون مشهور «شاگرد» توسط شاگردانش به قتل رسید. این ستون نمادی از «درخت دانایی اسکاندیناوی» است، که معادل مسیحی «درخت حیات» میباشد. عکس 1: تصویر متعلق به قرن نوزدهم از آرامگاه اعضای برجسته شوالیههای صلیبی. این فرقه نیروی بسیار مهمی در اروپای قرون وسطی بود. براساس عقاید ماسونی، برخی از این شوالیهها به اسکاتلند گریختند و به تشکیل فراماسونری اسکاتلند یاری رساندند. عکس 2: کلیسای راسلین در اسکاتلند؛ که گمان بر آن است از روی معبد هیرودیس ساخته شده است و شوالیههای صلیبی در ساخت آن دست داشتهاند. عکس 3: ستون شاگرد در کلیسای راسلین که احتمالاً اثر شاگرد رهبر بزرگ ماسونها میباشد. شاگردانش او را بر اثر جنونی حاصل از حسادت، پس از ساخت همین ستون به قتل رساندند. عکس 4: یک نشانه ماسونی اسکاتلندی که در تاریخی نامعلوم به پاس ارتباط میان فراماسونری اولیه و شوالیههای صلیبی ساخته شده است. باور بر این است که شوالیههای صلیبی پناهنده به انجمنهای سنگکار اسکاتلندی پیوستهاند. اسطورهها و آئینها برای فراماسونها، اسطوره بینهایت اهمیت دارد، به ویژه وقتی در قالب آئینها، آداب و رسوم و اسرار پنهان و هنرهای شان درآید. معبد سلیمان از این جهت اهمیت دارد که ماسونها آن را به عنوان نمونه اولیه از معماری مذهبی میپندارند. هم چنین این دیدگاه نسبت به مصر باستان نیز وجود دارد. شباهتهای روشنی میان اسطوره «هیرام ابیف» که عنصر بسیار مهم دیگری در آداب ماسونی میباشد و اسطوره بسیاری قدیمیتر «ایزیس و ازیریس» مصریان به چشم میخورد. اسطورههای یونانی نیز نقش خود را در این مورد دارند و اصلاً شگفتآور نیست که به تبع آن نقشی نیز برای ریاضیات و به ویژه هندسه در پیشزمینههای فراماسونری قایل باشیم. اسطوره ستونها ستونها نقش آشکاری در مراسم ماسونی دارند که مهمترین آنها دو ستون به نامهای «بوآز» و «یاخین» میباشد. بر اساس اسطورههای ماسونی، این دو ستون در ورودی معبد سلیمان بنا شدند. بوآز در سمت چپ ایوان و یاخین در سمت راست. چنین ادعا شده است که هدف از ساخت این دو ستون، به نوعی مشروعیت الهی بخشیدن به سلسله پادشاهی سازندگان آن بوده است. در عبری، یاخین به معنای «ساخته شده برای خداوند» و بوآز ترکیبی از دو کلمه «بو» به معنای «مال او» و «آز» به معنای «قدرت» بود. این دو ستون به نشانه شهادتی بر قدرت و توان خداوند بنا نهاده شد. این دو ستون قالبی برنزی و احتمالاً سه متر ارتفاع دارند و میانتهی هستند. نظریهای نیز وجود دارد که بیان میکند این دو ستون بدان خاطر میانتهی ساخته شدند که برخی اسرار را در خود پنهان دارند. این ستون ها با سرستونهایی به شکل کاسه و هر یک به عمق دو متر تزئین شدهاند. این کاسهها با دو ردیف انار در حاشیه و سوسنهایی بر گرد آن تزیین شده اند. هر دوی آنها در فراماسونری معنای خاص خود را دارد؛ انار نماد فراوانی است و سوسن سفید نیز ضرورت فروتنی و درستکاری را بیان میدارد. اهمیت بوآز در فراماسونری در آداب و آئینهای مربوط به ورود به سطح اول سازمان بیان شده است و از اهمیت یاخین نیز در گذر از سطح اول به دوم سخن گفته میشود. فرامین کهن دستنوشته و دیگر اسنادی که جمعاً به عنوان «فرامین کهن» شناخته میشود نیز بخش مهمی از اعتقادات اسطورهای فراماسونری را تشکیل میدهد. ماسونها مفاد این اسناد را به عنوان قانون اساسی و آئیننامه فراماسونری میشناسند. فرامین کهن همگی ریشه در انگلستان دارند. قدیمیترین آنها دستنوشته «رجیوس» و همچنین دستنوشته «کوک» به ترتیب متعلق به حدود 1390 و 1420 میباشند. احتمالاً دستنوشته کوک معتبرتر است، چرا که شواهد درونی آن حاکی از آن است که یک ماسون معتقد آن را نگاشته است. مجموع اسناد مذکور از اواخر قرن شانزدهم تا اوایل قرن هجدهم نگاشته شدهاند که با دستنوشته لژ بزرگ شماره یک متعلق به دسامبر 1583 آغاز میگردد. مورخین اعتبار اسناد اخیر را زیر سؤال بردهاند و آنها را بیشتر حاصل نوعی کنجکاوی عتیقهشناسانه میپندارند. دستنوشته «رجیوس» به نظم است و دیگر اسناد نیز کم و بیش بدین شکلند. این اسناد با یک دعای افتتاح آغاز و با تاریخ جزء به جزئی از فراماسونری، که ریشههای آن را به پیش از توفان نوح مربوط میدانند و رشد و گسترش آن طی دورانهای گوناگون تا تشکیلش در انگلستان در دوران «ساکسون»ها را بیان میدارند دنبال میشوند. سپس سند با ذکر قوانین و دستوراتی خطاب به رهبران، استادکاران و کارآموزان ماسون ادامه می یابد. در این سند کلیه امور معنوی و هنرهای عملی، تشریفات و نحوه برگزاری گردهمآییهای بزرگ، شیوه دادرسی و برگزاری محاکمات و مجازات مجرمین و همچنین شیوه پذیرش و ورود «مردان جدید که هیچ گاه پیش از این مورد اتهام قرار نگرفتهاند» به سازمان و از جمله سوگند وفاداری را در خود دارد. اسطوره خنوخ اینکه چه طور، از چه زمانی، چرا و از کجا فراماسونری ریشه گرفته است، برای خود اسطورهای دارد. میتوان آن را تا عصر خنوخ، هفتمین بنیانگذار عهد عتیق و جد بزرگ نوح نبی دنبال کرد. گفته شده است که وی پیشهای را بنیان نهاد و ارتقا داد که حقایق جاوید فراماسونری که از نمادها، نشانهها، افسانهها و رازها برداشت میشوند، بر مبنای آن است. عکس 1: پیشبندی که توسط یک رهبر ماسون قرن هجدهمی فرانسوی بسته شده است. این تصویر در خود دو ستون مشهور بوآز و یاخین، و معبد و گروهی از نشانههای ماسونی را نشان می دهد. عکس 2: صفحاتی از دستنوشتههای رجیوس (تصویر اول از سمت چپ) و کوک (تصویر دوم از سمت چپ) . این دستنوشتهها متعلق به اواخر قرن چهاردهم و اوایل قرن پانزدهم میباشند و به همراه دیگر اسناد ابتدایی آن چه ماسونها «فرامین کهن» میخوانند را تشکیل میدهند. عکس 3: از «دستنوشته ویلیام واتسون». این سند نیز یکی دیگر از اسناد مهم ماسونی است اما مورخین اعتبار برخی از اسناد اخیر را زیر سؤال بردهاند. این دستنوشته بنابر باور موجود متعلق به حدود 1687 میباشد. اسطوره هیرام اسطوره هیرام ابیف، معمار بزرگ معبد سلیمان،کی از اصلیترین معتقدات فراماسونری است. قتل او به دست سه تن از صنعتکاران زیردستش به دلیل امتناع از افشای اسرار مربوط به ماسون مرشد و همچنین تولد دوباره وی، که از آن به صعود از «مرحله مرگ» به «مرحله زندگی دوباره» یاد میکنند. نقشی کلیدی در آئینی که گذر یک ماسون از سطح دوم به سوم را اعلام میکرد، بر عهده داشت. این اسطوره بدین قرار است: هیرام ابیف هر روز ظهر هنگام، به رسم ماسونها، رأس ساعت 12 ظهر برای نیایش به معبد میرفت. سه تن از صنعتگران زیردست وی که آرزو داشتند معمار و سنگتراش بزرگ شوند، روزی در گوشهای بر سر راه او به کمین نشستند، بدین منظور که وی را وادار نمایند تا اسرار بزرگ را برای ایشان بازگوید. با امتناع وی، هر یک از ایشان به سمت او حمله برد. در نهایت، تن بیجان او بر زمین افتاد. قاتلان قربانی خود را دفن کردند اما گروه جستوجویی به رهبری خود سلیمان گور را کشف نمودند. سپس شاگردان و صنعتگران زیردست نتوانستند رهبرشان را دوباره زنده نمایند و سلیمان جسد را با «چنگال قدرتمند یک شیر» بالا برد. این اسطوره تبدیل به بخشی از اعتقادات فراماسونری بین سالهای 1723 تا 1738 گردید. این داستان قطعاً یک واقعیت تاریخی نیست بلکه یک آئین عملی است که در واقع در روند ورود به سطح سوم از سطح فراماسونری اجرا میشود و نامزد ورود در آن باید نقش هیرام ابیف را بازی کند. نامزدها با اجرای این نقش یاد میگرفتند که چه طور روح پلک میتواند از دشمنان درونی خود مانند شهوت، جهل، حرص، هوای نفس و گناه عبور نماید تا بتواند بر خود و بر سرنوشتش مسلط گردد. آئینها و اسطوره ها بنابر باور اندیشمند بزرگ ماسون، «آلبرت مککی»، اسطوره هیرام ابیف از آن چه پژوهشگران آن را آئینهای باستانی مصر نخستین، رم و بین النهرین نامیدهاند به عاریت گرفته شده است. این نکته در کتاب «راهنمای لژ» دکتر آلبرت جی. مککی آمده است. وی بیان میدارد که هیچ شاهدی از انجیل بر این وجود ندارد که چنین شخصیتی وجود خارجی داشته و بدین نحو جان سپرده باشد، بلکه بیشتر نمودی از خدایان ازیریس، بعل و دیونسیوس بود. البته این داستان به هیچ وجه تنها نمونه از ارتباط فراماسونری با دیگر آئینهای باستانی نیست. به عنوان مثال پرگار و گونیا که برای ماسون ها اهمیت دارد نمودی از خدایان خورشید باستانی میباشد و یا شباهت هایی بین معابد ماسونی و معابد خورشیدپرستان خاورمیانه باستان وجود دارد که معمولاً بر محور شرقی ـ غربی ساخته میشدند. همچنین در طول تاریخ نویسندگان ماسونی اغلب ادعای وجود شباهتهایی میان فراماسونری و «میترائیسم»، آئین پرستش خدای پارسیان باستان که در نهایت از موطن خود به امپراتوری روم انتقال یافت، را کردهاند. البته وجود ارتباطات روشن و یا پنهانی بین فراماسونری و آئینهای باستانی توسط بسیاری از ماسونهای معاصر زیر سؤال رفته است؛ اگرچه آنها اعتراف می کنند که شباهتهایی بین انجمن اخوت شان و آئینهای پرستش در جهان کهن وجود دارد و از جمله اینکه درست به مانند فراماسونری، در میترائیسم نیز آداب دقیقی برای ورود به هر یک از درجات و سطوح آن در نظر گرفته شده بود. البته ماسونها می گویند که بیشتر این شباهتها بسیار کماهمیت و ناچیز هستند. رویهمرفته ماسونها بیشتر درگیر پوسته آئینها و آداب و رسوم سازمانی خود هستند تا ماهیت آنها. میترائیسم و فراماسونری نویسنده ماسون قرن نوزدهمی، «آلبرت پایک» بیان میدارد که فراماسونری «جانشین مدرن» آئینهای باستانی بود و «سر ساموئل دیل» از میترائیسم به عنوان «فراماسونری قدسی» یاد میکند. شباهتهایی قطعی میان این دو وجود دارد. به مانند فراماسونری، میترائیسم نیز به درجات و سطوح مختلف تقسیم میشود که هر یک مراسم و آداب نمادین ویژه خود را داشت. همانطور که در فراماسونری، نوعدوستی و مهر اهمیت زیادی داشت، میترائیستها نیز یکدیگر را «برادر» میخواندند. عکس 1: تصویری از مرگ هیرام ابیف ـ معمار اصلی سلیمان نبی ـ که توسط زیردستانش به خاطر امتناع از افشای پنهانیترین رازهای ماسونها به قتل رسید. عکس 2: یک شمشیر آئینی از نوعی که در مراسم انتصاب به عنوان «ماسون مرشد» به کار میرفت. این شمشیر بسیار هنرمندانه با نشانههای نمادین فراوانی بر بیشتر طول تیغهاش تزئین شده است. عکس 3: اجرای مراسم بازسازی صحنه قتل هیرام ابیف یکی از اصلیترین بخشهای مراسم ارتقا به سطح سوم را تشکیل میداد. عکس 4: نامزد ورود پس از مرگی نمادین بالا برده میشود، در حالی که صورتش پوشیده است و شمشیرها همگی به بدن وی اشاره دارند. اسطورههای کلاسیک مصر همیشه به عنوان زادگاه آئینهای اسطوره ای تلقی شده است. در مصر بود که اولین بار مراسم ورود به یک فرقه شکل گرفت، صداقت اولین بار در نمادهای آن وارد شد و اصول عقاید مذهبی اولین بار شکل نمادین به خود گرفت. برخی بر این باورند که اسطوره هیرام ابیف بر اساس داستان کهن خدای مصریان، ازیریس میباشد. «تات» خداوندگار خرد مصریان نقش بزرگی در محافظت از دانش هنرهای ماسونها و انتقال آن به نسلهای آینده دارد. یونان نیز با نمادها و انگارههای اسطوره ای ممزوج شده است و از طریق آئینهای الوسیسی و یا اشخاصی مانند «پیتاگوراس» وارد آیین های ماسونی شده است. آموختن از مصریان بخش بزرگی از اصول و ساختار سازمانی و حتی پوشش رسمی ماسونی، به ویژه پیشبند ماسونی، برگرفته از سنتهای مصر باستان است. متأسفانه هنوز پژوهشی در این زمینه صورت نگرفته تا بتوان ارتباطی روشن میان این دو پیدا کرد. البته میدانیم که در مصر باستان معماران و صنعتگرانی که در بناهای یادبود شهری، مانند اهرام به کار مشغول بودند، از موقعیت ویژهای در جامعه عصر خود برخوردار بودند یا نه؟ علاوه بر این آیا در قالب طبقات اجتماعی خاصی سازماندهی شده بودند؟ مدرک این ادعا اسناد پاپیروسی باقیمانده است که یکی از آنها بیانگر صنفی است که جلسات پنهانی را در حدود سال 2000 پیش از میلاد برگزار میکرد. اعضای آن برای بحث پیرامون شرایط کاری، دستمزدها و قوانین کار روزانه گرد هم میآمدند. آنها همچنین کمکهای خیرخواهانهای را به بیوگان و یتیمان کارگرانی که در اثر کار زیاد می مردند و همچنین کارگران تنگدست روا میداشتند. شباهتهایی بین وظایف سازمانی مذکور در این پاپیروس و آن چه یک سرپرست یا رهبر در یک لژ فراماسونری بر عهده داشت، بسیار زیاد است. با این حال این شاید چیزی بیش از یک تطابق تصادفی نباشد و بعید است که کسی بتواند حقیقت را در این مورد دریابد. آموختن از یونانیان درست به مانند آن چه در مورد مصر باستان گفتیم، برخی از فراماسونها از جهت تاریخی چنین انگاشتهاند که فرهنگ و تمدن یونان باستان در شکلگیری آداب و رسوم ماسونی سهیم بوده است. آئینهای باستانی الوسیسی، که در مکانی به نام الوسیس برگزار میشدند، شباهتهایی با بزرگداشت شهادت هیرام ابیف دارد، اما باز احتمالاً این شباهتها تنها یک تطابق اتفاقی است. یک شخصیت مهم یونانی که به طور سنتی وابسته به فراماسونری تلقی میشود، پیتاگوراس (یک یونانی «ایونی» که احتمالاً در حدود 570 پیش از میلاد در جزیره «ساموس» متولد و رشد یافته و تبدیل به یکی از نامیترین ریاضیدانان تمام دورانها شد) میباشد. او انجمن سری خود بنام پیتاگوراییان را بنیان گذارد که ستاره پنج بر یا پنج زاویه برای اعضای آن به نوعی نماد سلامت و دانش تلقی میشد. این نشان در آداب و رسوم پذیرش عضو جدید در این انجمن نقش داشت، همانطور که این نشان حضوری پررنگ در نمادشناسی ماسونی دارد و در بیشتر نشانهای ماسونی مانند جواهرات رسمی رهبران لژها و بزرگرهبران لژهای بزرگ و همچنین تصاویر تزئینی به چشم میخورد. یک دلیل بر حضور آن در نشانهای ماسونی شاید این باشد که میتوان به نوعی آن را نماد «نسبت طلایی» تفسیر کرد، دانشی که برای تمام معماران و ساختمانسازان حیاتی است. برخی از ماسونها بر این باورند که یک شخصیت یونانی دیگر نیز با ریشههای فراماسونری در ارتباط است. صنعتگری مخترع بنام «ددالوس» که هزارتوی «کرتان» را برای «شاه مینوس» ساخت تا «مینوتور» افسانهای را در آن جای دهد. گفته شده است که ددالوس مخترع تعدادی از ابزارهایی بوده است که در سطوح مختلف فراماسونری استفاده میشد. به ویژه شاقول. و حال آن که برادرزادهاش «پردیکس» نیز مخترع مشهور پرگار، سومین نماد مهم فراماسونری میباشد. آئینهای الوسیسی در میان آئینهای دوران باستان، آئینهای الوسیسی بیشترین اهمیت را دارند. این آئینها اساساً مراسم پذیرش اعضای جدید فرقه پرستش «دمیتر»، الهه یونانی زندگی، کشاورزی و باروری و دخترش «پرسفون» بودند. این آئینها تجدید دیدار پرسفون با مادرش پس از این که «هادس» خداوندگار جهان مردگان، او را ربود را گرامی میدارند. عکس 1: آرامگاههای پادشاهان در بیرون از «تیبز» نشان از اهمیت هیروگلیف در مصر باستان دارد. فراماسونری از چنین سنتی وام گرفته است. عکس 2: بر اساس باور برخی از اندیشمندان ماسون، ایزیس، الهه باروری مصر و همسرش ازیریس با ریشههای فراماسونری در ارتباط بودهاند. عکس 3: هزارتویی که توسط ددالوس برای شاه مینوس در کرت ساخته شد. برخی از ماسونها بر این باورند که ددالوس مبدع اولیه پیشه ماسونها بوده است. عکس 4: ابوالهول و هرم بزرگ توسط صنعتگران متبحری ساخته شد که شاید سنگتراشان ابتدایی بودهاند. عکس 5: در اسطوره یونانی ددالوس و پسرش ایکاروس از کرت تحت سلطه مینوس گریختند. ایکاروس وقتی به توصیه پدرش بیاعتنایی کرد و تا نزدیکی خورشید پیش رفت، جانش را از دست داد. مومی که بالهای او را به هم متصل نگاه میداشت، با گرمای خورشید آب شد و از آسمان سقوط کرد. رنسانس با آمدن عصر رنسانس، جامعه اروپای غربی تغییرات اساسی زیادی کرد. در حدود 1450، یک آکادمی افلاطونی در فلورانس تأسیس گردید و در 1471 ترجمه دوبارهای از کتیبه های یونانی تازه کشفشده، پدیدار گردید. ثابت شده است که این موضوع بیاندازه در فرقه فراماسونری تأثیرگذار بوده است. فراماسون ها بیش از همه به اهمیت دانش های باستانی پی برده بودند. بتدریج جستوجو برای بهره گیری از حکمتهای از گذشتگان همهگیر شد. به مانند بسیاری دیگر از متفکرین، ماسونها نیز رؤیای آزادی اندیشه و اصلاح سیاسی و دینی را در سر میپروراندند. بنابر مقتضای هر دوره، وقتی بسیاری از دولتها و کلیسای کاتولیک با شدت هر چه تمامتر در برابر این اندیشههای رادیکال میایستادند، به هیچ وجه شگفتآور نبود که فعالیتهای این سازمان شکلی سری و پنهانی تر به خود بگیرد. در طبیعت فراماسونری ضرورت تغییر شکل در عملکرد این سازمان طی این دوره آشفته را وجود داشت و آغاز این حرکت از اسکاتلند بود، چنانچه که در 1583 جیمز هفتم پادشاه اسکاتلند، نجیبزاده ای به نام «سر ویلیام شاو» را با علاقه ای فراوان نسبت به معماری داشت را به عنوان سرپرست تشکیلات اداری و رئیس ارتش منصوب کرد. در 1598 شاو اولین مجموعه قوانین مشهوری را که ماسونها را به لژ خود متعهد و به انجام وظایف خاصی پایبند می کرد را تنظیم و تصویب نمود. دومین مجموعه قوانین در 1599سال تصویب و اولین سند ماسونی بود که تا کنون باقی مانده تا مرجع پنهانی و سری برای زنده نگه داشتن دانش محرمانه ماسونی در خود سازمان باشد. روح جدید رنسانس که به روشنی تأثیر خود را بر تمامی امور گذاشته بود، به شاو اجازه داد تا آداب و رسوم و باورهای ماسونی قرون وسطی را دوباره احیا و ارتقا دهد. در اسکاتلند، فراماسونری پس از برخورداری از حمایت سلطنتی از پستوهای مخفی خانهها بیرون آمد. براساس آن چه «ویلیام پرستون» در اثرش ـ تصاویر در فراماسونری (1772) ـ آورده است، جیمز تبدیل به «پشتیبان مشوق و پایبند اصلی جریان ماسونری» گردید. اسناد اسکاتلندی چنین بازگو میکنند که: «پادشاه جیمز لژها را با حضور ملوکانه خود مفتخر میکرد» و اینکه: «وی یک مقرری سالانه به مبلغ چهار پوند اسکاتلندی را معین کرد تا به هر رهبر ماسونی که توسط لژ بزرگ انتخاب و توسط دربار تأیید میشد، داده شود.» جیمز همچنین اولین پادشاهی بود که به عنوان یک فراماسونر شناخته شد و در 1601 در سیوپنجسالگی به لژ اسکاتلند وارد گردید. قدیمیترین سند شناختهشده از یک ورود رسمی ماسونی، مورد «جان بازوِل» مالک آچنلک بود که به لژ ادنیبورو در ژوئن 1600 وارد گردید. بدین ترتیب همه چیز برای تغییر شکل ساختار سازمانی فراماسونری آماده بود تا بدان وسیله بر سرعت گسترش خود در قرن هفدهم بیفزاید، هر چند این که چه طور و در چه زمانی گذر از ماسونری عملگرا به ماسونری اندیشهگرا رخ داد، روشن نیست. در نهایت جنبه عملگرای آن کاملاً از بین رفت و فراماسونری تماماً غرق در نجیبزادگی و بورژوازی گردید. عکس 1: جیمز هفتم همراه با همسرش «آن» اهل دانمارک. جیمز پشتیبان ثابتقدم فراماسونری بود. عکس 2: تصویری متعلق به قرن هفدهم با تأکید و توجه ویژه به لباس یک ستارهشناس. آغاز علوم جدید تقریباً همزمان با آغاز فراماسونری اندیشهگرا بود. عکس 3: نامهای از سر ویلیام شاو. وی خودش یک ماسون بود و نقش تعیینکنندهای در سازماندهی و گسترش فراماسونری اسکاتلند داشت. عکس 4: تناسب و تقارن کامل، تبدیل به یک اصل مهم ماسونی شده بود. علوم و کیمیا قرن هفدهم دوره دگرگونی بزرگ سیاسی و اجتماعی بود. در بریتانیا «چارلز اوّل» گردن زده شد؛ در قاره اروپا، آتش جنگهای تلخ مذهبی طی سی سال روشن بود. فراماسونری با شتاب فراوان رشد میکرد و این امر با ظهور نسل جدیدی از دانشمندان که همگام با جنبش آن زمان در حرکت بودند، تسریع شد. ماسونری در آن روزگار مد روز شده بود و هر چه میگذشت، اعضای پذیرشی، اصطلاحی برای ماسونهای غیرعملگرا به کار می رفت در بسیاری از لژهای ماسونی اکثریت را به دست گرفتند. دانشمندانی مانند «رابرت بویل»، «کریستوفر ورن» و «ایزاک نیوتن» همگی اعضای اولیه انجمن سلطنتی بودند. این انجمن کار خود را به عنوان یک مؤسسه شبه ماسونی به نام «کالج نامرئی» پیشتر آغاز کرده بود. این مؤسسه در سالهای آغاز به کار خود، اغلب جلساتی را در «کامتن روم» در «برج کانتنبری» شمال لندن برگزار میکرد. آن مکان با حکاکیهایی از نمادهای مهم ماسونی تزئین شده بود. ایشان تحت سرپرستی «فرانسیس بیکن»، یک ماسون و یکی از رهبران بنیانگذار کالج نامرئی بودند. وی یکی از سردمداران استدلال استقرائی بود. از بیکن اغلب به عنوان «پدر علم جدید» یاد میشود. کالج نامرئی در روزهای آغازین خود به صورت پنهانی فعالیت میکرد، چرا که آن دوران، دوران ترس و وحشت، نظارت شدید حکومت و عدم تحمل عقاید مخالف بود. «گالیله» یکی از بنیانگذاران این مؤسسه توسط کلیسای کاتولیک به خاطر بیان نظریه علمی چرخش زمین به دور خورشید به مرگ محکوم شد. شاید اقتضای حفظ امنیت شخصی این بود که بحث و تبادل نظر در مورد هر موضوع علمی، اخلاقی و پیچیده به طور سری و زیرزمینی صورت گیرد. حتی به نظر میرسد که قضیه چیزی فراتر از یک «شاید» باشد، چرا که همه به دنبال وسیلهای بودند تا از طریق آن بتوانند در مورد جهان خارج و علوم مرتبط با آن، که در آن روزگار عقاید ضاله نامیده میشد، بحت کنند و از این رو بیشتر دانشمندان روی به فراماسونری آوردند. نتیجه آن شد که شکل جدیدی از این سازمان که به شدت اندیشهگرا بود، به وجود آمد که البته تنها از جهت نمادین به سنتهای ظاهری و پیشین سازمان، که عمدتا عملگرا بودند، شباهت داشت. باورهای کهن، علوم جدید بتدریج باورهای پیشین فراماسونری با مسائل جدید که بیشتر علوم جدید بودند درهم آمیخت. «الایس اشمول» که یکی از اولین پذیرفتهشدگان ثبتشده فراماسونری انگلستان بود، به عنوان یک ماسونر در «وارینگتن» «لانک شایر» در 1646 پذیرفته شد. او یکی از اعضای بنیانگذار انجمن سلطنتی بود و به عنوان یک نمونه خوب از آمیختگی باورهای سری کهن و علوم جدید قابل طرح است. در 1652 اشمول اثر خود «تئاتروم کمیکم بریتانیکم» مجموعهای از تمامی نوشتههای پیرامون کیمیاگری که توسط محققین انگلیسی نگاشته شده بود، از جمله اثر «دکتر جان دی» دانشمند بزرگ و کیمیاگر پرآوازه دوران ملکه الیزابت را منتشر کرد. نباید فراموش شود که در آن زمان اهل دانش هنوز به امکان تبدیل فلزات کمارزش به طلا و یا یافتن راهی برای کشف «اکسیر زندگی جاوید» و دیگر باورهای عجیب اعتقاد داشتند. خود نیوتن زمان و تلاش بسیار زیادی را صرف این کرد که زمان پایان جهان را محاسبه نماید. برای فراماسونری، در میان علوم بزرگ آن زمان، هندسه جایگاه ویژهای داشت. علم هندسه نقشی اساسی در باورهای ماسونی داشت. ماسونها دیگر به این باور رسیده بودند که چنین دانشی این امکان را به ایشان میدهد تا اصولی که طبیعت و جامعه براساس آن ساخته میشوند را دریابند. آیا سر فرانسیس بیکن یک فراماسونر بود؟ اگرچه بسیاری چنین ادعا کردهاند که سر فرانسیس بیکن یک فراماسون بوده است، اما هیچ مدرک تاریخی محکمی بر این که او رسماً به انجمن اخوت وارد شده باشد در دست نیست. آن چه میدانیم این است که وی به طور مداوم از ساخت عمارت ماسونها در لندن به عنوان نمادی از «تالار سلیمان» پشتیبانی و ماسونها را بدان تشویق مینمود، همان طور که در اثر مشهورش «آتلانتیس جدید» از آن ذکری به میان میآورد. عکس 1: ستارهشناسان آسمان را به دنبال ستارهها و سیارات میکاوند. بسیاری از نسل جدید دانشمندان در آن دوران فراماسونر بودند. عکس 2: کتابخانه یک کیمیاگر. جستوجوی سنگ کیمیا و اکسیر زندگی جاوید از مهمترین دانشهای اساسی برای ماسونها بود. عکس 3: حقوقدان و فیلسوف بزرگ «سر فرانسیس بیکن» صدراعظم جیمز هفتم و چراغ هدایت کالج نامرئی بود. وی سردمدار انجمن سلطنتی تلقی میشد. عکس 4: کیمیاگری با باورهای سریاش، به آرامی به علم جدید شیمی تغییر شکل داد. فراماسونها به تمام علوم جدید و به ویژه هندسه علاقهمند بودند. عصر روشنگری در قرن هجدهم تغییرات بزرگ دیگری در فراماسونری رخ داد. چهار لژ در 1721 با هم متحد شدند و لژ بزرگ برتر را در لندن تشکیل دادند. در 1731 لژ بزرگ پنسیلوانیا به عنوان اولین لژ بزرگی که در سرزمینی که بعدها ایالات متحده خوانده شد به وجود آمده بود آئیننامه اساسی خود را تدوین کرد و در انتهای همان دهه، لژهایی در بلژیک، روسیه، ایتالیا، آلمان و سوییس آغاز به کار کردند. پنج لژ نیز در سال 1742 در پاریس به وجود آمد. فراماسونری از سه مورد از مهمترین ویژگیهای اعتقادات و آرمانهای عصر روشنگری، که شامل عقلگرایی، خداباوری و نیکخواهی بود و به سرعت تبدیل به وجهی برتر در اعتقادات عمومی در آن دوران میشد، حمایت میکرد. آن چه در مورد ماسونری متفاوت بود شیوههای اجرا و پیادهسازی این آرمانها بود. براساس آن چه در اثر «مایکل بیگنت» و «ریچارد لِی» یعنی «معبد و لژ» در اوایل دهه 1730 آمده است، فراماسونری در انگلستان به سرعت به عنوان یک نمونه کامل از یک مؤسسه اجتماعی و فرهنگی مطرح شد. این سازمان روح اعتدال، بردباری و انعطافپذیری را ایجاد و اغلب دست در دست کلیسای آن زمان فعالیت میکرد. بسیاری از کشیشان خود تبدیل به فراماسونر شدند. با این حال شکاف عمیقی در فراماسونری در 1751 ایجاد شد و این زمانی بود که دیرینهاندیشان ماسونری از نواندیشان لژ بزرگ فاصله گرفتند. دسته نخست را از آن رو چنین مینامند که باور بسیار عمیقتری نسبت به آداب سنتی ماسونی مانند کلمات عبور و لباسهای ویژه داشتند. شکاف بین دیرینهاندیشان و نواندیشان تا سال 1831 که لژ بزرگ متحد انگلستان تشکیل شد پابرجا ماند. از سوی دیگر در اروپای کاتولیک، فراماسونری به سرعت به عنوان یک فرقه ستیزهجوی مخالف کلیسا، ضد حکومت و در نهایت دارای اندیشههای انقلابی شناخته شد. به عنوان مثال، در فرانسه فراماسونهای برجسته مانند «مارکی لافایت»، «ژرژ دانتون» و «امانوئل ژوزف سیس») رهبران اصلی جنبشی بودند که به انقلاب 1789 و خروج از سلطه «بوربون»ها منجر شد. این رهبران بر این باور بودند که دقیقاً مطابق آرمانهای ماسونی عمل میکنند. انقلاب آمریکا احتمالاً اولین ماسونر آمریکایی «جاناتان بلچر» فرماندار ماساچوست بوده است که در 1703 به این سازمان پیوست و در نتیجه این انجمن خیلی زود قدرتمند و تأثیرگذار گردید. فراماسونها نقش مهمی را در اتفاقات منجر به اعلام استقلال و نزاع بعدی برای آزادسازی آمریکاییان از سلطه بریتانیا بر عهده داشتند. به عنوان مثال «ویلیام براملی» در اثرش «خدایان بهشت» ادعا میکند که یک لژ ماسونی به نام لژ سنت اندرو در بوستون پیشنهاددهنده اصلی «مهمانی چای بوستون» در 1773 بود و یا «مایکل بیجنت» که در «میراث پلید» بیان میدارد بیشتر مردانی که در ساختن ایالات متحده آمریکا نقش داشتند «فراماسونهای وفادار بودند» و اینکه: «ملت جدید به عنوان یک ساختار سیاسی طبقهبندی شده مطابق آرمانهای مورد نظر ماسونها شناخته میشد». آنچه به عنوان یک واقعیت پذیرفته شده این است که دو نفر از پنج نفری که از سوی کنگره قاره تعیین شدند تا اعلامیه استقلال را تنظیم کنند، و همینطور 19 امضاکننده اعلامیه ماسونر بودند. برخی از ایشان از این قرارند: «جرج واشنگتن»، «بنجامین فرانکلین» و «جان هنکاک» به عنوان رئیس کنگره. فرانکلین رهبر بزرگ ایالتی لژ فیلادلفیا بود و از لژهای انگلستان، اسکاتلند و فرانسه به طور مداوم بازدید میکرد. او منتشرکننده آمریکایی «قواعد اساسی فراماسونری» بود که در دهه 1720 تدوین گردید. عکس 1: یک تصویر مربوط به قران هفدهم که پیشرفت بشر در هندسه و معماری را نشان میدهد. عکس 2: موتزارت، موسیقیدان مشهور (نشسته در سمت چپ تصویر) در یک مراسم پذیرش عضو جدید در وین. عکس 3: جرج واشینگتن، بنیانگذار ایالات متحده در بیشتر دوران عمر خود یک ماسونر فعال بود. آداب و رسوم ماسونی در دهه 1720 و اندکی پس از تشکیل اولین لژ بزرگ انگلستان بود که آداب پذیرش و ارتقای سطح ماسونی قالب خاص خود را براساس سه سطح یا درجه پیدا کرد. در روزهای آغازین فراماسونری، تنها دو سطح وجود داشت. اما از آن زمان به بعد سطح سومی نیز افزوده شد که بعدها به سطح عالی سلطنتی مشهور شد. کسانی در لژ آبی ، روند ارتقای درجه پایان مییافت. با این حال هر استاد ماسونی، کسی که به سطح سوم ارتقا پیدا میکرد، مجاز بود که به لژ یورک که نه درجه و سطح دیگر هم داشت و یا لژ اسکاتلند که تا 32 درجه داشت، ملحق گردد. درجه سیوسوم لژ اسکاتلند، مقامی افتخاری به حساب میآمد. درجه اول در میان درجات سهگانه، درجه اول مختص کارآموزان تازهوار بود. مراسم پذیرش این درجه با بستن چشمان و به ویژه پوشاندن لباس خاص تازهواردان به عنوان نامزد عضویت آغاز میشد و سپس با ورود به بخش داخلی معبد پس از آنکه یک نگهبان با دسته شمشیرش به در میزد، ادامه مییافت. سپس پرسشها و سوالاتی پیرامون شایستگی و انگیزه ها و دلایل نامزد پرسیده می شد و بعد از تشخیص این که انگیزههای وی «قابل توجه» است یا خیر، همراه با خوانده شدن یک دعای کوتاه، سه بار به دور تالار هدایت میشد و در هر دور به عنوان «یک نامزد بیچاره غرق در تاریکی» معرفی میشد. سپس به مقابل محراب استاد برزگ، کسی که رهبری لژ را بر عهده داشت، برده میشد و در آنجا از وی پرسیده میشد: «خواسته بزرگ قلب تو چیست؟» و پاسخ این سوال «نور» بود که در گوش او زمزمه میشد. سپس چشمان او باز و سه نماد به عنوان نور، شامل کتاب قانون مقدس، پرگار و گونیا به او ارائه و در مرحله بعدی نشانهها، دستگیرهها و کلمات عبور سری درجه اول و همچنین معنای بوآز برایش شرح داده میشد. در ادامه، مراسم با اهدای یک پیشبند ماسونی به عضو تازه وارد به پایان میرسید. درجات دوم و سوم درجه دوم مختص ماسونهای نسبتاً باسابقه و عمدتا پیشهور بود. نامزد درست به مانند مراسم ورود اعضاء درجه اول، وارد معبد میشد و به دنبال آن باید پاسخ سؤالاتی که به خاطر سپرده بود را از حفظ میخواند. کاندیدای ورود به درجه دوم در ارائه پاسخها باید نشان می داد که وی با «اسرار پنهان علوم و طبیعت» آشناست و آنچنان که از او انتظار میرفت این اسرار را به خوبی آموخته است. او دوباره دور معبد گردانده، نشانها و کلمات عبور جدید برایش شرح داده و سپس معنای یاخین، ستون سمت راست معبد سلیمان به او گوشزد میشد. درجه سوم، پیوستن با همه وجود، مختص ماسونهای استاد بود. با پاسخ دادن موفقیتآمیز به پرسشهای آزمایشی بیشتر، نامزد وارد معبدی میشد که غرق در تاریکی بود. پس از دعا و مراسمی که مشابه مراسم دو سطح اول بود، «استاد مستطاب» نامزد را پس از زانو زدن در برابر محراب روی پا بلند میکرد و دستانش را بر روی سه نور میگذاشت و او را سوگند میداد. نمایشگران ماسونی برای کمک به آشنایی با آداب و رسوم، بسیاری از ماسونها به کتابچههایی به نام نمایشگر متکی بودند که معانی نمادهای بزرگ ماسونی و بخشهای مهم مراسمها را بیان میکرد. از چند وجه قرن نوزدهم نقطه تاریکی در تاریخ فراماسونری بود و در آن بذر نفاق و سپس نزول تدریجی سازمان کاشته شد. در اروپا شکاف عمیقتری از سال 1877 به بعد در جنبش، به ویژه میان فراماسونهای فرانسوی و معاصران انگلیسی و آمریکاییشان ایجاد شد. دلیل اصلی ایجاد این شکاف، تصمیم «لژ بزرگ فرانسوی روشنایی» برای پذیرش عضویت ملحدان بود. همچنین به رسمیت شناختن ماسونری از سوی فرانسویان آتش این اختلاف را گرمتر کرد و البته تصمیم فراماسونرهای فرانسوی مبنی بر فعالیت در موضوعات سیاسی و مذهبی را نیز نباید از یاد برد. همچنین احساسات ضد ماسونی نیز در این قرن شکل گرفت. در ایالات متحده این احساسات در دهه 1820 آغاز و منجر به تشکیل «جمعیت ضدماسونی» در 1827 گردید. این انجمن حتی نامزد خود جهت تصدی پست ریاست جمهوری را برای مقابله با «اندرو جکسون»، که یک ماسونر بود، به میدان انتخابات فرستاد. گسترش چنین احساساتی منجر به ایجاد تغییر در اندیشه و مسیر حرکت فراماسونری شد. در واکنش به انتقادات سیاسی و مذهبی، ماسونری آمریکا از درون تغییر کرد و برخلاف پیشینیان خود و آرمانهای به جای مانده از عصر روشنگری بر ارزشهای معنوی تأکید ورزیدند. این لژ به مرور زمان تبدیل به یک پناهگاه مقدس گردید که همگان میتوانستند برای تسلی خاطر و الهام گرفتن بدان رجوع نمایند. احساسات ضدماسونی محدود به ایالات متحده نبود و در اروپا نیز به همان شدت و اگر نگوییم شدیدتر بود. کلیسای کاتولیک در 1738 و از وقتی که پاپ کلمنت دوازدهم آن را رسماً محکوم کرد، علناً رودرروی فراماسونری ایستاد. در 1825 پاپلئو دوازدهم این محکومیت را تکرار کرد و در 1884 نیز پاپ لئو سیزدهم خطاب به کاتولیکهای سراسر دنیا چنین گفت: «از تلاش برای دفع این آفت بزرگ دست نکشید». مقام پاپ احتمالاً دلایل منطقی و اخلاقی خاصی را برای این محکومیت عمومی داشته است؛ اما این رویارویی منجر به اتحاد سیاسی ایتالیا، که پاپها به شدت مخالف آن بودند، گردید و در این میان الهامبخش اصلی آن عقاید ماسونی بود. در واقع دو تن از رهبران «ریزور جیمنتو» ، «جوزپه ماتزینی» و «جوزپه گاریبالدی» فراماسون بودند. ماتزینی استاد بزرگ سابق لژ روشنایی ایتالیا بود. در فرانسه و در اواخر قرن نوزدهم، فراماسونری با شدت هر چه تمامتر توسط جناح مذهبی راستگرا مورد حمله قرار گرفت که اوج آن ماجرای «دریفوس» در دهه 1890 بود که در آن «آلفرد دریفوس» یک افسر ردهبالای ارتش، متهم به فروش اسرار به آلمانیها گردید. ماجرای دریفوس توسط دست راستیهای کاتولیک تحت حمایت ارتش به عنوان توطئهای علیه فراماسونری برای تخریب وجهه ارتش و فراماسونری برنامهریزی شد. فراماسونری و توتالیتاریسم (تمرکزگرایی) با ظهور دیکتاتوری های توتالیتر در قرن بیستم، فراماسونری با بزرگترین چالش پیش روی خود روبهرو شد. در 1925 در ایتالیای فاشیستی به دلیل ایراد اتهام به ماسونها برای دست داشتن در توطئه ترور «بنیتو موسلینی» فعالیت این سازمان غیرقانونی اعلام شد. پس از آن که «آدولف هیتلر» در 1933 در آلمان به قدرت رسید، تمام لژهای ماسون در این کشور منحل و بسیاری از ماسونها به اردوگاههای کار فرستاده شدند. در حدود 200000 ماسون نیز جان خود را از دست دادند. فراماسونری در حال حاضر در حال حاضر حدود شش میلیون ماسونر فعال در سرتاسر دنیا وجود دارند که تقریباً نیمی از آنها در ایالات متحده، که مرکز اصلی قدرت فراماسونری مدرن است، میباشند. این انجمن همچنان باقی مانده و رشد خود را ادامه میدهد. برای بیشتر از سه قرن، این جریان الهامبخش میلیونها نفر در بسیاری از کشورها بوده است. ماسونری بسیاری از اشخاص شناختهشده را به خود جذب کرده است، از «وینستون چرچیل» و «فرانکلین دلانو روزولت» گرفته تا «ادوارد هشتم» و «رونالد ریگان». از آنجا که فراماسونری مدرن سعی می کند خود را با پیشرفت های جدید هماهنگ کرده و مقاصد خود را در قالب آرمان های مثبت بیان کند، بدون تردید رونق خود را همچنان در میان عده ای حفظ خواهد کرد. عکس 1: یک زن در لژ فراماسونری فرانسه در نیمه قرن نوزدهم. انجام این عمل منجر به ایجاد شکاف بین فراماسونری فرانسوی و فراماسونری رایج در انگلستان و اسکاتلند گردید و هیچگاه برطرف نگردید. عکس 2: پادشاه سوئد، «ادوارد هفتم» پادشاه انگلستان را به عنوان یک ماسون در 1868 در خلال دیدار ادوارد از استکهلم پذیرفت. بر اساس اسناد موجود، ادوارد هیچگاه «فرصتهای اعلام عمومی الحاقش به انجمن اخوت ماسونری» را از دست نمیداد. عکس 3: یک نشان ماسونی به یادبود درگذشت یک فراماسون وفادار که «نزدیک به دربار و اما به همنوعان خود نزدیکتر» بود. عکس 4: اگرچه حضور در جلسات لژ اجباری نبود، اما دارای اهمیت بود و این نکته نیز در پایین این دعوتنامه قرن هجدهمی با عبارت توصیهآمیز «از دست ندهید» به نوعی خاطر نشان شده است. بخش سوم معماری ماسونی تمامی ماسونها باور به یک وجود برتر داشتند و معمولاً آن را «معمار بزرگ عالم خلقت» مینامیدند. بنابراین شگفتآور نیست که در نمادشناسی ماسونی نشانههای فراوانی وجود دارد که به روشنی از سبکهای خاص معماری به عاریت گرفته شده اند. اگر چه این نشانهها برای آموزش اصول معنوی وضع شدهاند. اما ارتباطی با معماری و ساخت بنا هم دارند. به عنوان مثال یک سنگ زینتی، تکه سنگی است که به خوبی قطعه قطعه شده، صیقل داده شده و برق انداخته شده باشد تا برای استفاده در ساختمان کاملاً مناسب باشد. در آئین ماسونی، این سنگ نماد تکامل و پیشرفت است و به عنوان وسیله بسیار مناسبی برای آموزش این مفهوم تلقی میگردد. در مقابل، یک سنگ تراشنخورده نماد جهالت بشر است. در برخی لژها از تازهواردان خواسته میشد که یک تکه سنگ زمخت و ناهموار را بتراشند تا بدین ترتیب آموزششان آغاز گردد. عکس: کلیسای جامعه بورژه بزرگترین کلیسای جامع گوتیک فرانسه (در میان سه کلیسای این چنینی) است که در اواخر قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم ساخته شده است. ماسونهای صنعتگر در ساخت این بنا و دیگر کلیساهای جامع بزرگ دیگر از جمله «شارتره» و « اِمین» نقش داشتند. معماری براساس آنچه « آلبرت مککی» در کتابش، «نمادشناسی فراماسونری» آورده است «معماری» برای فراماسونری، هنر هنرها بود؛ چرا که بسیاری از نمادهایی که در آداب و رسوم ماسونری نقش مهمی را بر عهده داشتند، از دل معماری بیرون آمده بودند؛ به عنوان مثال در اندیشه فراماسونری، رابطه معنوی بین سازمان و معماری بسیار بیشتر از ابزار کار و یا حتی بیش از رابطه آن با هندسه، که هر دو در آئین ماسونری دارای اهمیت فراوانی هستند، میباشد. درنتیجه آموزش معماری بخش جداییناپذیر فراماسونری گردید. معماری یکی از هفت «علم و هنر مقدماتی» بود که در درجه و سطح دوم فراماسونری آموزش داده میشد. در معماری ماسونی و همچنین، به طور کلی، در آن نوع معماری که ماسونها با آن سر و کار دارند نمادگرایی وجود دارد. به عنوان مثال در قرون وسطی، وقتی اولین لژ پیشهوران سنگکار شکل گرفت، این نمادگرایی خود را در نقشهکشی و ساخت کلیساها و کلیساهای جامع بزرگ نشان داد که احتمالاً بهترین نمونه را میتوان کلسیای جامع «شارتره» برشمرد. همگام با بیشتر کلیساهای جامع اروپا در قرون وسطی، شارتره به طور خاص براساس الگوهای هندسی سادهای که در تمام ساختمان بنا تکرار و مشابهسازی شده بود، ساخته شد. این کلیسا به نوعی احساس سادگی، تعادل و هماهنگی را به انسان میداد. به احتمال فراوان ماسونهای صنعتگر ابتدایی، در ساخت کلیسای فوق به کار گرفته شده بودند. طراحی این بناها عناصر ماسونی فراوانی، از جمله نسبتهای سهگانه، چهارگانه یا پنجگانه براساس زاویههای فیثاغورثی و گونیا در خود داشت. از سه لوحی که بر روی زمین این کلیسا حک شدهاند، لوح مستطیلی دقیقاً همان تناسب الواح معبد سلیمان را دارد و طول آن دو برابر عرض آن است. همچنین ستارههای پنج بر و هفت بر نیز در آن دیده میشود. در فراماسونری، ستاره هفت بر به نشانه هفت «علم و هنر مقدماتی» به ترتیب دستور زبان، علم بیان، منطق، حساب، هندسه، ستارهشناسی و موسیقی بود که مبانی آموزش ماسونی را در جهت دستیابی به دانش و روشنایی تشکیل میداد. همچنین هزارتویی نیز وجود داشت که مذهبیون میتوانستند با طی کردن مسیر مارپیچ آن روی زانوان خود به نوعی به زیارت نمادین دست بزنند. متعاقباً، هزارتو از قرن هجدهم به بعد در معماری خارجی ناب ماسونی ظهور بیشتری یافت. طرح و اجرا برای ماسونها معماری به معنای سازندگی از طریق طراحی و برنامهریزی و سپس اجرای آن در نهایت تناسب و تقارن بود. صرف نظر از این که معماری تنها ناظر بر ساخت بناست، اما همچنان در ماسونری اندیشهگرا دارای همان درجه از اهمیت بود که در ماسونری پیشهوری، چرا که در واقع زندگی انسانی نیز نیاز به طرحریزی دارد. بنابر باور ماسونی دانش طراحی و ساخت یک بنای واقعی هنر خودسازی و رسیدن به مقام انسان کامل را به ارمغان میآورد. بدین دلیل بود که ماسونها همیشه ارزش بسیار زیادی برای معماری قایل بودند و همه چیز باید درست بر طبق برنامه پیش می رفت. همچنین اهمیت قایل شدن ماسونها برای معماری، دلیل توجه بیش از حد ایشان به معبد سلیمان که معماری و هندسه به کار رفته در آن در نقطه اوج خود است و البته اهمیت روزافزون معبد در آداب و رسوم ماسونی است. پیشهوری و اندیشهگرایی آداب و رسوم مربوط به درجه دوم فراماسونری هم در ماسونری پیشهوری و هم در اندیشهگرا به خوبی تعریف شده بود. ماسونری پیشهوری در سادهترین شکل خود، ساخت و اجرای یک طرح معماری را تعیین کرده بود و حال آنکه ماسونری اندیشهگرا معماری روح بشری را هدف قرار داده بود. ارتباط میان این دو به روزهای آغازین فراماسونری برمیگردد که هر عضو در درجه اول یک ماسونر پیشهور و سپس یک ماسونر اندیشهگرا تلقی میشد. در طول سالها این ردهبندی رو به تغییر نهاد و امروزه دیگر کاملاً عکس شده است. عکس 1: شیشه طرحدار در صومعه «وست مینستر» لندن نزدیک به طاق قرار دارد. این یک نمونه کلاسیک از معماری گوتیک در دوران برتری ماسونرهای پیشهور قرون وسطی میباشد. عکس 2: ستونها در صومعه وست مینستر. دکتر آلبرت جی. مککی ادعا میکند: «معماری گوتیک» را باید «معماری فراماسونری» نامید». عکس 3: کلیسای جامع شارتره یک شاهکار واقعی از معماری گوتیک قرون وسطی است. ماسونرهای پیشهور نقش بزرگی در نقشهکشی و سپس ساخت آن داشتند. عکس 4: یک کلیسای بزرگ را میتوان نتیجه سالها تجربه ساختمانسازی عملی و رو به رشد دانست. معبد سلیمان باوری که زمانی تمام ماسونرها داشتند این بود که ریشههای سازمان به زمان ساخت معبد سلیمان در بیت المقدس باز میگردد. آنها چنین گمان میکردند که وظیفه سازمان این است که این عمارت بسیار بزرگ معنوی را بازسازی نماید. تمامی لژها باید عمارت خود را بر محور شرقی ـ غربی میساختند، چرا که معبد سلیمان چنین بود. با اینکه ارتباطات میان فراماسونری و این معبد را نمیتوان به روشنی و مستدلاً اثبات نمود، اما جایگاه آن در اساطیر سازمان همچنان باقی مانده و بسیاری از آداب و رسوم ماسونی مطابق آن برگزار میگردد. بدون تردید این معبد یک بنای باشکوه بوده است. براساس گفتههای انجیلشناسان، شاه سلیمان ساخت آن را در 957 پیش از میلاد و در چهارمین سال حکومتش آغاز نمود و هفت سال به درازا کشید. این معبد با دیوارهای بلند سنگی و چوبی محاط شده بود و تالاری مناسب یک معبد در داخل آن قرار داشت. در اطراف تالار، اتاقها در سه طبقه قرار داده شده بود. ورودی به طبقه پایین در بخش جنوبی معبد قرار داشت و پلکانی به طبقات دوم و سوم بالا رفته بود. دسترسی مستقیم از طرف اتاقها به داخل معبد وجود نداشت. معبد خود شامل یک تالار ورودی بیرونی و یک رواق اصلی با یک ورودی ایوان مانند بود که دو ستون بزرگ بر دو سوی خود داشت. در مورد هدف از ساخت این دو ستون دو نظر است که یکی آن دو را به جهت زیبایی و دیگری به عنوان نگهدارنده سقف میداند. این تالار توسط یک صحن مرکزی و به عنوان مقدسترین مکان از رواق اصلی جدا شده بود. نور وارد شده از پنجرههایی کوچک، رواق اصلی را روشن میکرد. دیوارها را پوششی از چوب سدر و زمین را چوب سرو و همگی با روکش طلا پوشانده بود. «مقدسترین مکان» به شکل یک مکعب کامل طراحی شده و بدون پنجره بود. آنجا بود که «تابوت عهد» در کنار دیگر یادگارهای رهایی قوم بنیاسرائیل از اسارت مصریان و سفر بلندشان از صحرای سینا نگهداری میشد. تابوت عهد حاوی لوحی سنگی بود که در آن ده فرمانی که خداوند در کوه سینا داده بود، یک «اُمِر مَن»، میزان مشخصی از نان مقدس و عصای هارون قرار داشت. افسانه، اسطوره و نماد روزگاری بود که هر نویسنده ماسونری باور عمیق بر این داشت که فراماسونری از معبد سلیمان ریشه گرفته است چرا که در همین معبد بوده است که شاه سلیمان، هیرام و هیرام ابیف سرپرستی و هدایت لژهای خود را بر عهده گرفته و درجات و سطوح نمادین تشکیل شدهاند. اما اگر چه آن روزگار گذشته و این تفکرات و اعتقادات در بین فرماسون های مدرن از بین رفته است. با این وجود، در دورانی که این فرضیه به عنوان یک واقعیت قطعی پذیرفته شده بود، ارتباط مذکور نقش تعیینکنندهای را در شکلگیری آداب و رسوم و باورهای ماسونی ایفا کرد. در نتیجه، تقریباً تمام نمادهای فراماسونری به نوعی ریشه از بیتالله سلیمان گرفتهاند. هر لژ نمادی از این معبد است. هر «استاد مستطاب» نماینده خود سلیمان بود. هر فراماسونری جانشین سازندگان معبد بود. اسطورههایی که فراماسونری را مرتبط با معبد میکنند همگی نمادهایی قدرتمند و دیرینه هستند. ماسونرهای امروزی با وجود عدم پذیرش باور پیشینیان خود مبنی بر ارتباط با معبد سلیمان، آن چه مورد نظر ابداع کنندگان این نمادها بوده است را تا مقدار زیادی پذیرفتهاند و سنگ بنای علم اخلاق نزد ایشان است. معبد و آداب و رسوم ماسونی نامزد ورود به هر یک از سه درجه و سطح ماسونری از خلال مراسم ورودی هر یک از این درجات هر چه بیشتر و بیشتر در مورد این معبد و سازندگانش میآموخت. به عنوان مثال نامزد درمییافت که سنگکاران و سازندگان آن دو دسته بودهاند، کارآموزان و صنعتگران. و اینکه این دو دسته توسط سه استاد بزرگ، شاه سلیمان، هیرام و هیرام ابیف، معمار اصلی بارگاه سلیمان سرپرستی میشدهاند. قتل هیرام ابیف توسط زیردستانش به نام های ژوبلا، ژوبلو و ژوبلوم یکی از نمادهای اصلی فراماسونری تلقی میگردد. عکس 1: تصویری متعلق به قرن هجدهم که باور عمومی نسبت به ظاهر معبد سلیمان را نشان میدهد. معبدی که توسط بابلیان پس از گذشت 400 سال از ساخت آن ویران شد. عکس 2: نقشه معبد سلیمان رواق درونی بسیار کوچک بود، اما این صحن بیرونی، ایوانها و آذینبندیهای پر نقش و نگار داشت که بر شکوه و جلال اسطورهای معبد افزوده بود. عکس 3: خداوند ده فرمان را در صحرا به حضرت موسی، زمانی که بنیاسرائیل منتظر بازگشت وی از کوه سینا بودند، میدهد. لوحی که این فرامین بر آن نوشته شده بود در پنهانیترین رواق معبد جای داده شده بود. تأثیرات مصر براساس اسطورههای ماسونی، قدمت فراماسونری به همان قدمت معماریاش است. بنابراین شگفتآور نیست که در اسطورهشناسی ماسونی چنان انگاشته شود و به اعضا اینگونه القا شود که نمونههای ابتدایی معماری در مصر نیز متعلق به آنها می باشد. مصر باستان خانه جادوی هرمتیک بود که توسط کاهنان مصری که خدای بزرگ مصریان یعنی هرمس را میپرستیدند، ایجاد شد. این خدا به عنوان پیامآور خدایان، جلودار، حافظ اسرار و خدای دادرسی و تشریفات، شخصیت مهمی برای فراماسونرها بود. به همین ترتیب ابوالهول، اهرام و ستونهای هرمی همگی به طور مداوم در معماری ماسونی به عنوان نمادهایی در جهت بیان آرمانهای ماسونی وارد شدهاند. از آنجا که سنتهای رنسانسی تاتی در اروپا پیشتر بدنه اصلی حکمت و آئین مصریان را به عنوان «طلیعهدار» خود پذیرفته بود، فراماسونرها در باور به ارتباط جنبششان با سنت مصریان حتی پیشتر نیز رفتند. بذر احیای مصر نوین در عصر روشنگری کاشته شد و کنجکاوی نسبت به آئین پر رمز و راز و اسطورههای نمادین باستانی مصر افزایش یافت. بنابراین فراماسونری در اقتباس از تمدن مصر باستان در جهت ریشه دار کردن اندیشههای خود بهره گرفت. ارتباط فرانسویان در آغاز، فرانسه در مرکز این علاقه نسبت به مصر باستان قرار داشت. فرانسویان با تصرف این کشور به دست ناپلئون در 1798 شیفته تمدن مصر شدند. اولین کنسول فرانسه به همراه خود دانشمندان و پژوهشگران را به مصر برد که برخی از ایشان ماسونر و خیلی زود آنها کار حفاری و جستوجو را آغاز نمودند. در میان اکتشافات این پژوهشگران میتوان از «سنگ روزتا» که در نهایت کلید کشف و دستیابی به خط هیروگلیف گردید، نام برد. این شیفتگی تا آن جا پیش رفت که فراماسونری فرانسه کاملا علاقهمند به مصر باستان گردید، درست به مانند جامعه فرانسه که تحت تأثیر تاخت و تاز ناپلئون در مصر به آن اشتیاق نشان داده بود؛ در واقع کنت مرموز «آلساندرو کالیوسترو» چندین سال پیش از این واقعه نیز در پاریس «آئین مصری فراماسونری» را ایجاد کرده بود که مبتنی بر جادو و معماری خاص مصریان بود که همین مورد موجب پیوستن بسیاری از نجیبزادگان فرانسوی به این دسته گردید. او همچنین ادعا کرد که نماینده فرقه شوالیههای صلیبی است و اینکه در جزیره «مالت» وارد فرقه ایشان گردیده است. امروزه کالیوسترو تقریباً در تمام سطح جهان به عنوان یک فریبکار و یک دروغپرداز شناخته میشود، اما در آن زمان، تعالیم وی تأثیر قابل توجهی بر مردم داشت. براساس آنچه «مانلی پی.هال» در کتابش یعنی «ریشههای روزیکروشن و ماسونری» آورده است، زمانی که «شورای عالی نور برتر» کالیوسترو را به محضر خود فراخواند تا به او اجازه قانونی تشکیل لژی مجزا و مخصوص را بدهد «به هیچ طریق نتوانستند نمایندهای از بین خود تعیین کنند که بتواند ماسونری فلسفی کالیوسترو و آئین باستانی که وی ادعای نمایندگیاش را داشت را زیر سؤال ببرند». اگرچه «آئین مصری» دیگر به عنوان یک آئین قانونی ماسونی محسوب نمیشود، اما میتوان بدون تردید به تأثیری که در آن زمان بر سازمان داشت و همچنین انگیزشی که نسبت به مصر باستان ایجاد کرد، باور داشت. این تأثیر در قرن نوزدهم و زمانی که معماری ماسونی در نهایت آراستگی و زرق و برق بود، به اوج خود رسید. تقریباً در هر لژ ماسونی، تمثالهایی از اهرام و ابوالهول وجود داشت. وقتی این تمثالها همراه با «چشم پروردگار» میشد، هرم را نمادی از «وجود برتر» به معنی معمار بزرگ عالم خلقت مطرح میکرد. یک نماد بزرگ دیگر ماسونرها که در معماری مصر نیز اهمیت داشت، ستونهای هرمی بود. برجی بلند و عمودی که یک هرم بر نوک خود داشت. در فراماسونری، ستونهای هرمی معمولاً همراه با خورشید و چندین پدیده ستارهشناسی افسانهای دیگر بود. این عوامل، نماد تداوم، قدرت، پایداری، رستاخیز و نامیرایی بودند. فرانسویان در مصر فراماسونری اولین بار در 1798 در مصر، وقتی ماسونرهای فرانسوی ارتش ناپلئون را در این کشور همراهی کردند، پدیدار گردید. اگرچه هیچ گاه روشن نشده است که خود ناپلئون یک ماسونر بوده یا خیر (برخی ادعا کردهاند که وی در خلال حمله فرانسه به مصر در این کشور به ماسونری پیوسته است) اما چهار تن از برادرانش به مناصب بالای ماسونری رسیدند. «ژوزف» بزرگترین برادرش، در سال 1805استاد بزرگ لژ بزرگ روشنایی فرانسه گردید. ناپلئون قطعاً نسبت به فراماسونرها و فعالیتهایشان از خود تسامح نشان میداد. در هر صورت اکتشافاتی که در خلال حملهاش به مصر صورت گرفت موجب شد که ماسونرها نسبت به تمام مسائل مربوط به مصریان توجه و علاقهی ویژه نشان دهند. عکس 1: آورنده خرد و حکمت در مصر باستان، هرمس، در فلسفه هرمتیک قرون وسطی ردپای خود را باقی گذارد. عکس 2: خط ستونهای صیقلخورده و حکاکیشده در فضای داخلی معبد بزرگ جزیره «فیلا»، یکی از معابد بزرگ مصریان باستان. آنها خورشید و خدای خورشید را میپرستیدند. فراماسونرها نیز به دنبال نور درونی و معنوی بودند. عکس 3: «ستون هرمی کلئوپاترا» در نیویورک، ستون بزرگی است که هرمی بر نوک خود دارد. هر دوی این عناصر، اختراعات معماری مصری بودند و هر دو نقش نمادین مهمی در فراماسونری داشتند. معماری کلاسیک در «آئیننامه اساسی فراماسونها» که به عنوان یکی از قدیمیترین اسناد فراماسونری است و برای اولین بار در 1723 منتشر گردید، «جیمز اندرسون» صراحتاً بیان داشته است. «هنرهای ساختمانسازی در دوران امپراتور روم «آگوستوس»، که پشتیبان «ویتروویوس» بود، به نقطه عطف خود رسید.» اندرسون و همصنفان وی از ماسونرها انتظار داشتند که اشتیاقشان نسبت به معماری دارای نظم و ترتیب دوران کهن و قدرت ارادهشان را به کار بندند تا روند رشد معنوی را در معماریشان به تصویر بکشند. اندیشههایی که توسط «مارکوس ویتروویوس پولیو»، معمار بزرگ رومی، در اثر خود «ده جستار در معماری» طرح گردید، چکیده بهترین و مهمترین قواعد معماری کلاسیک بودند. براساس آئین ماسونری، این قواعد برگرفته از معبد سلیمان بود. فیثاغورث اسرار معماری را که بر روی دو ستون این معبد که در آئین ماسونری نمادهای مهمی تلقی میگردند حکاکی شده بود را به یونان بازگرداند و به غرب انتقال یافتند. این اسرار متمرکز بر دو آرمان نظم و سادگی بودند. ماسونرها سه سبک کلاسیک در معماری را محترم میداشتند: «کورَنتی»، «دوریسی» و «آیونی». در نمادهای ماسونی سبک دوریسی نشانه قدرت، سبک آیونی نشانه خرد و کورنتی نشانه زیبایی بود. ایجاد یک آئین اندیشه ماسونی همچنین تحت تأثیر تعریف رنسانسی از معمار به عنوان «انسان نمونه» و مهتر صاحبان دیگر هنرهای بشری بود. از قرن هجدهم به بعد، اعضای تازهوارد ماسونری در ریاضیات آموزش میدیدند و به سخنرانیهای مختلف پیرامون علوم جدید در لژهای ماسونی گوش فرا میدادند. این اعضای جدید تبدیل به بخشی از انجمن اخوتی می شدند که ادعا می شد نسبت به دوران معماران ماسونر ابتدایی که معابد باستانی را بنا نهاده بودند و کسانی که کلیساهای جامع قرون وسطی را ساخته و «هنر سلطنتی» را به کار میبستند، دچار افت علمی محسوسی شده بودند. یک نمونه کامل قرن هجدهمی از این اشخاص «باتی لنگلی»، فراماسونر معمار بود که در آزمون ورودی یک مدرسه معماری در لندن شرکت کرد. براساس آگهی این مدرسه، لنگلی دریافت که «نجیبزادگان و آقایان جوان با شرکت در کلاس های این مدرسه با انواع ستونها در سبکهای گوناگون معماری، رسم نقشههای هندسی و نقشههای نمای معابد، خانقاهها، دخمهها، غارها، آبشارها، تماشاخانهها و دیگر بناهای مجلل تفریحی و همچنین طراحی و ساخت پارکها و باغها آشنا میشوند.» لنگلی احتمالاً به طور غیرعمدی از یکی از اسلوبهای اساسی ویتروویوس پیروی کرده است. ویتروویوس در کتاب «آموزش به یک معمار» مینویسد که یک معمار «باید مسلط بر بسیاری از شاخههای دانش و هنر باشد تا بتواند شخصاً تشخیص دهد که سایر هنرهای دخیل در ساخت یک بنا به بهترین شکل خود به اجرا درآمدهاند.» این دیدگاهی بود که به سرعت مورد پسند فراماسونری قرار گرفت. سازمان صمیمیت سبک برتر « پالادیایی»، که نام خود را از اثر نئوکلاسیک معمار ایتالیایی به نام «پالادیو» گرفته بود را پذیرفت. سبکی که در آن بناهای بزرگی بر طبق قواعد معماری به کار گرفته شده در یونان باستان طراحی و ساخته میشدند. این میراث پابرجا ماند. به عنوان مثال در مراسمی که مختص ورود به درجه دوم فراماسونری بود، معماری آشکارا در مرکز توجه بود و با توضیحات و تشریحات دقیق، اهمیت هر یک از سبکهای کلاسیک این هنر برای شخص نامزد ورود تبیین میشد. عکس 1: یک نمونه از طراحی ستون به سبک معماری کلاسیک. براساس باورهای ماسونی، معماری کلاسیک مهمترین اصول خود را از معبد سلیمان، که اعتقاد داشتند فراماسونری در آن زاده شده، برگرفت. عکس 2: پنج سبک معماری کلاسیک (از چپ به راست): «توسکان»، «دوریسی»، «آیونی»، «کورَنتی» و «کامپوزیت» سه تای آنها، کورنتی، دوریسی و آیونی در نمادشناسی فراماسونری حضوری پررنگ دارند. عکس 3: صفحه ابتدایی یک رساله آموزشی معماری چاپ شده در ونیز دوران رنسانس. براساس اندیشه رنسانسی، معماران مهتران صاحبان دیگر هنرهای بشری بودند. تشابهات این صفحه با فراماسونری و باورهایش روشن است. عکس 4: این ستون که یک طاق پر نقش و نگار را نگه میدارد، توسط باتی و توماس لنگلی طراحی شده است و به سبک کورنتی به معنی نماد زیبایی در فراماسونری میباشد. عکس 5: معمار ایتالیایی «آندرهآ پالادیو» رهبر معماری نئوکلاسیک بود که نزد نسل جدید فراماسونرهای اندیشهگرای قرن هجدهم بسیار مورد احترام قرار میگرفت. بناهای ماسونی لژها و معابد همیشه شاهکارهای حیرتانگیز معماری نبودند. در روزگاران آغازین فرماسونری، تعداد کمی لژهای ماسونی برای برگزاری مراسم ماسونری ساخته شده بودند و اغلب جلسات در اتاقهای بالای میخانهها و قهوهخانهها برگزار میگردید. حتی لژ بزرگ اصلی انگلستان نیز تا سال 1775 صاحب یک مکان اختصاصی نبود و در آن سال بود که ساختمانی در خیابان «گریت کوئین» لندن به دست آورد. معماری لژها به ویژه از آن جهت اهمیت داشت که در برگزاری جلسات و مراسم آئینی مهم ماسونی نقش تأثیرگذاری بر عهده داشت. همچنین سبک و شیوه خاصی در معماری ماسونی وجود داشت که ابتکار خود این جریان بود و در بیشتر بناهای متعلق به آن به چشم میخورد. اگر یک ماسونر امروزی میتوانست به یک لژ قرن هجدهم سفر کند، تشابهات معماری فراوانی با بنهای ماسونی دوران خود میدید. بناهای ماسونی گاهی معبد خوانده میشوند، چرا که بسیاری از نمادهایی که فراماسونری از آنها برای آموزش تعالیمش بهره میبرد از بنای معبد سلیمان در سرزمین مقدس اقتباس شده است. اصطلاح «لژ» نیز از سازههایی میآید که ماسونرهای قرون وسطی هنگام ساخت کلیساهای جامع در کنار آنها بنا میکردند. در زمستان، وقتی کار بر روی بنا به ناچار متوقف میشد، ایشان در این لژها، سازههای موقت مستقر میشدند و به حکاکی بر روی ستونها و طاقها میپرداختند. با این حال شاید مهمترین عامل، طرح و شکل خود لژ بود. براساس سنتهای ماسونی، این لژها باید تا حد امکان مشابه لژهای معبد سلیمان ساخته شوند. باید ایوانی با دو ستون، یک رواق اصلی و یک صحن مشابه صحن مقدسترین مکان در خود میداشتند. دو ستون یاخین و بوآز نیز خود اهمیت نمادین قابل توجهی در سنتهای ماسونی داشتند. بازگشت به مصریان همچنین یک عامل مهم دیگر نیز بر معماری بنای لژ تأثیر داشت که عبارت از مصر باستان بود. از قرن نوزدهم به بعد، برای ماسونرها قاعده شد که عناصر معینی از معماری مصری را در ساختمانهایشان منظور نمایند، درست به مانند اندیشه مصری که بر آداب و رسوم ماسونی تأثیر گذارد. سیویکمین درجه شاخه اسکاتلندی ماسونری، که از سوی اندیشمند ماسونر قرن نوزدهمی، «آلبرت پایک» تشکیل شد مبتنی بر «کتاب مردگان» نوشتهای پیرامون جادوی مردگان مصر باستان بود و ارجاعاتی به واقعه کشته شدن خدای مصریان، «ازیریس» و رستاخیزش داشت. به عنوان مثال سالن لژ بزرگ بدون پنجره معبد «سیلورگِیت» در «سن دیگو» کالیفرنیا، درست به مانند یک تالار سلطنتی مصری ساخته شده بود و حال آنکه تالار سلطنتی برگزاری جلسات ادینبورو با استفاده از نقش و نگارهای مصری به همراه فرشها و مبلمان مدرن مزین شده بود. بنای یادبود ملی ماسونی جرج واشنگتن در «ویرجینیا» نسخه عینی فانوس دریایی «اسکندریه» یکی از عجایب هفتگانه دنیای باستان بود. بزرگترین معبد معبد ماسونی «دیترویت» که در 1926 وقف گردید هنوز هم بزرگترین و پیچیدهترین بنا میان همنوعان خود در جهان است. برج 14 طبقه آن با الهام از سبک گوتیک بنا شده است. در آن هفت اتاق لژ و هر یک با تزئیناتی متفاوت با دیگر اتاقها وجود دارد که با الهام از سبکهای مصری دوریسی، آیونی، کورنتی، ایتالیایی، رنسانس، بیزانسی، گوتیک و رومی ساخته شده است. عکس 1: میخانه و مسافرخانه لینکلن در لندن میزبان میهمانی شام افتتاحیه جمعیت ستارهشناسی سلطنتی در 1820 بود. این واقعه مدرک محکمی است بر ارتباط مداوم فراماسونری با علوم عقلی. عکس 2: فانوس دریایی اسکندریه الهامی برای ساخت بنای یادبود ماسونی جرج واشنگتن در ویرجینیا بود. عکس 3: ساخت اولین هرم غزه. استفاده از سنگتراشان ماهر میتواند به عنوان سندی بر وجود ارتباطی با آغاز به کار فراماسونری تفسیر شود. عکس 4: یک پیشبند ویژه استاد بزرگ فرانسوی در قرن نوزدهم. زمینه نمادین اصلی آن به نوعی طرحهای معماری است. طراحی داخلی لژ همگام با دیگر انجمنهای آئینی، فراماسونری نیز اهمیت زیادی برای تزئینات مکان برگزاری جلسات قایل بود. لژ هم به جلسه دستهای از ماسونرها و هم به عمارت یا اتاقی که جلسه در آن برگزار میشود اطلاق میگردد. تنها زمانی که ساخت لژها یا معابد خاص مرسوم گردید ماسونها این امکان را یافتند که تزئینات و تجهیزات داخلی خاص خود را مطابق یک قاعده و نظام خاص در تالار برگزاری جلساتشان به کار ببرند و البته نحوه چیدمان و تزئین نیز تبدیل به یک نماد ماسونی مهم و دائمی گردید. لژها معمولاً به صورت مستطیل بودند، هر چند که اسناد نشان میدهد برخی از لژهای اولیه، سه گوش و یا به دیگر اشکال بودهاند. عموماً از آن جا که در دوران شروع ساخت لژها لژ آبی فراماسونری بسیار مطرح بود، طرح انگلیسی برای ساخت و تزئین تالارها به کار گرفته میشد. استاد مستطاب لژ در قسمت شرقی، که سنتهای ماسونی آن را به خورشید، روشنایی و زندگی تعبیر میکرد مینشست. در انتهای دیگر لژ سه جایگاه وجود داشت که یکی برای سطح اول، یکی برای سطح دوم و یکی دیگر برای سطح سوم بود. همیشه نیز یک محراب یا میز کوچک وجود داشت که «کتاب قانون مقدس» را در هنگام جلسات لژ به صورت باز بر روی خود داشت. به خاطر باور ماسونرها بر اینکه پنهان ماندن اسرار مراسمهایشان اهمیت فراوانی دارد، لژها معمولاً پنجره نداشتند. به جای آن توسط نور شمع روشن میشدند. شمعها خودشان نیز به نوعی نماد نور معنوی یا اشراق بودند. همچنین به عنوان نماد تبرک، سپاس و وفای به عهد تعبیر میشدند. تزئینات لژ لژهای اولیه احتمالاً تزئینات سادهای داشتهاند، اما وقتی سازمان شروع به جذب اعضای جدید کرد و بر قدرت، ثروت و قدر و منزلتش افزوده شد، تزئینات لژها پرکارتر و مفصلتر گردید. به عنوان مثال استفاده از پارچههای گرانقیمت پر نقش و نگار برای قسمتهایی از کف تالار مرسوم شد؛ پارچههایی که طرح دو ستون بوآز و یاخین، هفت پله سنتی منتهی به معبد سلیمان، سنگفرش متبرک موسی در معبد، ستاره آتشین، خورشید، گوتیک قائم و دیگر نمادهای ماسونی مهم را بر خود دارند. از دیگر عناصر قابل ذکر «چشم همهچیزنگر» به عنوان یک نماد همیشگی که بیانگر حضور دایم و فراگیر و علم بیپایان «وجود برتر» است ، ستاره آتشین و بروج دوازدهگانه است. به جز سفید، آبی تنها رنگی است که در تزئینات داخلی ماسونری مورد استفاده قرار میگیرد که به نوعی نماد دوستی و نیکخواهی جهانی تلقی میگردد. فراماسونرها معبد سلیمان را به عنوان نمادی از آن چه از دست رفته و به عنوان الهامی برای آن چه میتوانست با پیروی از قدرت، خرد و زیبایی بازسازی گردد، تکریم میکردند. این اساس و پایه آن چیزی است که تحت عنوان نمادهای منحصر به فرد خودشان مطرح میگردد. به عنوان مثال طرح کف تالارها در بسیاری از لژهای ماسونی به صورت شطرنجی درآمد. اگر چه برای یک فرد غیر ماسون کف شطرنجی هیچ معنی نداشت؛ اما برای یک فراماسونر این چهارگوشهای دو رنگ چیزی بیش از یک آذین ساده بود. این مربعها در کنار دیگر چیزها، زندگی سیاه و سپید بشر در تاریکی را نمادین میکند. صندلیهایی که استاد بزرگ لژ و دیگر سران رسمی لژ بر آنها مینشستند، جالبترین عنصر در تزئینات موجود در لژ را تشکیل میداد. بسیاری از این صندلیها به شکلی بودند که میشد آنها را دارای سبکی معماری دانست، چرا که به دلیل طرح و شکل پیچیده خود بیشتر بخشی از معماری عمارت به حساب میآمدند تا بخشی از اسباب و اثاثیه تزئینی آن. آنها شکل کوچکی از طراحی کلی لژ بودند و پایهها، بخش بالایی، تاج، بلندا و دستههای محکم و قطورشان که نشانه ستونهای موازی بنا بود، همگی از تشابهات آنها با معماری بنا حکایت داشت. واژهنامه اقاقی یک درخت همیشه سبز که در فراماسونری نمادی از نامیرایی روح است. دوره زمانی که ماسونرها لزوماً باید پیش از ورود به سطح بالاتر به خدمت بپردازند. این دوره برای یک کارآموز تازهوارد سه سال، برای یک ماسونر پیشهور پنج سال و یک ماسونر استاد هفت سال به درازا میکشید. هشدار پیام هشداری که ورود شخصی به لژ را اعلام میکند و معمولاً بدین شکل است که سه بار توسط ضربات شمشیر بر روی در ورودی لژ میزنند. سوگند وفاداری یک ماسونر ابتدا به لژ و سپس به لژ بزرگ متعهد میشد که بر عضویت خود پابرجا بماند. اعضای لژ سوگندهای پنهان میخورند تا به لژ و آموزههایش متعهد بمانند. محراب بخش مرکزی تالار لژ. پیشبند «نشان یک ماسونر»، اولین هدیهای که دریافت میکند، اولین نمادی که به وی شرح داده میشود و اولین مدرک ملموس عضویت در سازمان. از پوست بره ـ که نماد معصومیت و ضرورت پاکی در زندگی است ـ ساخته میشود. صندوقچه در فراماسونری، نماد لژ یا صندوقچهای حاوی اسناد، جواهرات و نمادهای ماسونی است. سنگ ساختمانی اصطلاحی که از سوی سنگکاران برای سنگی که از معدن استخراج میگردد، استعمال میشد. در سطح اول ماسونری، سنگ تراشنخورده نماد انسان در حالت عادی است و سنگ صیقلی تراشخورده نیز نماد چیزی است که میتواند از طریق آموزههای ماسونی به آن تبدیل شود. زیبایی یکی از سه پشتیبان نمادین لژ که ستون «کرینتی»، سرپرست مادون (که خورشید تابان لژ است) و هیرام ابیف (از آن جا که زیبایی و شکوه معبد سلیمان نتیجه مهارت او بود) نماینده آن هستند. لژ آبی لژ اصلی ماسونی که سه سطح اول را در خود دارد. اصطلاح «لژ آبی» اخیراً بیشتر رواج یافته است، اما « لژ صنعتگر» اصطلاح رایجتری در بریتانیاست. بوآز نام ستون سمت چپ ایوان معبد سلیمان. کتاب قوانین اساسی قوانین، قواعد و اسطورههای فراماسونری که توسط «جیمز اندرسون» تألیف و اولین بار در 1723 منتشر گردید. زنجیر طنابی طنابی برای هدایت یا طراحی که در مراسم ورودی به سه سطح حضور دارد. ارزشهای اصلی فراماسونری چهار ارزش اصلی دارد: بردباری، دوراندیشی، پرهیز و عدالت. پرتگاه نمادی از جهالت و تاریکی ذهنی که انسان تنها توسط نور و حقیقت فراماسونری از آن رهایی مییابد. دستان پاک نماد پاکی. دستکشهای سفیدی که در طول مراسم ماسونی استفاده میشود، اشارهای مستقیم به آن دارد. رنگها رنگهای ماسونی بیانگر چهار عنصرند: سفید برای زمین، بنفش برای دریا، آبی آسمانی برای هوا و سرخ برای آتش. سنگ نبشی سنگ نبشی در بناهای ماسونی همیشه در قسمت شمال شرقی آن قرار میگرفت. لبههای آن باید قائم و شکل آن مکعب ـ نمادهای معنویت و حقیقت ـ باشد. موقعیت قرار گرفتن آن نماد خروج از جهل به دانایی است. از تاریکی به روشنا تمام نامزدان ورود به سطح لزوماً باید در تاریکی مطلق (به عنوان مقدمهای ضروری برای نوری که در جستوجوی آنند) وارد لژ شوند. سطح درجهای که یک فراماسونر را برای ورود به سطح بالاتر آماده میکند. سه سطح اول مختص کارآموزان تازهوارد، پیشهوران و ماسونر استاد بود. شرق «شرق» در فراماسونری (که رهبر لژ در آن مینشست) نماد نور است. تالارها و اتاقهای لژ بر محور شرق به غرب ساخته میشود و نامزدهای ورود به سه سطح از غرب به شرق در جستوجوی نور وارد میشوند. پنج پنج در میان ماسونرها عددی مقدس است و از جهت اهمیت پس از سه و هفت قرار دارد. به عنوان مثال در سطح دوم، برای برگزاری مراسم لژ پنج مرد لازم است و در سطح سوم نیز اشاراتی به پنج نکته اصلی اخوت میشود و همچنین نماد ستاره پنج رأس است. پارچه کفپوش پارچهای بزرگ که نمادهای هر سطح خاصی بر آن تصویر شده است تا به رهبر لژ در هنگام سخنرانیاش یاری برساند. جی نماد خداوند یا هندسه . این حرف معمولاً بر روی دیوار شرقی لژ نقش یا روی چوب یا فلز حک و روی صندلی استاد آویخته میشد. ساعت دوازده اصطلاح ماسونی برای ظهر ـ زمانی که اعضای یک لژ دعوت میشدند تا از کارهایشان آسوده گردند. یاخین نام ستون سمت راستی ایوان ورودی معبد سلیمان. نماد پایهریزی، مشروعیت، سرپرست مادون و خود انجمن اخوت است. جواهرات هر لژ ماسونی شش جواهر ـ سه عدد قابل جابهجایی و سه عدد ثابت ـ دارد. در ماسونری انگلیسی، جواهرات ثابت، گونیا، تراز و شاقول و جواهرات قابل جابهجایی دو سنگ و سه پایه است. در ماسونری این ترتیب به عکس است. هزار تو نماد سفر در زندگی. راهنماها مهمترین راهنماها شیوههای معرفی، اداره سازمان و امتیازات ویژه استاد بزرگ هستند. مقدمات هفت هنر و علم مهم در سطح دوم فراماسونری. نور «نورهای مادون»، شمعهایی هستند که در شرق، غرب و جنوب لژ قرار دارند و «نورهای مادون» نیز پنجرههایی رو به شرق، غرب و جنوب هستند. سه «نور بزرگ» عبارتند از: «کتاب قانون مقدس»، «گونیا» و «پرگار». کوبه نامی قدیمی برای چکش. مستطیل نماد لژ، معبد سلیمان و کشتی نوح. پایه ستونها پایههای سه ستون خرد، قدرت و زیبایی. سه مقام ارشد لژ روی آنها مینشینند. افعی نماد خرد و شفابخشی. وقتی همراه دمش در دهان تصویر شود، نماد ابدیت است. چنین بادا معادل ماسونی «آمین». الواح وسیله ثبت نمادهای مرتبط به هر سطح ماسونری. لوح روی سه پایه لوحی که استاد رهبر لژ بر روی آن به طور نمادین ساخت معابد در قلب و ذهن را نشان میدهد. مثلث مثلثهای متساویالاضلاع نماد تکامل، مثلثهای دوگانه نماد الوهیت و مثلثهای سهگانه (یا ستاره پنج رأس) نماد سلامتی و وفاداری هستند. تایلر نام رسمی نگهبان بیرونی لژ فراماسونری که از در مراقبت میکرد. راهپله مارپیچ راهپله رو به تالار میانی معبد. پلهها، مارپیچ و ستونها اهمیت نمادین فراوانی در فراماسونری دارند. کتابنامه فراوانی کتابها در مورد فراماسونری حیرتآور است. برخی از آنها به شدت توهینآمیزند. برخی خیر. در این جا چند مورد از بهترینهای آنها را میآوریم. همچنین پژوهشهای ارزشمندی نیز در این موضوع بر روی اینترنت وجود دارد، چرا که بسیاری از لژها ـ به ویژه در آمریکا ـ وبسایتهای مفید و سودمندی دارند. همچنین برخی از متون کلاسیک ماسونی نیز در شبکه یافت میگردد (هر چند که یافتن آنها مشکل و یا چاپشان غیرممکن است). 1ـ بیجنت، مایکل و لی، ریچارد «معبد و لژ»، انتشارات «آرکید»، نیویورک، 1989 2ـ کار، هری «فراماسونر در حال کار»، انتشارات «لوییس ماسونیک»، شپرتون، 1992 3ـ کویل، هری «دایرهالمعارف ماسونی کویل»، «آنچور کامیونیکیشن»، ویرجینیا، 1991 4ـ کاترل، موریس ام. «رسالت توت انخ آمون»، «هادر هدلاین»، لندن، 1999 5ـ کرل، جیمز استیونس «هنر و معماری فراماسونری»، بتسفورد، لندن، 1991 6ـ دانکن، مالکوم سی. «تشریفات مذهبی دانکن»، کراون، نیویورک، 1976 7ـ دایر، کالین «نمادگرایی در سازمان ماسونری»، ایان الن، شپرتون، 1986 8ـ هیل، جان «سازمان: تاریخچهای از فراماسونری انگلستان»، لوییس ماسونیک، شپرتون، 1994 9ـ عمیل، جان و گیلبرت، رابرت «فراماسونری ـ بزرگداشتی از سازمان»، آلوارین پرس، لندن، 1991 10- جیکوب، مارگارت ای. «حیات روشنایی: فراماسونری و سیاست در اروپای قرن هجدهم»، انتشارات دانشگاه آکسفورد، نیویورک، 1992 11ـ نایت، کریستوفر و لوماکس، رابرت «کلید هیرام»، هارپر کالینز، لندن، 1996 12ـ نایت، استیفن «اخوت: دنیای اسرارآمیز فراماسونرها»، استاین و دی، نیویورک، 1984 13ـ لنهاف، یوجین «فراماسونرها»، لوییس ماسونیک، شپرتون، 1994 14ـ مککنزی، کِنِت «دائرهالمعارف ماسونری سلطنتی» تات پابلیکیشن، لاف بورو، 1987 15ـ مککی، آلبرت «تاریخچهای از فراماسونری»، گرامرسی بوکز، نیویورک، 2005 16ـ مک نالتی، دبلیو. کرک «فراماسونری: سفری به آئین و نماد»، تیمز و هادسن، لندن، 1991 17ـ ماکوی، رابرت «فرهنگ فراماسونری»، گرامرسی بوکز، نیویورک، 1990 18ـ ریدلی جاسپر «فراماسونرها»، کانستیبل و رابینسون، لندن، 2002 19ـ رابینسون، جان «زاده در خون: اسرار گمشده فراماسونری»، اِوِنز، نیویورک، 1987 20ـ شورت، مارتین «درون اخوت»، هارپر کالینز، لندن، 1995 21ـ استیونسون، دیوید «ریشههای فراماسونری»، انتشارات دانشگاه کمبریج، کمبریج، 1998 22ـ ویلم هرست، دبلیو. ال. «مفهوم ماسونری»، گرامرسی بوکز، نیویورک، 1995 |