دخترک، قربانی عصبانیت پدر - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: خبرها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=42) +---- انجمن: حوادث (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=77) +---- موضوع: دخترک، قربانی عصبانیت پدر (/showthread.php?tid=232842) |
دخترک، قربانی عصبانیت پدر - Mαяѕє - 18-06-2015 شیرین دستش را روی دهانش گذاشت تا صدایش در نیاید، اما هق هق گریههایش به گوش میرسید. مرد جوان با فریاد گفت: «صدای گریهات را نشنوم» اما تلاشهای شیرین بیفایده بود، درد ضرباتی که چند لحظه قبل به بدن نحیفش وارد شده بود، اجازه نمیداد تا گریه نکند. مرد جوان با عصبانیت به طرفش آمد و با چاقویی که در دست داشت چند ضربه به او وارد کرد. صدای جیغ دختر 14 ساله برای چند لحظه سکوت محله را درهم شکست و بعد از آن بازهم همه جا را سکوت فرا گرفت. مرد جوان ساعاتی بعد جنازه شیرین را داخل خودرواش گذاشت و آنجا را ترک کرد.
ساعت یک بامداد آخرین روزهای اردیبهشت امسال، زن جوانی سراسیمه به اداره آگاهی رفت و از قتل هولناکی خبر داد. این زن به افسر کشیک گفت: «من از راز جنایتی هولناک با خبر هستم، اما می ترسم آن را برملا کنم. همسرم، امروز دخترم را کشت و مرا تهدید کرد که اگر از این ماجرا حرفی به کسی بزنم، مرا هم خواهد کشت. می دانم اگر همسرم بفهمد که من این موضوع را به پلیس گفته ام؛ مرا به قتل می رساند اما از طرفی حس مادری اجازه نمی دهد تا راز این قتل را برملا نکنم. برای همین تصمیم گرفتم که این ماجرا را به پلیس اطلاع دهم. شب منتظر ماندم تا همسرم به خواب برود و بعد از این که خوابش کمی سنگین شد، مخفیانه از خانه خارج شدم و به اینجا آمدم.» راز یک جنایت او ادامه داد: «همسرم فردی عصبی است و سر کوچک ترین موضوعی دعوا راه می انداخت و دختر 14 ساله ام را کتک می زد. دیروز دوباره شوهرم عصبانی شد و دخترم به نام شیرین را کتک زد. شیرین گریه می کرد و سعی داشت تا با التماس پدرش را متقاعد کند که دیگر او را کتک نزند. اما گریه های شیرین همسرم را عصبی تر کرده بود. من سعی می کردم که همسرم را آرام کنم، اما او به قدری عصبانی بود که مرا داخل اتاقی حبس کرد. فریاد می زدم و از او می خواستم مرا آزاد کند اما این کار را انجام نداد. لحظه ای بعد صدای جیغ شیرین را شنیدم و بعد از آن صدا قطع شد. با التماس از همسرم خواستم در اتاق را باز کند، وقتی از اتاق بیرون آمدم با جسد دختر 14 ساله ام مواجه شدم.» او ادامه داد: «نمی دانستم چکار باید انجام دهم، خواستم با اورژانس و پلیس تماس بگیرم اما همسرم مرا تهدید کرد که اگر حرفی بزنم و کسی از این ماجرا با خبر شود، مرا می کشد. از ترس جان مجبور شدم سکوت کنم. بعد از آن شوهرم، جنازه شیرین را داخل پارچه ای قرار داد و او را به بیرون از خانه انتقال داد. وقتی همسرم به نام شهاب به خانه برگشت، لباس های خونی اش را عوض کرد. از او پرسیدم با جنازه شیرین چکار کرده؟ او پاسخ داد که جسدش را زیر یخچال مغازه اش دفن کرده است. تا شب با خودم در جدال بودم که از این ماجرا حرفی بزنم یا نه! اما بالاخره تصمیم گرفتم که واقعیت را بیان کنم.» به دنبال اظهارات زن جوان، موضوع به کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی استان کرمانشاه اعلام شد و اکیپی از کارآگاهان جنایی رسیدگی به این موضوع را به عهده گرفتند. در نخستین گام باید بررسی می شد که اظهارات زن جوان صحت دارد یا خیر. در تحقیقات شبانه مشخص شد که زن جوان دختری به نام شیرین دارد که از صبح همان روز به صورت ناگهانی ناپدید شده و دیگر کسی او را ندیده است. جسدی در مغازه با بررسی های صورت گرفته و صحت ناپدید شدن شیرین، کارآگاهان جنایی با بازپرس ویژه قتل تماس گرفته و با هماهنگی های انجام شده راهی مغازه سوپرمارکت شهاب شدند. مغازه ای که به گفته همسر شهاب، جسد داخل آن دفن شده بود. کارآگاهان جنایی با کسب مجوز نبش قبر و حفاری، وارد مغازه سوپر مارکت شده و یخچال مغازه را به کناری کشیدند. خاک تازه و کاشی هایی که سیمان های بین آن هنوز خشک نشده بود، حکایت از آن داشت که محل بتازگی حفاری شده است. با برداشتن کاشی ها و حفر زمین کارآگاهان موفق شدند جسد دختر 14 ساله را کشف کنند. بررسی های اولیه متخصصان پزشکی قانونی علت مرگ اصابت جسم نوک تیز بوده است. جنازه به دستور بازپرس پرونده به پزشکی قانونی انتقال داده شد. با کشف جسد و سرنخ های بدست آمده، شهاب در سحرگاه روز بعد بازداشت شد و تحقیقات از او صورت گرفت. اعتراف به قتل مرد جوان که ابتدا منکر جنایت بود، زمانی که با جنازه شیرین مواجه شد، به ناچار لب به اعتراف گشود و درباره جنایت گفت: «با کوچک ترین چیزی عصبی می شوم و تعادلم را از دست می دهم. زمانی که عصبی می شوم اصلا متوجه نیستم که چه کاری انجام می دهم. شیرین دختر بازیگوشی بود و کوچک ترین کار او مرا عصبانی می کرد. روز حادثه نمی دانم چه شد که از دست او عصبی شدم و او را کتک زدم، شیرین شروع به التماس کرد که او را نزنم اما من دست بردار نبودم. التماس های او مرا اذیت می کرد، ناخودآگاه دستم به طرف چاقو رفت و چند ضربه به او زدم. بعد از آن برای این که کسی از جنایت با خبر نشود؛ جنازه را داخل مغازه ام دفن کردم.» متهم باتوجه به مدارک به دست آمده و کشف جنازه دختر 14 ساله در مغازه اش با قرار بازداشت موقت روانه زندان شد. |