دردواره ها! - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: عاشقانه ها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=58) +---- موضوع: دردواره ها! (/showthread.php?tid=228902) |
فکرش را نکن...! - Dokhtare barOni - 27-05-2015 گیسوانت زیر باران، عطــر گندمزار… فکــرش را بکن! با تو آدم مست باشد، تا سحر بیدار… فکرش را بکن! در تراس خانه رویارو شوی با عشق بعـد از سالها بوسه و گریه، شکوه لحظهی دیدار… فکرش را بکن! سایهها در هم گــره، نور ملایـــم، استکان مشترک خنده خنده پر شود خالی شود هربار… فکرش را بکن! ابـــر باشم تا کـــه ماه نقـــرهای را در تنــم پنهــان کنم دوست دارد دورِ هر گنجی بچرخد مار… فکرش را بکن! خانهی خشتی، قدیمی، قل قل قلیان، گرامافون، قمر تکیـه بر پشتــی زده یار و صدای تار… فکرش را بکن! از سمــاور دستهایت چای و از ایوان لبانت قند را… بعد هم سیگار و هی سیگار و هی سیگار… فکرش را بکن! اضطراب زنگ، رفتم وا کنم در را، کـــه پرتم میکنند سایهها در تونلی باریک و سرد و تار… فکرش را بکن! ناگهان دیوانهخانه… ــ وَ پرستاری که شکل تو نبود قرصها گفتند: دست از خاطرش بردار! فکرش را نکن تو کیستی.. - Dokhtare barOni - 27-05-2015 تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم شب از هجوم خیالت نمیبرد خوابم تو چیستی که من از موج هر تبسم تو بسان قایق سرگشته روی کردابم تو در کدام سحر بر کدام اسب سپید تورا کدام خدا تو را کدام جهان تو از کدام ترانه تو از کدام صدف تو در کدام چمن همره کدام نسیم تو از کدام سبو من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه چه کرد با دل من آن نگاه شیرین ، آه مدام پیش نگاهی ، مدام پیش نگاه کدام نشاه دمیده از تو در تن من که ذره ها وجود تو را که می بیند به رقص می آیند سرود می خوانند چه آرزوی محالیست زیستن با تو مرا همین بگذارند یک سخن با تو به من بگو که مرا از دهان شیر بگیر! به من بگو که برو در دهان شیر بمیر بگو برو جگر کوه قاف را بشکاف ستاره ها را از آسمان بیار به زیر تو را به هر چه تو گویی به دوستی سوگند هر آنچه خواهی از من بخواه ، صبر مخواه که صبر راه درازی ، به مرگ پیوسته ست تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه تو دور دست امیدی و پای من خسته ست همه وجود تو مهر است و جان من محروم چراغ چشم تو باز است و راه من بسته ست دردواره ها! - Dokhtare barOni - 27-05-2015 دردهای من جامه نیستند تا ز تن در آورم چامه و چکامه نیستند تا به رشته ی سخن درآورم نعره نیستند تا ز نای جان بر آورم دردهای من نگفتنی دردهای من نهفتنی است دردهای من گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست درد مردم زمانه است مردمی که چین پوستینشان مردمی که رنگ روی آستینشان مردمی که نامهایشان جلد کهنه ی شناسنامه هایشان درد می کند من ولی تمام استخوان بودنم لحظه های ساده ی سرودنم درد می کند انحنای روح من شانه های خسته ی غرور من تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است کتف گریه های بی بهانه ام بازوان حس شاعرانه ام زخم خورده است دردهای پوستی کجا؟ درد دوستی کجا؟ این سماجت عجیب پافشاری شگفت دردهاست دردهای آشنا دردهای بومی غریب دردهای خانگی دردهای کهنه ی لجوج اولین قلم حرف حرف درد را در دلم نوشته است دست سرنوشت خون درد را با گلم سرشته است پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟ درد رنگ و بوی غنچه ی دل است پس چگونه من رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟ دفتر مرا دست درد می زند ورق شعر تازه ی مرا درد گفته است درد هم شنفته است پس در این میانه من از چه حرف می زنم؟ درد، حرف نیست درد، نام دیگر من است من چگونه خویش را صدا کنم؟ RE: دردواره ها! - Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ - 27-05-2015 ادغام شد . |