داستان جالب وباحال! - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19) +---- انجمن: تصاویر دیدنی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=61) +---- موضوع: داستان جالب وباحال! (/showthread.php?tid=228226) |
داستان جالب وباحال! - یسما خوشمله - 24-05-2015 روزی یک ژنرال وستوان زیر دستش سوارقطار شدند. تنها صندلیهای خالی در کوپه روبروی خانمی جوان وزیبا ومادربزرگش بود ژنرال و ستوان روبروی آن خانمها نشستند.....قطار راه افتاد ودقایقی بعد وارد تونلی شد.....حدود ده ثانیه تاریکی محض بود در آن لحظات همه ی کسانیکه در کوپه بودند2 چیز شنیدند صدای بوسه وسیلی! و هرکس از اتفاقی که افتاده بود تعبیر خودش را داشت..... خانم جوان در دل گفت:از اینکه ستوان مرا بوسید خوشحال شدم اما از اینکه مادربزرگم به او سیلی زد خیلی خجالت کشیدم! مادربزرگ در دل گفت:از اینکه آن جوانک نوه ام را بوسید کفرم درآمد اما افتخار میکنم که نوه ام جرئت تلافی کردن داشت و به او سیلی زد. ژنرال نیز باخود گفت: ستوان جسارت زیادی نشان داد که آن دختر را بوسید اما چرا اشتباهی من سیلی خوردم؟!..... و ستوان در این میان تنها کسی بود که می دانست واقعا چه اتفاقی افتاده است....او در آن لحظات تاریکی فرصت را غنیمت شمرده بود که دختر زیبا را ببوسد و به ژنرال سیلی بزند!!! RE: داستان جالب وباحال! - MORTEZA RM - 24-05-2015 سپاس قبلا تصوریشو تو یه گوشی دیده بودم RE: داستان جالب وباحال! - mahali - 04-06-2015 دمتگرم ممنون RE: داستان جالب وباحال! - TARA* - 04-06-2015 ممنون RE: داستان جالب وباحال! - nazanin :-) sami - 04-06-2015 خخخخخخخ تو روحت |