روایت یک دزدی عجیب - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: خبرها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=42) +---- انجمن: حوادث (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=77) +---- موضوع: روایت یک دزدی عجیب (/showthread.php?tid=227038) |
روایت یک دزدی عجیب - Mαяѕє - 18-05-2015 مدتی پيش زني براي خريد دلار به يك صرافي در مركز پايتخت رفت. 100ميليون تومان همراه او بود و ميخواست همه اين مبلغ را دلار بخرد و به ايتاليا سفر كند. زن جوان ماشينش را پارك كرد و وارد صرافي شد، او اما خبر نداشت كه پسرجواني به كمينش نشسته است. لحظاتي بعد مسافر ايتاليا دلارها را از مرد صراف تحويل گرفت و داخل پاكتي گذاشت و سوار ماشين شد اما به محض اينكه از محل پارك ماشين بيرون آمد يك موتورسيكلت كه با سرعت بالا در حال حركت بود با خودروي وي تصادف كرد. زن جوان از ماشين بيرون آمد و با مرد موتور سوار درگير شد و در يك لحظه جوان موتورسوار كيف پر از دلار زن جوان را از روي صندلي ماشين او برداشت و فرار كرد. يك ساعت بعد زن جوان در اداره پليس نشسته و مشغول نوشتن شكايتنامه بود. وقتي مأمور پليس از او پرسيد كه آيا به كسي مشكوك است؟ جواب داد: خير. او گفت: من مقيم ايتاليا هستم. سالي يكبار براي ديدن خانوادهام به ايران ميآيم تا اينكه اواخر سال گذشته پدرم بر اثر بيماري فوت كرد و به ايران آمدم. پس از آن خانوادهام اموال پدريام را فروختند و در حدود 300ميليون تومان به من ارث رسيد. با بخشي از اين پول يك آپارتمان كوچك در حاشيه تهران خريدم و قرار بود با مابقي آن دلار بخرم و به ايتاليا بروم كه در دام دزد موتورسوار گرفتار شدم. داخل كيفم به جز دلارها همه مداركم ازجمله پاسپورت، شناسنامه و چند سكه طلا بود كه همگي سرقت شدند.با شكايت زن جوان تحقيقات براي دستگيري سارق موتورسوار شروع شد اما هيچ ردي از او بهدست نيامد. اتفاق عجيب يكماه از ماجراي سرقت گذشته بود كه زن جوان بار ديگر راهي اداره پليس شد و اين بار كليد معماي سرقت دلارها را در اختيار مأموران قرار داد. او گفت: چندماه قبل از طريق لاين با پسري به نام كامبيز آشنا شدم. در اين مدت چندين بار يكديگر را ديده بوديم و او در جريان ارثيه ميليونيام و برنامهام براي خريد دلار بود. وقتي سرقت رخ داد او حتي براي پيگيري با من به دادسرا و اداره پليس ميآمد تا اينكه چند روز پيش اعتراف تلخي كرد. او مدعي شد كه سرقت را يكي از دوستانش به نام احمد انجام داده است. كامبيز از من خواست كه دوستش را به پليس لو بدهم اما اسمي از او نبرم. من كه حسابي عصباني شده بودم تصميم گرفتم همه حقيقت را به مأموران بگويم. ماموران با دستور بازپرس دادسراي ناحيه 12تهران، راهي مخفيگاه كامبيز شدند و در عملياتي غافلگيرانه او را به دام انداختند. وي در مواجهه حضوري با شاكي چارهاي جز اقرار نديد و گفت: چند شب قبل از حادثه با يكي از دوستانم به نام احمد در حال مصرف مشروبات الكلي بوديم كه نقشه سرقت را كشيديم. قرار شد احمد نقشه را عملي كند و بعد از آن سهم مرا بپردازد. بعد از سرقت اما فقط يك اسكناس 100دلاري به من داد و وقتي اعتراض كردم مدعي شد كه همه ريسك سرقت و خطر دستگيري را خودش به جان خريده. وقتي ديدم زيرقولش زده تصميم گرفتم ماجرا را به شاكي بگويم؛ غافل از اينكه خودم هم گير خواهم افتاد. اقرار اين متهم و اطلاعاتي كه وي در اختيار تيم تحقيق قرار داد كافي بود تا كارآگاهان هفته گذشته دزد اجير شده را دستگير و مقداري از دلارها را در مخفيگاهش كشف كنند. قرار قانوني براي هردو متهم صادر شده و تحقيق از آنها همچنان ادامه دارد. |