انجمن های تخصصی  فلش خور
امیدوارم شرمنده مادر مقتول نشومـ - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: خبرها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=42)
+---- انجمن: حوادث (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=77)
+---- موضوع: امیدوارم شرمنده مادر مقتول نشومـ (/showthread.php?tid=224382)



امیدوارم شرمنده مادر مقتول نشومـ - Mαяѕє - 07-05-2015

مرد اعدامی قبل از اجرای حکم از سوی مادر مقتول بخشیده شد

اسمم کمال است و 32 ساله‌ام. به جرم قتل یکی از دوستانم دستگیر شدم و به زندان افتادم. روز حادثه همراه برادرم برای استعمال مواد مخدر به خانه یکی از دوستانمان در محله نارمک رفتیم.

اسم صاحبخانه بهادر بود. با بهادر و برادرم مشغول کشیدن مواد بودیم که مادر بهادر از راه رسید و ما را سرزنش کرد و از من و برادرم خواست که خانه اش را ترک کنیم. وقتی مادر بهادر از اتاق بیرون رفت، او به ما گفت که از خانه بیرون برویم. نحوه حرف زدنش با ما خوب نبود و تصور کردیم به شخصیتمان توهین شده است. من و برادرم که از رفتارش ناراحت شده بودیم با او درگیر شدیم و مشاجره بالا گرفت و بهادر با چاقو سعی کرد به ما حمله کند و ما را از خانه بیرون بیندازد. ما هم از خودمان دفاع کردیم و من با چاقو به او ضربه ای زدم و فرار کردیم. همان روز به اتهام قتل دستگیر شدیم و تازه فهمیدیم بهادر بر اثر ضربه های چاقو مرده است.

پرونده من بعد از تکمیل تحقیقات در دادسرا و صدور کیفرخواست، از سوی هیات قضایی شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران بررسی شد و من به قصاص و برادرم، جمال هم به پنج سال حبس محکوم شد.

حکم دادگاه در مورد پرونده ام به تائید دیوان عالی کشور رسید و تشریفات قانونی برای اجرای حکم انجام شد، ولی بعد از انجام همه این تشریفات، مادر بهادر در اجرای احکام حاضر شد و مرا بخشید.

مادر دوستم قبل از گذشت گفت؛ وقتی بهادر را به بیمارستان منتقل می کردیم به من گفت که خون را با خون نمی شویند. وقتی او مرد همه زندگی ام را از دست دادم، اما نمی خواهم تو قصاص شوی و به همین دلیل از قصاص می گذرم. مادر بهادر بعد از امضای برگه بخشش در دادسرا غش کرد. می دانم گذشت از خون بهادر چقدر برایش سخت بود.

دیگر از چاقو می ترسم و از آن استفاده نمی کنم. اگر خانواده بهادر در حق من لطف نمی کردند و من را نمی بخشیدند، به علت استفاده از همین چاقو و کنترل نکردن عصبانیتم الان قصاص شده بودم. وقتی بهادر را می کشتم در حالت روحی مناسبی نبوده و متوجه رفتار خودم نبودم. وقتی که مواد مصرف می کنم دچار حالات روانی می شوم به طوری که اگر مواد مصرف نکنم نمی توانم حتی به حمام بروم.

قبل از زندان شیشه می کشیدم؛ البته مدتی هم متادون مصرف می کردم. با مصرف موادمخدر زندگی ام را نابود و مادری را داغدار پسر جوانش کردم. امیدوارم شرمنده مادر مقتول نشوم و زندگی جدیدی را آغاز کنم.