حکیم عمر خیام - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: بیوگرافی بزرگان ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=62) +---- موضوع: حکیم عمر خیام (/showthread.php?tid=222538) |
حکیم عمر خیام - B.o.y.f.r.i.e.n.d - 27-04-2015 حکیم عمر خیام امام غیاث الدین ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری یکی از حکما و ریاضی دانان و شاعران بزرگ ایران در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم است. سال ولادت او دقیقاً مشخص نیست. او در شهر نیشابور به دنیا آمد. به این علت به او خیام می گفتند چون پدرش به شغل خیمه دوزی مشغول بوده است. او از بزرگترین دانشمندان عصر خود به حساب می آمد و دارای هوشی فوق العاده بوده و حافظه ای نیرومند و قوی داشت. در دوران جوانی خود به فراگیری علم و دانش پرداخته به طوری که در فلسفه، نجوم و ریاضی به مقامات بلندی رسید و در علم طب نیز مهارت داشته به طوری که گفته شده او سلطان سنجر را که در زمان کودکی به مرض آبله گرفتار شده بود معالجه کرد. او به دو زبان فارسی و عربی نیز شعر می سرود و در علوم مختلف کتابهای با ارزشی نوشته است. خیام در زمان خود دارای مقام و شهرت بوده است و معاصران او همه وی را به لقبهای بزرگی مانند امام، فیلسوف و حجة الحق ستوده اند. او در زمان دولت سلجوقیان زندگی می کرد که قلمرو حکومت آنان از خراسان گرفته تا کرمان، ری، آذربایجان و کشورهای روم، عراق و یمن و فارس را شامل می شد. خیام معاصر با حکومت آلپ ارسلان و ملکشاه سلجوقی بود. در زمان حیات خیام حوادث مهمی به وقوع پیوست از جمله جنگهای صلیبی، سقوط دولت آل بویه، قیام دولت آل سلجوقی و... . خیام بیشتر عمر خود را در شهر نیشابور گذراند اما در طی دوران حیاط خود دو بار به قصد سفر از نیشابور خارج شد که یکی از این سفرها برای انجام دادن مراسم حج بود و سفر دوم به شهر ری و بخارا بوده است. خیام در علم نجوم مهارتی تمام داشت به طوری که گروهی از منجمین که با او معاصر بودند در بنای ساختن رصد خانه سلطان ملکشاه سلجوقی همکاری کردند و همچنین به درخواست سلطان ملکشاه سلجوقی تصمیم به اصلاح تقویم گرفت که به تقویم جلالی معروف است. خیام در دوران زندگی خود از جهت علمی و فلسفی به معروفیت رسید و مورد احترام علما و فیلسوفان زمان خود بود. سرانجام شاعر بزرگ در سال 517 ? . ق در شهر نیشابور دارفانی را وداع گفت. او قبل از مرگ خود محل آرامگاه خود را پبش بینی کرده بود که نظامی عروضی در ملاقاتی که با وی داشته این پیش بینی را اینطور بیان کرده که گور من در موضعی باشد که هر بهاری شمال بر من گل افشان می کند که نظامی عروضی بعد از چهار سال که از وفات خیام می گذشت به شهر نیشابور رفته و به زیارت مرقد این شاعر بزرگ رفته و با کمال تعجب دید که قبر او درست در همان جایی است که او گفته بود. ویژگی سخن خیام در زمینه ادبیات و شعر، بیشترین معروفیت را در رباعیات به دست آورده چون رباعیات او بسیار ساده و بی آلایش و دور از تکلف و تصنع نوع زبان شعری است در عین اینکه شامل فصاحت و بلاغت است دارای معانی عالی و استوار است. خیام در این رباعیها افکار فلسفی خود را به زیباترین شکل بیان می کند و این رباعیها را غالباً در دنبال تفکرات فلسفی خود سروده و به همین علت است که خیام در زمان خود شهرتی در شاعری نداشته و بیشتر به عنوان حکیم و فیلسوف معروف بوده اما بعدها که رباعیهای لطیف و فیلسوفانه او مشهود شد نام او در شمار شاعرانی قرار گرفت که شهرت جهانی پیدا کردند. خصوصیات دیگری که در اشعار خیام نمودار است این است که سخنش در کمال متانت و سنگینی است. اهل شوخی و مزاح نیست، با کسی کار ندارد چون او حکیمی است متفکر، دنبال سخنوری نیست و هنگامی که در اشعارش دقت می کنیم متوجه می شویم که افکار شعری او بر دو یا سه موضوع بیشتر نیست: یادآوری مرگ، تأسف بر ناپایدار بودن زندگی و بی اعتباری روزگار. از میان شعرای بزرگ ایران کمتر کسی به اندازه خیام است که شهرت جهانی داشته باشد چون اشعار او به زبانهای مختلف ترجمه شده است. معرفی آثار آنچه که از آثار خیام وجود دارد یا تاریخ نویسان وجود آنها را ذکر کرده اند رساله ها و مقالاتی است که او در علوم مختلف نوشته است که عبارتند از: 1- رساله ای در جبر و مقابله 2- رساله ای در شرح اصول اقلیدس 3- زیج ملکشاهی یا زیج جلالی 4- رساله ای در طبیعیات 5- رساله در وجود 6- رساله فلسفی که در آن از حکمت الهی در آفرینش عالم و تکالیف مردم و عبادات بحث می کند. 7- رساله ای در اختلاف فصول و اقالیم 8- نوروز نامه که درباره رسوم و اعیاد ایرانیان به ویژه تاریخ و آداب ایرانیان در روز عید نوروز است. 9- دیوان رباعیات گزیده ای از اشعار ابر آمد و باز بر سر سبزه گزیست بی باده گلرنگ نمی باید زیست این سبزه که امروز تماشاگه ماست تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست * * * بر چهره گل نسیم نوروز خوش است در صحن چمن روی دل افروز خوش است از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است *** می نوش که عمر جاودانی این است خود حاصل از دور جوانی این است هنگام گل و باده و یاران سر مست خوش باش دمی که زندگانی این است *** در دهر چو آواز گل تازه دهند فرمای تا که می به اندازه دهند از جور و قصور و ز بهشت و دوزخ فارغ بنشین که آن بر آوازه دهند *** بر شاخ امید اگر بری یافتمی هم رشته خویش را سری یافتمی تا چند ز تنگنای زندان وجود ای کاش سوی عدم دری یافتمی *** از جمله رفتگان این راه دراز باز آمده کو که به ما گوید راز هان بر سر این دو راهه آز و نیاز چیزی نگذاری که نمی آیی باز *** ای دل! غم این جهان فرسوده مخور بیهوده نه ای غمان بیهوده مخور چون بوده گذشت و نیست نابوده پدید خوش باش غم بوده و نابوده مخور *** چون حاصل آدمی در این شورستان جز خوردن غصه نیست تا کندن جان خرم دل آنکه زین جهان زود برفت و آسوده کسی که خود نیامد به جهان *** دریاب که از روح جدا خواهی رفت در پرده اسرار فنا خواهی رفت می نوش ندانی از کجا آمده ای خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت *** می خوردن و شاد بودن آیین من است فارغ بودن ز کفر و دین، دین من است گفتم به عروس دهر کابین تو چیست گفتا دل خرم تو که آیین من است *** در دایره ای که آمدن و رفتن ماست آن را نه بدایت نه نهایت پیداست کس می نزند دمی در این عالم راست که این آمدن از کجا و رفتن به کجاست *** این یک دو سه روزه نوبت عمر گذشت چون آب به جویبار و چون باد به دشت هرگز غم دو روز فرا یاد مگشت روزی که نیامدست و روزی که گذشت رباعیات حکیم عمر خیام این کوزه چو من عاشق زاری بودست در بند سر زلف نگاری بودست این دسته که بر گردن او می بینی دستی است که بر گردن یاری بودست ************* ای وای بر آن دل که در او شوری نیست سودا زده ی مهر دل افروزی نیست روزی که تو بی عشق به سر خواهی برد ضایع تر از آن روز تو را روزی نیست **************** چندین غم مال و حسرت دنیا چیست ؟ هرگز دیدی کسی که جاوید زیست ؟ این یک دو نفس که در تنست عاریتی است با عاریتی ، عارتی باید زیست رباعیات عمر خیام گفتی که تو را عذاب خواهم فرمود من در عجبم که آن کجا خواهد بود آن جا که تویی عذاب نبود آن جا آن جا که تو نیستی کجا خواهد بود ********** چندان بخورم شراب کاین بوی شراب آید ز تراب چون روم زیر تراب گر بر سر خاک من رسد مخموری از بوی شراب من شود مست و خراب *********** آن قصر که بهرام در او جام گرفت آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت بهرام که گور می گرفتی همه عمر دیدی که چگونه گور آرام گرفت |