انجمن های تخصصی  فلش خور
تآلـآر لبآس هـآی محلی - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: فرهنگی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=35)
+--- موضوع: تآلـآر لبآس هـآی محلی (/showthread.php?tid=219258)

صفحه‌ها: 1 2


تآلـآر لبآس هـآی محلی - L²evi - 09-04-2015

سلـآم بچه هــآ


تو این تآیپکـ لباس هــآی محلی هر استـآن رو با توجه به فرهنگش میذاریم


امیدوارم لذت ببرید


................................................................................​..............................



پوشاک محلی کهکیلویه و بویراحمد

  • تآلـآر لبآس هـآی محلی 1تآلـآر لبآس هـآی محلی 1تآلـآر لبآس هـآی محلی 1
  • تآلـآر لبآس هـآی محلی 1تآلـآر لبآس هـآی محلی 1تآلـآر لبآس هـآی محلی 1
  • تآلـآر لبآس هـآی محلی 1تآلـآر لبآس هـآی محلی 1تآلـآر لبآس هـآی محلی 1
  • تآلـآر لبآس هـآی محلی 1تآلـآر لبآس هـآی محلی 1تآلـآر لبآس هـآی محلی 1

پوشاک مردان

کلاه: در قدیم مردان کلاه نمدی کوچکی به سر می‌گذاشتند که به آن «تیارس» می‌گفتند. کلاه‌های نمدی عشایر بختیاری، لرستانی، کهگیلویه و ممسنی از آن زمره است که نمونه آن در نقوش طاق بستان و تخت جمشید دیده می‌شود. سادات عمامه و عرق‌چینی با رنگ‌های مشخصه سیاه و سبز که نشانه تبارشان بود به سر می‌گذاشتند. شکل کلاه هر ایلی موجب تشخیص هویت ایلی او بود مثلاً در ایلات بختیاری کلاه عموماً سیاه رنگ و از جنس نمد بود و نوع مرغوب آن از «گِز» (موی بز) بافته می‌شد. در بویراحمد و ممسنی کلاه به رنگ‌های تیره، سفید، کبود و ... بوده است و شکل عمومی آن با کلاه‌های ایلات طیبی و بهمئی تفاوت داشته و از نظر قالب بزرگ‌تر و لبه آن درازتر بود. کلاه بهمئی‌ها کوچک بود و در گوشه سر قرار می‌گرفت و در موقع سواری و دویدن با وزیدن باد از سر می‌افتاد. کلاه دیگر شب‌کلاه نام داشت و از نظر سبکی مورد استفاده شکارچیان و شبگردان بود و از نمد و موی گوسفند بافته می‌شد و هنوز نیز مرسوم است.
تنبان و شلوار: تنبان‌های عشایر قدیم کهگیلویه برخلاف تنبان‌های بختیاری‌ها که بسیار گشاد و دامنه‌دار است جمع و جور و لبه پایین آن تنگ بوده و گاهی اوقات مانند شلوارهای کنونی افغانی و بلوچستانی دکمه‌هایی بر پاشنه آن‌ها دوخته می‌شد که در هنگام جست و خیز مانع حرکت نباشد. بزرگان ایلی بر روی تنبان یا زیرشلوار، شلوار یا شلوال می‌پوشیدند که رنگ آن سیاه و جنس آن از نوع دبیت بود که مرغوب آن را دبیت حاجی علی‌اکبری می‌نامیدند. طبقه فقیر و زیردست که قادر به خرید شلوار نبودند تنها از تنبان استفاده کرده و تمام وقت آن را می‌پوشیدند. از سال 1335 به تدریج شلوارپوشی در سراسر مناطق عشایری مرسوم شد و هر کس که قادر به پوشیدن شلوار بر روی تنبان بود از شلوارهایی که در شهر دوخته می‌شد استفاده می‌کرد.
شال: شال که تقریباً همانند کمربند از آن استفاده می‌شود در عشایر یکی از مهم‌ترین اجزای لباس بوده گاهی طول پارچه آن به 20 الی 25 متر می‌رسد. پارچه شال‌های مرسوم میان عشایر به استثنای شال‌های طبقه سادات که سیاه یا سبز رنگ می‌باشد، به رنگ سفید یا قهوه‌ای بوده و در طبقه بزرگان نوع مرغوب آن از دبیت، کرپ و ساتن و در طبقات پایین‌تر از چلوار و متقال است. عشایر شال‌ها را به طرز ویژه‌ای می‌پیچند تا خوش‌نما بوده و برجستگی گره زیبای آن مشخص باشد. در گذشته عشایر فانوسقه یا قطار فشنگ را پشت شال خود قرار می‌دادند.
سدره، کلیجه، جلیسقه: این سه پوشش را چوقه، سرداری و نیم‌تنه نیز می‌گویند. سدره یا سرداری و چوقه را ایلات بختیاری و بهمئی کهگیلویه که خود بافنده نوعی از آن به رنگ‌های سیاه و سفید و بدون آستین بودند بر روی پیراهن و گاهی قبا می‌پوشیدند. در میان دیگر ایلات جلیسقه (نیم‌تنه) نیز مرسوم بود. در قسمت‌هایی از ایلات بختیاری و بهمئی و سردسیر هنوز این پوشش مورد استفاده قرار می‌گیرد.
ارخالق: پوشیدن ارخالق که به آن دلگ و قبا نیز گفته می‌شود در قدیم رسم عمومی بوده است. قباهای قدیم که نمونه‌های آن در حجاری‌های باستانی دیده می‌شود، مانند پیراهن تا سر زانو بوده ولی به تدریج شکل آن تغییر یافت و تا پشت ساق پاها کشیده شد. شکل کلی قبا یا ارخالق همانند شکل کنونی قباهایی است که طلّاب علوم دینی به تن دارند با این تفاوت که رنگ قبای طلّاب، کبود، خاکستری و گاهی سفید است و رنگ قباهای عشایری الوان و مخطط و از جنس پارچه‌های براق و چشمگیر است.
حله، عبا، جوقه: در گذشته حله را جهت سبکی و کم‌وزنی آن بر روی قبا و در تابستان‌ها بدون قبا می‌پوشیدند و برای حفظ بدن و جمع شدن حله، بندی به صورت چپ و راست (ضربدر) که «زناره» نام داشت و شاید مأخوذ از «زنار» باشد، دور آن می‌بستند. گل و منگوله‌های سفید، سرخ، بنفش و سبز آویخته از پشت آن همانند با تزئینات سیاه چادر و گلیم‌های عشایری بود. حله یا عبای مرغوب، نازک، از جنس پشم شتر و به رنگ‌های سیاه، قهوه‌ای و سفید بوده و در شهرها توسط جولاهه‌ها بافته می‌شد و لباس محترمانه افراد اعم از خان و کدخدا و طبقات سادات و مشایخ بود. نوع دیگر حله که ضخیم‌تر و از نظر ارزش گران‌بهاتر بود، «جوقه» نام داشت و بزرگان و سالمندان محلی پس از منسوخ شدن «کوردکی» یا «کین» جهت نمایش بزرگی خود می‌پوشیدند اما اکنون حله و جوقه جز در تن سادات و مشایخ دیده نمی‌شود. حله‌پوشی احتمالاً از آیین اعراب بوده است که همراه آنان به ایران آمده و به تدریج در تمام مناطق مرسوم شده است.
گیوه، کفش، ارسی: پاپوش‌های مرسوم در این سرزمین، لگار، موزه، گیوه، ارسی و کفش نام داشت. لگار و موزه که کهنه آن‌ها را «لچه» می‌نامیدند از جمله پاپوش‌های قدیمی بوده است. گیوه و ملکی که احتمالاً وجه تسمیه ملکی به مناسبت آن است که پادشاهان می‌پوشیدند از صنایع پاپوش‌سازی دوره‌های بعد می‌باشد. گیوه که ساخت و استعمال آن هنوز رایج است، به وسیله افرادی در شهرها و روستاهای عشایری به نام «گیوه‌کشان» ساخته می‌شد. سطح رویِ گیوه از نخ و بند و کف آن‌ها از تکه‌های پارچه‌ای نخی بود. در گذشته عنوان «گیوه‌کشی» به طبقات دون پایه ایلی گفته می‌شد و در منازعات به‌صورت سرزنش و تحقیر مرسوم بود. نوعی گیوه که کف آن از لاستیک بود به نام «گیوه قلاتی» از حدود سال‌های 1330 به وجود آمد که هنوز کمابیش ساخته می‌شود. بهترین گیوه‌ها در نواحی فارس و اصفهان و خوزستان ساخته می‌شود. در این زمان صنعت گیوه‌سازی کمی وجود دارد و اسم «ارسی» به کفش تغییر یافته و اصولاً کفش‌های کارخانه‌ای جایگزین پاپوش‌های پیشین شده است. ارسی نیز مانند کفش‌های چرمی امروزی است.
کپنک یا کردکی: کپنک جامه خاص چوپانان و شبانان بود. این نوع جامه شبانی که اکثراً در فصل زمستان و بهار می‌پوشیدند در گذشته لباس خاص رؤسای ایلات بود و بعدها ویژه شبانان شد. کردکی لباسی است که نامش از کلمه کرد گرفته شده و کرد به چوپان گفته می‌شود. این لباس از پشم و به صورت نمد بافته می‌شود و همانند قبا ولی گشادتر است. کردکی تا سال‌های 1345 خورشیدی لباس خاص چوپانان در هنگام کوچ و چرای شبانه گوسفند بود زیرا باران در آن اثری نداشت



پوشاک زنان

دلگ یا ارخالق: دلگ نوعی کت زنانه با آستین‌های بلند است که در رنگ‌های مختلف و به اقتضای سن شخص، با تزئینات زیبایی در فصول سرد و مراسم عروسی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

جامه زنانه (جومه): این تن‌پوش از 2/5 تا 3 متر پارچه در رنگ‌های شاد و متنوع و به صورت آستین‌دار و چاک‌دار دوخته می‌شود. بلندی این تن‌پوش معمولاً تا مچ‌پا می‌باشد.
کلاه زنانه: کلاه‌های زنانه که عرق‌چین هم نام دارد عبارت است از پارچه‌ای الوان و دست‌دوز که زنان عشایر آن را می‌دوزند. شکل این کلاه در ایلات بویراحمد و کهگیلویه متفاوت است به این صورت که در مناطق چرام، بویراحمد، باشت و دشمن‌زیاری همانند کلاه‌های زنان مناطق ممسنی و قشقایی، کوچک و سبک بوده اما در ایلات بهمئی و طیبی به تبعیت از زنان ایلات بختیاری این کلاه بزرگ‌تر می‌باشد برای این که بتوان بر لبه آن مهره، منجوق و پول‌های طلا و نقره دوخت تا زیبا به نظر آید. البته در میان ایلات ممسنی و قشقایی و بویراحمدی نیز رسم بکار بردن تزئینات بر کلاه از جمله پولک‌دوزی و دوخت پول‌های نقره و سکه‌های طلا مرسوم است. این کلاه‌ها بیشتر از پارچه‌های مخمل رنگارنگ دوخته می‌شود و با دو نخ زیر گلو بسته می‌شود. امروزه استفاده از کلاه کمتر رایج است و به جای آن از روسری‌های شهری استفاده می‌شود.
روسری و چارقد: در ایلات به روسری، مقنعه، لچک و مینا نیز گفته می‌شود. مینا خاص زنان میانسال و جاافتاده و لچک و چارقد که اکثراً سفید و الوان است، مورد استفاده زنان جوان و عروسان و دختران می‌باشد. روسری و مینا را از تورهای سفید و سیاه درست می‌کنند. سفید و رنگین آن را جوانان و سیاه را زنان سالخورده می‌پوشند. بستن مینا در کهگیلویه با بویراحمد تفاوت دارد. در بویراحمد، باشت و چرام مینای کم طول و عرض مورد پسند می‌باشد اما زنان ایلات طیبی و بهمئی مانند زنان عرب از مقنعه‌هایی که شرابه‌های آن تا کمربند آویخته و بیشتر مو و چانه را می‌پوشاند، استفاده می‌کنند.
دستمال: زنان دستمال را بر روی مقنعه و کلاه می‌پوشند. نحوه بستن و شکل دستمال در ایلات بختیاری، بهمئی و طیبی با ایلات بویراحمد، چرام، باوی و دشمن‌زیاری تفاوت دارد. دستمال‌های ابریشمی سبک و کم طول و عرض و الوان را پشت کلاه قرار می‌دهند به طوری که مو و پول‌های طلا و نقره که بر روی کلاه یا نوار تیره زرد رنگ آن دوخته می‌شود و به آن «اراج» یا نوار می‌گویند، پیدا است. زنان طیبی و بهمئی دستمال‌های بلند سیاه، سرخ و الوان (هفت رنگ) انتخاب می‌کنند. بویراحمدی‌ها لبه دستمال را تا پیشانی می‌بندند و موی سر کاملاً پنهان است. دستمال زنان جوان، الوان و زنان سالخورده و صاحب اولاد همگی سیاه رنگ است. اکنون دستمال‌بندی میان زنانی که حافظ سنت ایلی هستند رایج است اما در میان زنان و دختران تحصیل کرده جز به هنگام عروسی و دید و بازدیدهای خانوادگی منسوخ شده است.
جوراب: جوراب نوعی پاپوش زنانه و مردانه بود که در شهرها از نخ به وسیله زنان بافته می‌شد و کفیِ چرمی به وسیله کفشگران شهری به آن وصل می‌شد.
تزئینات و زیورآلات زنان عبارت است از دوخت سکه‌های طلا روی پارچه‌ای که پیشانی را می‌پوشاند، بند طلا و سوزن طلا و نقره که در زیر گلو آویزان است و به دست کردن دستبد طلا که البته این تزئینات در طبقه بزرگان مرسوم بوده و در طبقات اجتماعی پایین‌تر از سکه‌های نقره و موهای رنگارنگ و انگشتر نقره و دستمال استفاده می‌شده است. از جمله آرایش‌هایی که بیشتر عمومیت دارد، آویختن مهره و دکمه‌های الوان بر جامه و ارخالق و کلاه زنان مسن و دختران و حتی پسران و دختران کوچک می‌باشد.




RE: تآلـآر لبآس هـآی محلی - F A R ! N - 09-04-2015

عکس هم پیدا کردی بذار که کیفیتش بالاتر بره..
برای تایپیکایی هم که به روز رسانیشون میکین هم حتما تبلیغ کن!
موفق باشی!(;


RE: تآلـآر لبآس هـآی محلی - L²evi - 09-04-2015

پوشاک محلی  مازندران :تمبان
  • تآلـآر لبآس هـآی محلی 1تآلـآر لبآس هـآی محلی 1تآلـآر لبآس هـآی محلی 1

  • تآلـآر لبآس هـآی محلی 1تآلـآر لبآس هـآی محلی 1تآلـآر لبآس هـآی محلی 1


«تمبان» یا «تنگه تمبان» Tangetomban با پشمبال pasembal امروزه جزئی از پوشاک محلی زنان مازندران است.
اما تا سه دهه‌ی پیش‌به ویژه در سرزمین‌های جلگه‌ای، پوشیدن شلوار زنانه بجز روزهای سرد چندان رایج نبود،‌به جای آن شلیته نوعی تمبان انگاشته می‌شد. از این رو به آن «تمبون» و به خاطر پرچین بودن» تمبون قمبلی» می‌گفتند.
با حذف تدریجی  شلیته‌های کوتاه از پوشاک محلی زنان مازندران، شلوار‌هایی  به رنگ  تیره ـ سیا شلوار ـ جایگزین آن شد.
الگوی این شلوار ساده و همان‌گونه که یاد آور شدیم معمولاً به رنگ تیره بود آن را از پارچه‌های سنتی کرباس و یا از پارچه‌های تهیه شده از بازار، به نام «بیت‌جامه علی‌اکبری» تهیه می‌کردند.
که پارچه‌ی سیاه رنگ نخی  و بسیار  درخشنده بود. در چین کش‌کمر  تنبان هم، به جای کش، نوار بلند  کتانی یا «کج» kaj  ابریشم درجه 3 تهیه می‌کردند پوشیدن شلوار در میان زنان ساکن در سرزمینهای  سرد کوهستانی رایج‌تر بوده است.



RE: تآلـآر لبآس هـآی محلی - پسرشاعر - 09-04-2015

ایلام رو هم بزارید

لطفا


RE: تآلـآر لبآس هـآی محلی - mahali - 09-04-2015

دیدید لباسای مازندرانی چه قدر قشنگه Big Grin

پرچم بالاست Big Grin


RE: تآلـآر لبآس هـآی محلی - L²evi - 09-04-2015

پوشاک محلی  مازندران:جلیقه ( جلزقه )

  • تآلـآر لبآس هـآی محلی 1تآلـآر لبآس هـآی محلی 1تآلـآر لبآس هـآی محلی 1
  •                                                               
پوشاک، بارزترین سمبل فرهنگی، مهم‌ترین و مشخص‌ترین مظهر قومی و سریع الانتقال‌ترین نشانه فرهنگی است که به سرعت تحت تأثیر پدیده‌های فرهنگ پذیری در میان جوامع گوناگون انسانی قرار می‌گیرد.
حتی عده ای را عقیده بر آن است که استیلای فرهنگی و سلطه پذیری در وهله اول از طریق انتقال پوشاک صورت می‌گیرد و حتی می‌توان با تغییر پوشاک یک جامعه، نوع معیشت و شیوه تولید آن‌ها را نیز دچار دگرگونی نمود و تغییرات و تحولاتی در ساختار زندگی اجتماعی آن جامعه به وجود آورد.
پیش جلیقه معمولاً از پارچه پشمی و پشت آن از پارچه‌های آستری بود.
جلیقه گاه از جنس مخمل سرخ یا زرد و آراسته به سکه و پول‌های قدیمی بود. گاه روی آنر را با جای سکه با تعدادی درهای کنگره‌دار شیشه نوشابه تزئین  می‌کردند. در هزار‌جریب به این پوشاک تزئینی «سیمپوش می‌گفتند. آن را در مراسم جشن عروسی و روزهای فرخنده می‌پوشیدند. سیمپوش جزئی از پوشاک گروه‌های مرفه بود و معمولاً تهی‌دستان این لباس را نداشتند.



RE: تآلـآر لبآس هـآی محلی - L²evi - 10-04-2015

پوشاک محلی  مازندران :جومه


  • تآلـآر لبآس هـآی محلی 1
  • تآلـآر لبآس هـآی محلی 1
  • تآلـآر لبآس هـآی محلی 1


جومه jume یا پیراهن، جزئی دیگر از لباس زنان با الگوی ساده بوده آن را از  پارچه‌های کتانی و چیت‌تهیه می‌کردند.  زنان اعیان آن‌را از تافته‌های گرانبهاء فراهم می‌کردند. پارچه‌پیراهن به تناسب آب و هوا  گاه از «قناویز» پارچه‌های لطیف نخی ـ و یا از «کرباس» پارچه‌های نسبتا خشن از الیاف ضخیم پنبه‌ای بود. الگوی پیراهن زنانه، معمولاً راسته و بدون برش کمر و اندازه آن حداکثر تا نزدیک زانو بود. آستین بلند ساده و گاه با مچ سر دست بود.
برخی از پیراهن‌ها  بدون یقه و بر گردان داشت جلوی یقه تا حدود cm20 چاک داشته و آنرا با دکمه و یا بندینک می‌بندند. در روستاهای شرق مازندران پیراهن ساده و یکرنگ و با روستائیان این حاشیه را با نخ به لباس می‌بافتند و به آن «توف» TUF می گفتند.
انتهایی دو پهلو پیراهن را معمولاً چاک آزاد گذارده و گاه آنرا با حاشیه تزئین می‌کردند. پارچه پیراهن را معمولاً از پیش رنگ کبود و یا قرمز رنگرزی کرده و زنان،‌خود آن را می‌دوختند. سیمای آشکار پیراهن زنان مازندران نشان می‌داد که سادگی و آزادی آن تناسب با زندگی پر مشغله آنان داشته و از سوی  زمینه مناسبی برای ترسیم ذوق و هنر سنتی  دارد این جزء پوشاک هنوز هنوز هم در میان زنان محلی مازندران رواج دارد.



RE: تآلـآر لبآس هـآی محلی - L²evi - 10-04-2015

پوشاک محلی  مازندران :شلیته

تآلـآر لبآس هـآی محلی 1تآلـآر لبآس هـآی محلی 1تآلـآر لبآس هـآی محلی 1


این لباس، دامن بسیار پرچین و معمولاً کوتاهی است برای تهیه شلیته پارچه‌ای به طول میانگین m10 و عرض cm50-30 بکار می‌برند. برعکس سایر شیوه‌های دوخت، عرض پارچه را برای قد لباس به  کار برده و طول آن را برای چین کش کمر به این ترتیب  شلیته دامن پرچین و کوتاهی به قد cm50-30 خواهد بود. برای تهیه شلیته معمولاً از پارچه‌ی تافته (ابریشمی) و کتان‌های ظریف یک رنگ استفاده می‌کردند. دورا دور لبه پایین شلیته را گاه با نوار سیاه رنگی تزئین می‌کردند و به آن «سیاهیک» می‌گفتند برای چین کش کمر شلیته، نوار کتانی بلندی به جای کش به کار می‌برند. نوار با کارگاه بافندگی به عرض میانگین cm4 و طول cm150 تهیه کرده و دو سر آن را گره می‌زدند.
هنگامی‌که شلیته را می‌پوشیدند، چین کمر آن به جای آنکه در گودی قرار گیرد، روی استخوان لگن قرار می‌گرفت. پیراهن را روی شلیته می‌پوشیدند و به این ترتیب مقدار کمی از پائین‌شلیته، بیرون پیراهن بود.
در سرزمین‌های جلگه‌ای اندازه قد شلیته کوتاهتر و در نواحی کوهستانی معمولاً بلند‌تر است شاید این با دلایل معیشی توجیه شود زیرا در سرزمین‌های جلگه‌ای شالیکاری توسط زنان، معیشت رایجی است.
کار در شالیزار‌های انباشته از آب، هنگامی‌که جامه‌ها کوتاهتر باشد آسانتر خواهد بود در گذشته پوشیدن شلیته تنها در مازندران رایج نبود. این لباس جزئی از پوشاک محلی  بیشتر روستائیان و عشایر ایران است.
هر اندازه به جنوب ایران نزدیک‌تر می‌شویم، شلیته بلند‌‌تر خواهد بود پیشینه‌ی این لباس کاملاً روشن نیست. اما در تندیس‌های بدست آمده از دوره‌ی اشکانیان مجسمه‌زنی با شلیته بلند و پیراهن نیمه‌کوتاه دیده می‌شود. امروزه پوشیدن شلیته در میان زنان روستایی مازندران رایج نیست، آن را گاه در هنگام جشن‌ها برای رقص محلی در محافل زنانه می‌پوشند.



RE: تآلـآر لبآس هـآی محلی - L²evi - 10-04-2015

لباس محلی گیــلـآن:لباس قاسم آبادی
تآلـآر لبآس هـآی محلی 1تآلـآر لبآس هـآی محلی 1تآلـآر لبآس هـآی محلی 1


لباس‌های محلی زنان گیلان را می‌توان به سه بخش شرق، غرب و مرکز تقسیم‌بندی کرد.
لباس زنان شرق گیلان به لباس «قاسم‌آبادی»، لباس زنان غرب گیلان «تالشی» و لباس زنان مرکز گیلان با عنوان «رسوخی» معروف است.
لباس «رسوخی» بیشتر در شهر ماسوله دیده می‌شود که یادگار زمان قاجار است و از شهرهایی مانند زنجان به گیلان رسوخ کرده است.
پارچه‌هایی که در لباس زنان شرق و غرب گیلان به کار می‌رود نیز متفاوت است.
در لباس زنان غرب گیلان متن پارچه‌های لباسی دارای گل‌های رنگارنگ و درشت است در حالی که در لباس زنان شرق گیلان زمینه پارچه ساده و یکرنگ است و تزئینات آن از نواردوزی‌هایی با رنگ‌‌های مختلف تشکیل شده است. هر چه به کوهپایه‌های گیلان نزدیک‌تر می‌شویم، نوع پارچه ضخیم‌تر می‌شود مثلاً ساکنان دیلمان بیشتر از پارچه مخمل استفاده می‌کنند و آن‌هایی که در جلگه زندگی می‌کنند، لباس‌هایشان از جنس ابریشم است. لباس زنان غرب گیلان دارای زنان غرب گیلان دارای زیبایی خاص و منحصر به فردی است.
لباس زنان تالشی در نمای کلی و در غربی‌ترین منطقه تالش شامل روسری یکدست سفید، جلیقه که گاهی با سکه‌های درشت تزئین می‌شود، پیراهن بلند تا مچ پا و دامنی که در فارسی شلیته و در زبان محلی شلار نامیده شده و زنان تالشی چند شلار را روی هم می‌پوشند.
بلندی پیراهن و شلیته مشخص‌کننده بخش‌های مختلف غرب گیلان است به طور مثال در غربی‌ترین منطقه تالش (هشتپر) پیراهن بلند و در ماسال پیراهن کوتاه تا بالای زانو می‌باشد. لباس زنان شرق گیلان و منطقه قاسم‌آباد در شهرستان رودسر دارای ویژگی فرهنگی خاصی است.
لباس زنان قاسم‌آباد به دلیل تنوع رنگی زیاد و جذابیت بالا بسیار معروف بوده و عمومیت پیدا کرده است به طوری که نشانه‌هایی از این لباس در نقاط دیگر جلگه شرق گیلان دیده می‌شود.
این لباس شامل یک روسری زیرین به نام «مندیل» می‌باشد که به جای آن از کلاه نیز استفاده شده و با تعداد زیادی سکه در قسمت پیشانی تزئین می‌شود. البته این کلاه مختص قاسم‌آباد نیست.
جلیقه آن مانند جلیقه‌های دیگر است با این تفاوت که با سکه تزئین می‌شود. پیراهن قاسم‌آبادی تفاوت خاصی با پیراهن‌های نقاط مختلف گیلان دارد. لباس‌های دیلمان نیز بسیار زیبا دوخته می‌شود.
ویژگی‌های این لباس عبارتند از استفاده از دوخت‌های ابتدایی که سطح لباس را به حالت گسترده‌ای با نخ‌های رنگی و به وسیله دست بخیه ساده می‌زدند، طرح گل و گلدان و ماه و ستاره که در معماری ایران استفاده می‌شده از جمله طرح‌هایی است که به همراه طرح زیگزاگ در این لباس وجود دارد.
همچنین در دیلمان نوعی از دامن زنانه با حفظ نشانه‌های تاریخی آن از پارچه مخمل دوخته می‌شود. لباس دیلمانی سراسر سکه‌دوزی شده است. ب
ه طور کلی لباس محلی بانوان گیلانی به واسطه تنوع رنگ و نوع پوشش، یکی از بهترین انواع لباس‌های محلی ایران است. لباس مردان استان گیلان سرپوش مردانه (کلاه): کلاه پوششی است که مردان از پوست، شال و پارچه به شکل‌های مختلف می‌دوزند و بر سر می‌گذارند.
کلاه‌های مردان گیلانی کلاهی است که در روستاها استفاده می‌شود که در نواحی مختلف استان متفاوت است.
کلاه مردان غرب گیلان عبارتست از شال کلاه که از پارچه پشمی به رنگ مشکی و رنگ‌های متمایل به آن بافته می‌شود و در زمستان مورد استفاده قرار می‌گیرد. از این کلاه چوپانان نواحی غرب گیلان نیز در زمستان استفاده می‌کنند.
کلاه چالگیزی یا چلگیزی کلاه که در نواحی کوهستانی هشتپر استفاده می‌شود. کلاه ترک‌دار یا چهارگوش که از جنس پارچه سفید است و در تابستان مورد استفاده قرار می‌گیرد و کلاه عرق‌چین که سرپوش توری شکل و به رنگ سفید است و در تابستان و در هنگام خواب کاربرد دارد. کلاه مردان شرق گیلان نَمَت کلاه نامیده می‌شود که از جنس نمد بوده و به شکل تخم‌مرغی بلند، کوتاه و یا چهارگوش است. این کلاه خردلی رنگ را در روز عروسی بر سر داماد قرار می‌دهند.
چوپانان نواحی شرق گیلان از کلاهی به نام پوستین کلاه استفاده می‌کنند که از پوست بره دوخته می‌شود. مردان در هنگام ماهیگیری و زراعت در شالیزار، از کلاه حصیری استفاده می‌کنند. تن‌پوش مردانه: مردان در استان گیلان در مواقع مختلف از پیراهن‌های مختلف استفاده می‌کنند.
نوعی از آن‌ها، پیراهنی از جنس پارچه نخی به رنگ سفید یا آبی است که دارای یقه 3 سانتی بوده و از جلو باز می‌شود.
این پیراهن دارای آستین راسته با مچ است. نوعی دیگر از پیراهن توسط چوپانان مورد استفاده قرار می‌گیرد که در شرق گیلان به چپ یقه موسوم است.
کِش پیرهن نیز نوعی پیراهن زیر است که در زمستان و پاییز پوشیده می‌شود. در مواقع عروسی دامادها نوعی پیراهن به تن می‌کنند که به رنگ سفید می‌باشد ولی در روستای قاسم‌آباد قرمز رنگ است و شال قرمزی نیز بر روی آن بسته می‌شود. چوپان‌ها پوششی بلند به نام «باشلاق» بر تن می‌کنند که آب را از خود عبور نمی‌دهد و از برش زدن پارچه بافته شده (پشم شال) به دست می‌آید.
ایشان در روز از پوشش کوتاه‌تری به نام «کولاگیر» و در شب از نوع دیگری به نام «شولا» استفاده می‌کنند که هر دو به صورت نمدمالی تهیه می‌شود.
جلیقه: جلیقه را که به آن جلقته یا جلقده می‌گویند، برای فصول پاییز و زمستان از جنس شال و برای بهار و تابستان از پارچه‌های نازک‌تر می‌دوزند. شلوار: در غرب گیلان شلوار مردان تالش که آن را شلار می‌گویند دارای دمپای تنگ و اغلب به رنگ سیاه، شیری و فلفلی است و جنس آن از پشم می‌باشد.
مردان در شرق گیلان نیز شلواری که دمپای آن برای پیرمردان لوله‌ای ساده و برای جوانان دکمه‌ای است می‌پوشند که رنگ آن تیره می‌باشد. در گذشته در قاسم‌آباد رودبار نیز سرشلوار مردانه‌ای به نام قدک می‌دوختند که نوع پارچه آن نخی و رنگ آن مشکی یا سرمه‌ای بود.
در غرب و شرق گیلان نیز شلوار تنگی به نام تنگِ تومان رایج بوده است که مردان به هنگام رفتن به جنگل یا مزرعه می‌پوشیدند.
در استان گیلان شلوار تنگ چسبانی به نام «دیج» که دارای لیفه‌ای معروف به بندی تومان بود، رواج داشت که بعدها مدل این شلوارها سه دکمه شد و آن را با کمر بند می‌بستند. این شلوار معروف به پیش پولوک یا پیش پولیک یا شلوار جلو دکمه‌دار یا تومان قیش می‌باشد.
در کشتی گیله مردی (کشتی گیلان) شلواری به نام لاسپاره می‌پوشیدند. ماهیگیران در هنگام صید از لباسی به نام فوکا استفاده می‌کنند.
این پوشش سرهمی (کفش، شلوار و پیراهن)، از جنس لاستیک داخلی خودروهای سنگین است. شال کمر: مردان استان گیلان بر روی شلوار و کمر خود شال می‌بستند و آن را «کمر دبد» می‌گفتند.
عرض این شال 30-33 سانتی‌متر و طول آن 2-3 متر و به رنگ قهوه‌ای تیره یا سفید بوده است. کت: مردان تالش از کتی به نام چوخا یا شکه که از شال دوخته می‌شد، استفاده می‌کردند.
شکل این کت معمولی و دارای یقه برگردان است. مردان در شرق گیلان و نواحی جلگه‌ای، از پشمه چوخا از جنس شال، کت می‌دوختند. پاپوش: چوموش که به فارسی چموش گفته می‌شود نوعی پای‌افزار از جنس چرم ساده است که کاملاً بومی بوده و بیشتر ساکنان مناطق کوهستانی گیلان از آن استفاده می‌کردند اما امروزه کاربرد خود را از دست داده است. از امتیازهای این پای‌افزار، سبکی و یکپارچگی آن است.
دو نوع چموش وجود دارد. یک نوع آن که مخصوص شکار می‌باشد به «شکار چوموش» معروف است و با بند چرمی به پا بسته می‌شود.
نوع دیگر آن فاقد بندهای چرمی است. در تالش دو نوع چموش دوخته می‌شد. نوع مرغوب آن «ختنی» و نوع نامرغوب آن که از پوست دباغی شده دوخته می‌شد، «مازرده» نام داشت. به مرور زمان که دوختن و استفاده از چموش از رونق افتاد، نوع دیگری که از لاستیک تهیه می‌شد به نام «رزین چموش» جای آن را گرفت.
ساغری نوعی کفش چرمی بدون پشت و بی‌پاشنه است که روحانیون آن را می‌پوشیدند. ارسی نیز نوعی کفش چرمی پشت‌دار است.
چاروق نیز کفش دوخته شده ساده و پشت‌دار از پوست الاغ، اسب یا گاومیش است. نوعی پاپوش بافته شده از نخ کتان یا کنف به نام گیوه وجود دارد که در تابستان استفاده می‌شود.
پوتین گالش نوعی گالش است که رویه آن کوتاه است و از جنس چرمی و جلو بنددار است. مردان روستایی به هنگام کار در مزارع یا جنگل، از چکمه پلاستیکی استفاده می‌کنند. چوکوتور (چیکتور) پوشش مورد استفاده به هنگام حرکت روی برف بوده است که زیر چموش می‌بستند.
چیک یا چوک به معنای پنجه و تور به معنای بافته می‌باشد. کفش چوبی یا کتله (دمپایی محلی) نوعی پاپوش بوده است که از چوب ساخته می‌شد و دارای دو نوع بود.
یک نوع آن دارای یک تسمه کلفت بود که انگشت بزرگ پا داخل آن قرار می‌گرفت. از این پاپوش برای طی راه‌های کوتاه و در حمام‌های عمومی استفاده می‌شد.




RE: تآلـآر لبآس هـآی محلی - L²evi - 11-04-2015

لباس محلی اراک

تآلـآر لبآس هـآی محلی 1تآلـآر لبآس هـآی محلی 1تآلـآر لبآس هـآی محلی 1



پوشاک مردان:
سرپوش
کلاه نمدی: این کلاه ساده و بدون لبه است. در شهر مامونیه تنها طبقه رعیت آن را بر سر می‌گذارند.کلاه گوشی: این کلاه از پشم است و توسط مردان روستا بافته می‌شود. این کلاه چون تا پایین گردن را می‌پوشاند، بیشتر در زمستان‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد.کلاه پهلو: کلاه پهلو را تنها مردان خانواده‌های اعیان و خوانین بر سر می‌گذارند. این کلاه را در روستای لالاوین «کلاه دوره دار» و در روستای الویر «شبگاه» می‌نامند . کلاه شاپو: کلاه شاپو به صورت مخروطی و بلند است و درگذشته ملاهای مکتب خانه آن را بر سر می‌گذاشتند.
تن پوش 
قبا: از جنس کرباس، نازک،  آستین‌دار و بلند است و تا زیر زانو را می‌پوشاند. قبا را بیشتر در فصل بهار و تابستان به تن می‌کنند. در روستای لالایین قبا را «دون» می‌گویند. پیرهن: پیرهن را در شهرهای ساوه، مامونیه و روستاهای آوه و الویر «پیرون» piron  و در سایر نقاط «کوینک» می‌نامند. پیرهن گشاد و بلند، بدون یقه و دارای سه دکمه در جلو است و تا بالای زانو را می‌پوشاند. آستین آن ساده و بدون دکمه است. در برخی موارد یقه پیراهن تنها با یک دکمه بر روی دوش بسته می‌شود. جلیقه: جلیقه جلو باز و بدون آستین است. در شهر ساوه آن را «جیزقاله» و در مامونیه و لالایین «جلیزقه» می‌نامند. پوستی (پوستین): پوستی را از پوست گوسفند که پشم آن چیده نشده است، تهیه می‌کنند. بیشتر چوپانان در فصل زمستان پوستی به تن می‌کنند. پوستین را در مامونیه «کورک»، در روستای الویر «بالارکوک» و در روستای خشکرود «کلک» می‌نامند. کپنک: لباس کپنگ را چوپانان در فصل زمستان می‌پوشند و آن را از پشم گوسفند و یا موی بز در محل تهیه می‌کنند. تمان: تمان تن پوشی گشاد و راحت و مانند زیرجومه (زیر شلوار) است. جنس آن از کرباس و بیشتر به رنگ‌های آبی و مشکی است. اعیان و خوانین از پارچه‌های رنگ کبود برای تهیه و دوخت آن استفاده می‌نمایند.
پاپوش
شال پا: شال پا را از پشم می‌بافند و به هنگام چرای دام در زمستان‌ها بر روی ساق پا می‌پیچیند. در روستاهای لالایین و غاذم‌آباد آن را «دولاخ» و در روستای خانقاه ساوه «مچ پیچ» می‌گویند. کلش: نوعی کفش که تخت آن از پارچه است و رویه آن از نخ پنبه بافته می‌شود. در روستای لالایین آن را «آجین» می‌نامند. اوزی چپه: تخت آن لاستیک و رویه آن از چرم است. این کفش را از شهر تهیه می‌کنندو هنگام کشاورزی و چوپانی می‌پوشند. کفش ملکی: تخت آن لاستیک و رویه آن از نخ پنبه بافته می‌شود. این کفش را در روستای آوه و مامونیه «گیوه» و در چناقچی «کش لاستیکی» می‌گویند. پوتون: از لاستیک و ساق بلند است. در روستاهای غاذم‌آباد و الویر آن را «چکمه» می‌گویند. گالش: از لاستیک و یک تکه است. این کفش را در روستای آقچه قلعه «جیر دوستک» و در خشکرود «چاماش» می‌گویند. اک شسته: تخت آن از چرم و رویه آن از نخ پنبه است. در روستای چناقچی بالا آن را «چاروغ» (چاروخ) می‌نامند.
پوشاک زنان
سرپوش
کلاه: کلاه را زیر چرقد بر سر می‌گذارند. در روستای چناقچی بالا کلاه را «بورک» می‌گویند. چاقچو: روسری توری بلندی است که بیشتر اعیان آن را بر سر می‌کردند. چرقد: چرقد از جنس کرباس یا متقال و به رنگ سفید است. چادر: چادر نیز به رنگ سفید است و بیشتر از نخ پنبه تهیه می‌شود. دستمال: از جنس ابریشم و بیشتر به رنگ سیاه است و روی چرقد بر سر می‌پیچند. کلقی: روسری بلند و ریش‌داری است که بر روی سر عروس می‌اندازند و یشتر به رنگ‌های سفید، قرمز و سبز است.
تن پوش
پاچین: پاچین یک تکه و بدون یقه است و از دوش تا مچ پا را می‌پوشاند و دو تا سه دکمه در جلو دارد. برای دوخت آن از پارچه‌های رنگی گل‌دار به رنگ‌های قرمز، سبز و سفید استفاده می‌کنند. پاچین را در روستای آقچه قلعه «پاچون» می‌گویند. کوینک: پیرهن گشاد، بدون یقه با سه دکمه در جلو و آستین‌دار است و تا بالای زانو را می‌پوشاند. برای تهیه و دوخت آن از پارچه‌های گل‌دار به رنگ‌های آبی و قرمز استفاده می‌کنند. قربند: دامن چین‌دار بلندی است و همراه کوینک به تن می‌کنند. تهیه و دوخت آن ده تا دوازده متر پارچه نیاز دارد. قربند را در روستاهای غاذم‌آباد و الویر «شلته» می‌گویند. کت: بیشتر از جنس مخمل است و بیشتر در مراسم عروسی به تن می‌کنند. جلیقه: مانند جلیقه مردان و بیشتر به رنگ‌های شاد است. تمان: مانند نوع مردانه است، با این تفاوت که در دوخت آن تنها از پارچه سیاه رنگ استفاده می‌کنند. در روستای الویر شلوار زنانه را «نظومی» (نظامی) می‌گویند.
زیور آلات
در روستای ساروق اراک زنان از گلوبندی که اشرفی و مریمی است، استفاده می‌کردند. در زیر گلوی خود نیز سنجاق و برخی مهره کبود وصل می‌کردند. در حال حاضر بیشتر زیورآلات از طلا است.
 در روستای وفس مهره‌های آبی را به وسیله طناب و بندی می‌پوکوندند. اشرفی‌های ناصرالدین شاهی را داخل هر مهره می‌گذاشتند و به عنوان گلوبند و سینه‌ریز استفاده می‌کردند. گوشواره‌ها را هم شامل بند و مهره بود و گاهی سکه‌های نقره را هم  به گوش آویزان می‌کردند. برای رفع چشم زخم (نظر) گاهی مهره‌ها را به لباس بچه‌هایشان می‌دوختند و یا روی لبه‌ها پول نقره می‌دوختند که حالت زینت داشت و بیشتر خاص جوانان بود.