سه قطره - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67) +---- موضوع: سه قطره (/showthread.php?tid=218824) |
سه قطره - m@hsa 12 - 06-04-2015 روزی هنگام سحرگاهان خدای سپیده دم از نزدیکی گل سرخی می گذشت. سه قطره آب بر روی برگ گل مشاهده نمود که او را صدا کردند. - چه می گویید ای قطرات درخشان؟ - می خواهیم در میان ما حاکم شوی. - مطلب چیست؟ - ما سه قطره هستیم که هر یک از جایی آمده ایم و می خواهیم بدانیم کدام بهترینیم؟ اولی گفت: من از ابر فرود آمده ام. من دختر دریا و نماینده اقیانوس مواجم. دومی گفت: من شبنم بامدادم. مرا آرایشگر صبح و زینت بخش گل ها می نامند. خدای سپیده دم از سومی پرسید: تو کیستی دخترکم؟ - من چیزی نیستم. من از چشم دختری افتاده ام. نخستین بار تبسمی بودم، مدتی دوستی نام داشتم، اکنون اشک نامیده می شوم. دو قطره اولی از شنیدن این سخنان خندیدند اما خدای سپیده دم قطره سومی را به دست گرفت و گفت: - هان! به خود بازآیید و خودستایی ننمایید. این از شما پاکیزه تر و گران بهاتر است. اولی گفت: من دختر دریا هستم. دومی گفت: من دختر آسمانم. خدای سپیده دم گفت: چنین است اما این بخار لطیفی است که از قلب برخاسته و از مجرای دیده فرود آمده است! این بگفت و قطره اشک را مکید و از نظر غایب گشت... |