داستان کوتاه سوال حضرت یحیی و رنج شیطان / داستان کوتاه ایمان واقعی بازرگان - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67) +---- موضوع: داستان کوتاه سوال حضرت یحیی و رنج شیطان / داستان کوتاه ایمان واقعی بازرگان (/showthread.php?tid=218400) |
داستان کوتاه سوال حضرت یحیی و رنج شیطان / داستان کوتاه ایمان واقعی بازرگان - ຖēŞค๑໓ - 04-04-2015 شیطان به حضرت یحیی گفت : می خواهم تو را نصیحت کنم ! حضرت یحیی فرمود : من میلی به نصیحت تو ندارم ولی می خواهم بدانم طبقات مردم نزد شما چگونه اند شیطان گفت : مردم از نظر ما به سه دسته تقسیم می شوند 1 : عده ای مانند شما معصومند ، ار آنها مایوسیم و می دانیم که نیرنگ ما در آنها اثر نمی کند 2 : دسته ای هم بر عکس در پیش ما شبیه توپی هستند که به هر طرف می خواهیم می گردانیم 3 : دسته ای هم هستند که از دست انها رنج می بریم زیرا فریب می خورند ولی سپس از کرده خود پشیمان می شوند و استغفار می کنند و تمام زحمات ما را به هدر می دهند دفعه دیگر که نزدیکه که موفق شویم اما آنها دوباره به یاد خدا می افتند و از چنگال ما فرار می کنند ما از چنین افرادی پیوسته رنج می بریم روزی بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته و کالا های گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد آمده است فکر می کنید آن مرد چه کرد؟ خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟ و یا اشک ریخت ؟ نه … او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت : خدایا ! می خواهی که اکنون چه کنم؟ مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته بود : مغازه ام سوخت ! اما ایمانم نسوخته است ! فردا شروع به کار خواهم کرد! RE: داستان کوتاه سوال حضرت یحیی و رنج شیطان / داستان کوتاه ایمان واقعی بازرگان - madgho1380 - 04-04-2015 عالیه بیش از یه سپاس ارزش داره RE: داستان کوتاه سوال حضرت یحیی و رنج شیطان / داستان کوتاه ایمان واقعی بازرگان - پسر شاد - 13-12-2015 خیلی قشنگ بود |