انجمن های تخصصی  فلش خور
نمی خواهم بگویم بله - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18)
+--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19)
+--- موضوع: نمی خواهم بگویم بله (/showthread.php?tid=20912)



نمی خواهم بگویم بله - kimia1391 - 24-10-2012

کیتی از کلمه ی نه خیلی خوشش می آمد. هرچه از او می پرسیدند می گفت نه . وقتی مادرش می پرسید دلش می خواهد به پارک برود جواب می داد نه.وقتی برادرش دان می پرسید دوست دارد با هم بازی کنند می گفت نه.فکر نکنید که کیتی دوست نداشت به پارک برود یا با برادرش بازی کند.او فقط دوست نداشت بگوید بله.یک روز دان وکیتی با هم به باغچه ی خانشان رفتند تا بازی کنند که باران گرفت دان به خانه رفت ولی کیتی بادوچرخه اش زیر باران این طرف و آن طرف می رفت . کیتی دوست داشت زیر باران باشد و در باغ بازی کند .با خود می گفت دوست ندارم به خانه بروم . اما طولی نکشید که کیتی شروع به لرزیدن کرد. بعد از صدای باران خوشش نمی آمد.او خسته شده بود. کیتی آهسته آهسته به طرف خانه به راه افتاد. وقتی از آشپز خانه رد می شد رد پایی از گل به جا می گذاشت. مادر گفت خیس خیس شدی اگر لبات را عوض نکنی سرما می خوری. کیتی گفت نه نه نه. و از پله ها بالا دوید توی اتاق مادر با زور لباس های کیتی را عوض کرد وقتی مادر رفت کیتی از عروسک هایش پرسید که دوستش دارند یا نه اما آن ها چیزی نگفتند . شب شد .مادر صدایش زد کیتی وقت خواب است پدرت را ببوس و برو بخواب . اما کیتی نمی خواست این کار را بکند. پدر گفت نمی خواهم مرا ببوسی. تو نباید دخترخوبی باشی ونباید بگویی بله. وچرنه یک هیولای ترسناک می شوم وتورا می خورم. سپس ادامه داد یادت می ماند که همیشه مرا ببوسی؟ کیتی لبخند زد و شما فکر می کنید چه پاسخی داد؟


.

.

..

.

.

بله


RE: نمی خواهم بگویم بله - ღ دختـــر آسمان ღ - 05-03-2013

ازت ممنونم من این کتابو دارم ولی اون بخش تقصیر من نیست است


RE: نمی خواهم بگویم بله - z.l♥ve - 06-05-2013

مرسی بدک نبود