انجمن های تخصصی  فلش خور
قیافه انسانها در قیامت - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: مذهبی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=41)
+--- موضوع: قیافه انسانها در قیامت (/showthread.php?tid=208121)



قیافه انسانها در قیامت - ✘v!☻lent girl✘ - 27-01-2015

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
قیافه انسانها در قیامت 1
 
عقیده صحیح در مورد معاد آن است که هم روحانی و هم جسمانی است . در این میان نظرات دیگری نیز وجود دارد . هم چنین در کیفیت معاد جسمانی...
 عقیده صحیح در مورد معاد آن است که هم روحانی و هم جسمانی است . در این میان نظرات دیگری نیز وجود دارد . هم چنین در کیفیت معاد جسمانی نیز اختلاف نظر وجود دارد.
مرحوم علامه مجلسى مى‏گوید: معاد جسمانى از امورى است که همه صاحبان ادیان در آن اتفاق نظر دارند و از ضروریات دین محسوب مى‏شود و منکران آن از زمره مسلمین خارجند، آیات کریمه قرآن در این زمینه صراحت دارد و قابل تأویل نیست و اخبار در این زمینه متواتر است و قابل انکار نمى‏باشد.1
اینان مى‏گویند: درست است که کانون پاداش و کیفر و لذّت و ألم، روح است، ولى ما می دانیم که روح، بسیارى از لذّت‏ها و آلام را از طریق چسم دریافت مى‏کند. بنابراین، باید معاد جسمانى باشد همان طور که ظاهر آیات و روایات بر همین امر دلالت دارد آیاتى از قبیل:
1-«أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ»؛ آیا انسان مى‏پندارد که استخوان‏هاى او را جمع نخواهیم کرد، آرى قادریم که حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب کنیم.2
2- بگو همان کسى آن را زنده مى‏کند که نخستین بار آفرید و او به هر مخلوقى آگاه است».3
3- خداوند کسانى که در قبرها هستند را زنده مى‏کند.4
4- در صور دمیده مى‏شود پس همه از قبرها به سوى پروردگارش شتابان مى‏روند.5
مراد از جسمانى بودن معاد:
بعضى‏ها جسمانى بودن معاد را به معناى این مى‏دانند که جسم انسان با همین خصوصیات مادى که براى این دنیا خلق شده و پیوسته در تحول است در آخرت هم با همین خصوصیات زنده خواهد شد. بدن اخروى عین بدن دنیوى است.
اما جسمانى بودن به این معنا که قابلیت براى بقا و جاودانگى ندارد بدون شک هیچ یک از معتقدان به معاد جسمانى ملتزم نمى‏شوند، جسمى که در دنیا بود با همان وضعیت بر نمى‏گردد، بلکه منظور بازگشت آن به گونه دیگر خواهد بود به طورى که از جهت شباهت عین جسد اول باشد و از جهتى مثل آن است. به طورى که هر کس این قالب را ببیند بگوید این، فلانى است، آن فلان شخص دیگر است. به تعبیر دیگر مادى بودن در قیامت و آخرت مادیتى خواهد بود که با قوانین مربوط به آن جا سازگار باشد به نحوى که قابلیت جاودانگى داشته باشد و فضولات نداشته باشد و موجب خستگى و ملالت نباشد.
آیا انسان مى‏پندارد که استخوان‏هاى او را جمع نخواهیم کرد، آرى قادریم که حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب کنیم».(قیامة آیه 3 و 4)
صدرالمتألهین می گوید: آن چه در اعتقاد به حشر بدن‏ها از روز قیامت لازم است، آن است که بدن هایى از قبرها برانگیخته مى‏شوند به طورى که اگر کسى تک تک آن‏ها را ببیند، بگوید: این فلان کس است یا بگوید این بدن فلان است و آن بدن به همان است.6
علامه تهرانى(ره) مى‏نویسد: جمهور(همه) اهل اسلام و تمام فقهاء و اصحاب حدیث قائل شده‏اند که معاد فقط جسمانى است. بنابراین، روح در نزد آنان عبارت است از جسمى که در بن سارى و جارى است همانند آب در گل و روغن در زیتون.
جمهور فلاسفه و پیروان مشایین، قائل شده‏اند که معاد فقط روحانى است؛ یعنى فقط عقلى است، چون بدن و جسم به واسطه انعدام، صورت و عوارض و متعلقاتش منعدم مى‏شود و اعاده معدوم امرى محال است، امّا نفس چون مجرّد است باقى مى‏ماند .
جهنم
بسیارى از اکابر حکما و مشایخ عرفا و جمعى از متکلمین مانند حجة الاسلام غزالى و کعبى و حلیمى و راغب اصفهانى و بسیارى از اصحاب امامیه ماند شیخ مفید و شیخ طوسى و سید مرتضى و علاّمه حلّى و خواجه نصیر الدین طوسى قائل به هر دو قسم از معاد شده اند و محقق سبزوارى هم همین قول را متین و استوار مى‏داند، چون انسان عبارت است از نفس و بدن، به تعبیر دیگر، از عقل و نفس ترکیب یافته است، بنابراین، براى بدن کمالى است و براى نفس هم کمالى. و هم چنین اکثر نصارى و تناسخیه نیز به همین قول معتقدند فقط فرق در این است که محققین از مسلمین و پیروان آنان معتقدند، که ارواح حادث اند و به بدن عود مى‏کند، ولى تناسخیه معتقدند که ارواح قدیم اند و هر کدام به جسم خاص حلول مى‏نمایند.
در گفتار کسانى که معتقد به معاد روحانى و جسمانى هستند، نیز اختلاف است که آیا آن چه از بدن در آخرت بازگشت دارد، عین این بدن است؛ یا مثل آن است؟
ایشان مى‏فرماید: بر افراد صاحب بصیرت پوشیده نیست که نشئه دوم که نشئه آخر است، شرایط دیگرى دارد. بدنى ثابت و لا یتغیر و مناسب با ابدیت است.
آیات وارد در قران کریم هم دلالت بر این دارند که روح به بدنى مثل این بدن تعلق مى‏گیرد و محشور مى‏شود. از جمله: «عَلَى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ وَنُنشِئَكُمْ فِی مَا لَا تَعْلَمُونَ7 ما در میان شما مرگ را مقدّر کردیم تا آن که مثل‏هاى شما را تبدیل کنیم و شما را در آن چیزهایى که نمى‏دانید ایجاد نماییم».
آیه دیگر: ما ایشان را آفریدیم و بنیان وجودى و کیان آن‏ها استوار نمودیم و زمانى که بخواهیم مثل‏هاى آنان را تبدیل مى‏نماییم».8
مراد از امثال در این آیات همان بدن است و به معناى احوال و اطوار است، یعنى ما بدن‏هاى آنان را به احوالات و اطوار مختلف در مى‏آوریم. البته با اطوار عالیه محشور مى‏شود و نه با آن مادّیت و کثافت که در دنیا بود و محتاج به دفع فضولات بود و قابلیت بقا نداشت.9
بنابراین انسان در بهشت و جهنم با جسم و روحش خواهد بود، امّا جسمانیتى که با قوانین آن سازگار باشد و از نعمت‏هاى آن جا استفاده خواهد کرد.
و نیازهاى انسان در بهشت هم برآورده مى‏شود، «یُطَافُ عَلَیْهِم بِصِحَافٍ مِّن ذَهَبٍ وَ أَكْوَابٍ و َفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَ أَنتُمْ فِیهَا خَالِدُونَ».10 در بهشت، شخصى بهشتى هر چه را اراده کند نزدش حاضر مى‏شود.
درباره سنّ اهل قیامت، از روایات معصومان «علیهم السلام» برمی آید که اهل بهشت همه جوان و زیبایند و در آنجا پیری و فرسودگی راه ندارد.
از این رو، حضرت رسول اکرم«صلی الله علیه وآله وسلم» فرمودند: «اهل الجنّة جُردٌ مُردٌ کحلٌ لاَیَفْنی شبابهم ولا تُبلی ثیابهم؛11 اهل بهشت بدن‏هایشان (تمیز) خالی از مو، صورت‏هایشان به شکل جوان که هنوز (مو) نروئیده و زیبا چشم مانند کسی که سرمه به چشم کشیده، مژه‏ها و حدقه چشم بسیار مشکی و سیاه است و سفیدی چشم بسیار سفید. نه جوانی آنها فنا می پذیرد و نه لباسشان می پوسد.»
پى نوشت‏ها:
1.همان، پاورقى به نقل از بحارالانوار، ج 7، ص 47.
2. قیامت (75) آیه 3 و 4.
3. یس (36) آیه 79.
4. حج (22) آیه 7.
5. یس (36) آیه 51.
6. علامه تهرانى، معادشناسى، ج 6، مجلس 37.
7. واقعه (56) آیه 61.
8. انسان (76) آیه 28.
9. معادشناسى، علامه تهرانى، ج 6، ص 158 تا 166 با تغییر و تصرّف.
10. زخرف (43) آیه 71.2.
11- کنزالعمال، ح 39301.