بغض دل خون من(فقط بیا ببین دو) - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: عاشقانه ها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=58) +---- موضوع: بغض دل خون من(فقط بیا ببین دو) (/showthread.php?tid=206822) |
بغض دل خون من(فقط بیا ببین دو) - reza9 - 21-01-2015 آشپزی ام خوب نیست ؛ اشک پشت پا بریزم برایت ؟
میخوام یه چیزی بگم اما این دل ادم نیزاره گریه ادم در میاد
:::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی… :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده .. امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ! و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم! و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست… و غمــت سـهم ِ مــن! :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: دلم بهانه ای میخواهد برای ادامه زندگی… مثل یک بوسه عاشقانه که یادم بیاورد هنوز زنده ام ! :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: راه میروم و شهر زیر پاهایم تمام میشود ! تو … هیچ کجا نیستی… :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: بهار من مرا بگذار و بگذر رهایم کن برو دلدار و بگذر من عادت می کنم اینجا به غمها مرا پر کن از این اجبار و بگذر… :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارون ، به جای اینکه بپرسه “چته ؟ چی شده ؟” ؛ بغلت کنه و بگه “گریه کن” … :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: حتی دوباره لبخند زدن هم دل میخواهد که من دیگر ندارم ! :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: تو را هرگز آرزو نخواهم کرد، هرگــــــــز … چون محال میشوی مثل همه آرزوهایم ! :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: دنیا اونقد کوچیکه که آدمایی رو که ازشون متنفری هر روز میبینی ولی اونقدر بزرگه که اونی که دلت می خواد رو هیچوقت نمیبینی … :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: خاطرات آدم مثل یه تیغ کند میمونه که رو رگت میکشی! نمیبره اما تا میتونه زخمیت میکنه :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: دیر آمدی ؛ بودنم در حسرت خواستنت تمام شد … :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: دیار عاشقی هم شهر هرت داره ! خیلی راحت دل می دزدن ، دل می برن ، دل می شکنن … :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: آنکه می رود فقط می رود ولی آنکه می ماند درد می کشد ، غصه می خورد ، بغض می کند ، اشک می ریزد و تمام اینها روحش را به آتش می کشد و در انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت آرام آرام خاکستر می شود … آری ، این است خاصیت عشق یک طرفه … :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: گاهی از خیال من گذر می کنی … بعد اشک می شوی … رد پاهایت خط می شود روی گونه ی من … :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: به من گفت برو گورِت رو گم کن … و حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من می گردد ! کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی می گفتی : “زبانم لال !” :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: اولین خنده ز بی دردی بود آخرین گریه ز بی درمانی :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: من که به هیچ دردی نمیخورم … این دردها هستند که چپ و راست به من میخورند … :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: نمیدانی چه حالب دارم “من” وقتی که از “من” حال “تو” را میپرسد… :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: من مرده ام … به نسیم خاطره ای ، گاهی تکانی می خورم … همین :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: کاش بودی تا من نیز چیزی برای از دست دادن داشتم … :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: استخوان هایم را به دانشمندان بسپارید … شاید بفهمند نه یخبندانی بود نه بیماری مهلکی ! من از دوری تو منقرض شدم … :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: چند تکه از تو پریشان افتاد ته فنجانی که فالم را می گرفت… می گفت آرام نیستی و فردا هیچ نامه ای نخواهد آمد… :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: شبانه هایم برای تو عشق هم… خاطره ی مُرده ای باشد برای وقت های کسالت :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: شاید چشم های ما نیاز داشته باشند که گاهی با اشک های مان شسته شوند تا بار دیگر زندگی را با نگاه شفاف تری ببینیم… :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: خاطرات مثل یه تیغ کند می مونه…که رو رگت میکشی… نمیبره ، اما تا می تونه زخم میکنه… :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: خــوب ِ مــن ، همین جا درون شعرهایم بمان تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدمها مرا با خود نبرد به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛ من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: به سادگی رفـت ؛ نــه اینکه دوستم نداشت ! نـــــــــه ، فهمید خیییییییلی دوستش دارم ! :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: جان غمگین ، تن سوزان ، دل شیدا دارم آنچه شایسته عشق است ، مهیا دارم سوز دل ، خون جگر ، آتش غم ، درد فراق چه بلاها که ز عشقت من تنها دارم :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: درد اگر سینه شکافد ، نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو ! استخوان تو اگر آب کند آتش غم ، آب شو ، آه مگو ! :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: من ماندم و حلقه طنابی در مشت با رفتن تو به زندگی کردم پشت بگذار فردا برسد می شنوی دیروز غروب ، عاشقی خود را کشت :::::::::::::جمله های غمگین:::::::::::::::: میخوام بمیرم RE: بغض دل خون من(فقط بیا ببین دو) - reza9 - 23-01-2015 این متن رو بخونید بی نظیره
قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که دورش کند اما کاغذی را در دهان سگ دید. کاغذ را گرفت. روی کاغذ نوشته بود «لطفا ۱۲ سوسیس و یه ران گوشت بدین». ۱۰ دلار همراه کاغذ بود. قصاب که تعجب کرده بود سوسیس و گوشت را در کیسه ای گذاشت و در دهان سگ گذاشت. سگ هم کیسه را گرفت و رفت. قصاب که کنجکاو شده بود و از طرفی وقت بستن مغازه بود تعطیل کرد و به دنبال سگ راه افتاد. سگ در خیابان حرکت کرد تا به محل خط کشی رسید. با حوصله ایستاد تا چراغ سبز شد و بعد از خیابان رد شد. قصاب به دنبالش راه افتاد. سگ رفت تا به ایستگاه اتوبوس رسید نگاهی به تابلو حرکت اتوبوس ها کرد و ایستاد. قصاب متحیر از حرکت سگ منتظر ماند. اتوبوس امد, سگ جلوی اتوبوس آمد و شماره آنرا نگاه کرد و به ایستگاه برگشت. صبر کرد تا اتوبوس بعدی امد دوباره شماره آنرا چک کرد. اتوبوس درست بود سوار شد. قصاب هم در حالی که دهانش از حیرت باز بود سوار شد. اتوبوس در حال حرکت به سمت حومه شهر بود و سگ منظره بیرون را تماشا می کرد. پس از چند خیابان سگ روی پنجه بلند شد و زنگ اتوبوس را زد. اتوبوس ایستاد و سگ با کیسه پیاده شد. قصاب هم به دنبالش. سگ در خیابان حرکت کرد تا به خانه ای رسید. گوشت را روی پله گذاشت و کمی عقب رفت و خودش را به در کوبید. این کار را باز هم تکرار کرد اما کسی در را باز نکرد. سگ به طرف محوطه باغ رفت و روی دیواری باریک پرید و خودش را به پنجره رساند و سرش را چند بار به پنجره زد و بعد به پایین پرید و به پشت در برگشت. مردی در را باز کرد و شروع به فحش دادن و تنبیه سگ و کرد. قصاب با عجله به مرد نزدیک شد و داد زد: چه کار می کنی دیوانه؟ این سگ یه نابغه است. این باهوش ترین سگی هست که من تا به حال دیدم. مرد نگاهی به قصاب کرد و گفت: تو به این میگی باهوش؟ این دومین بار تو این هفته است که این احمق کلیدش را فراموش می کنه. پائولو کوئیلو نتیجه اخلاقی: اول اینکه مردم هرگز از چیزهایی که دارند راضی نخواهند بود. و دوم اینکه چیزی که شما آنرا بی ارزش می دانید، بطور قطع برای کسانی دیگر ارزشمند و غنیمت است. سوم اینکه بدانیم دنیا پر از این تناقضات است. پس سعی کنیم ارزش واقعی هر چیزی را درک کنیم و مهم تر اینکه قدر داشته های مان را بدانیم RE: بغض دل خون من(فقط بیا ببین دو) - Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ - 29-01-2015 لطفا کپی میکنید درست کپی کنید ! الان من به شخصه نتونستم بخونم متنو .. RE: بغض دل خون من(فقط بیا ببین دو) - reza9 - 26-03-2015 مرد30 |