شعر جالب امشب بر آستان جلال تو - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +--- موضوع: شعر جالب امشب بر آستان جلال تو (/showthread.php?tid=205037) |
شعر جالب امشب بر آستان جلال تو - しíþ ßしâçk - 12-01-2015 آشفته ام ز وسوسهٔ الهام جانم از این تلاش به تنگ آمد ای شعر … ای الههٔ خون آشام دیریست کان سرود خدایی را در گوش من به مهر نمی خوانی دانم که باز تشنهٔ خون هستی اما … بس است این همه قربانی خوش غافلی که از سر خودخواهی با بنده ات به قهر چه ها کردی چون مهر خویش در دلش افکندی او را ز هر چه داشت جدا کردی دردا که تا به روی تو خندیدم در رنج من نشستی و کوشیدی اشکم چو رنگ خون شقایق شد آن را به جام کردی و نوشیدی چون نام خود به پای تو افکندم افکندیَم به دامن دام ننگ آه … ای الهه کیست که می کوبد آیینهٔ امید مرا بر سنگ ؟ در عطر بوسه های گناه آلود رویای آتشین تو را دیدم همراه با نوای غمی شیرین در معبد سکوت تو رقصیدم اما … دریغ و درد که جز حسرت هرگز نبوده باده به جام من افسوس … ای امید خزان دیده کو تاج پر شکوفهٔ نام من ؟ از من جز این دو دیدهٔ اشک آلود آخر بگو … چه مانده که بستانی ؟ ای شعر … ای الههٔ خون آشام دیگر بس است … این همه قربانی ! فروغ فرخزاد و شعر زیبایش |