بیوگرافی دو تن از بزرگان ادبیات: ل.آ و ش.ع - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: بیوگرافی بزرگان ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=62) +---- موضوع: بیوگرافی دو تن از بزرگان ادبیات: ل.آ و ش.ع (/showthread.php?tid=204682) |
بیوگرافی دو تن از بزرگان ادبیات: ل.آ و ش.ع - Meteorite - 11-01-2015 سلـآمـ(:
لودویکو آریستو و
شرف الدین علی یزدی
دو تن از بزرگان ادبیات هستنــ(:
موفق باشید(:
لودویکو آریوستو
لودویکو آریْوسْتو، شاعر برجسته ایتالیایى در دوم نوامبر 1474م در منطقه رژیو در ایتالیا به دنیا آمد. وی پس از نیمه کار گذاشتن تحصیلات خود در رشته حقوق، به تحصیل در رشته زبان و ادبیات باستانی گرایش یافت و با قرائت اشعار لاتینی، به زبان لاتین شعر سرود. چیزی نگذشت که به سبب مرگ پدر و برای تامین هزینه خانواده، منشیِ برخی رجال بزرگ شهر شد. با این حال، هر چه شهرت ادبیش گستردهتر میشد، وضع اجتماعیش نیز بیشتر رونق مییافت. لودوُیکو سالیانی فرماندار یکی از ایالتهای ایتالیا شد و توانست تا حد زیادی اوضاع آشفته آنجا را سر و سامان دهد. وی پس از آن شغلی نپذیرفت و زندگی آرامی در پیش گرفت. آریوستو آثار فراوانی دارد. اشعار تغزّلی وی که در دهه سوم زندگی سروده است، شامل بهترین اشعار جوانی اوست که در آنها با صداقت فراوان، عشقها، شادیها و لذتِ زیستن را در منظومههای بسیار لطیف و زیبا بیان کرده است. با این حال، آریوستو هجویاتی نیز سروده که چهره واقعی شاعر، خواستها و رنجهای درونی او را نشان میدهد و سرگذشت هنرمند و انسان و جامعه زمان را با سبکی بسیار گویا و صادقانه بیان میکند. آریوستو پنج کمدی نوشته است و برخلاف سبک نویسندگان آن زمانِ ایتالیا که ذهنشان پیوسته به استعاره و مجاز کشیده میشد و تنها واقعیت را در وجود قهرمانان ذهنی خود میدیدند، وی در کمدیهای خود، به زندگی واقعی نزدیک شده و با نکتهبینی فراوان، اشخاص نمایش را مورد مطالعه قرار داده است. آریوستو در کمدی لنا، با سبکی گویا و پرهیجانْ تصویری از شهری که در آن میزیسته و فسادی که در جامعه قرن شانزدهم رواج داشته را پیش چشم میگذارَد. این اثر، بهترین کمدی آریوستو شناخته شد چرا که واقعبینی موجود در این نمایشنامه، در تئاتر ایتالیا بیسابقه بوده است. آریوستو در منظومه معروف رولانِ خشمگین، که بر زمینه حماسههایى که در سراسر اروپای جنوبی رواج داشته، ساخته شده است، با قدرت و تسلطی فراوان، وقایع و نظم داستان را به تسلسل بیان کرده است. در واقع هیچ اثری تا این حد از تصویرهای عالم انسانی و در عین حال از خیالانگیزی و طنز و لطف شعر برخوردار نیست. آریوستو به سبب استادی در هنر و چیرگی نبوغ، با دقت و نازکبینی فراوان توانسته است همه جا تعادل را حفظ کند و از هر عنصری به اندازه لازم به کار بَرَد و بنایى از شعری بسیار لطیف و خوشآهنگ و عظیم برپا سازد. غنای فکر و لحن رنگارنگ رولان خشمگین همه جلوههای دوره رُنِسانس ایتالیا را منعکس کرده و گذشت قرنها هرگز از درخشندگی آن نکاسته است. آریوستو سالهای آخر زندگی را به گلکاری و درختکاری در باغ خود و تجدیدنظر و اصلاح دیوان اشعارش گذراند تا اینکه در نوزدهم اوت 1533م در59 سالگی درگذشت بی آنکه مقامات عالی رتبه دستگاه حکومتی یا مذهبی ارزش نبوغ او را چنانکه شایسته بود، بشناسند.شرفالدین علی یزدی
از اکابر علما و فضلاء و ادباى آن عصر است، و در دربار تيموريان معزّز بوده و در تفت يزد و باغ و مزرعهاى داشته است وى در فن معما و حساب جُمل و علم اعداد تأليف دارد و از آن جمله 'کنهالمرد فِى فَنْ وِفقْ الاعداد' و رسالهٔ مفصل 'الحُلل المطرّز فىالمعمى و اللّغز' است در اوقاتى که شاهزادهٔ فاضل و ادب دوست ابراهيم سلطانبن شاهرخبن امير تيمور در فارس و اصفهان حکومت داشت شرفالدين غالباً در دربار او تردد مىکرد و شاهزاده از او درخواست تا تاريخى در مقامات امير تيمور بنويسد و او 'ظفرنامهٔ تيموري' را که از کتب معروف فارسى است با قتفاى ظفرنامهٔ نظامالدين شامى تأليف کرد، و در سنهٔ ۸۲۸ به پايان آورد. وفات شرفالدين على در شهر يزد قصبهٔ تفت سنهٔ ۸۵۸ و به قول صاحب روضاةالجنات در ۸۳۰ اتفاق افتاد.ظفرنامهٔ تيمورى ظفرنامه کتابى است بالنسبه بزرگ و يک مرتبه در کلکته به طبع رسيده است (گويند مقدمهٔ مفيدى داشته است و در تاريخ مغول ولى حقير آن را نيافتهام) اين کتاب به شيوهٔ قديم به تقليد نثر جهانگشاى جوينى نوشته شده است و در اين عصر شرفالدين را بايد محيى نثر فنى شمرد و شايد از برکت او بود که بار ديگر سبک قديم به روى کار آمد، بالجمله شرفالدين در اين کتاب داد سخن داده و بسيار در نزد معاصران مستحسن افتاده است. دولتشاه گويد: 'مولانا شرف به وقت پيرى به التماس شاهزاده آن کتاب را تأليف نمود و به ظفرنامه موسوم ساخت و فضلاء متفقاند که در آن تاريخ مولانا داد فصاحت و بلاغت داده است و آل و احفاد و ذريت صاحبقرانى را تا دامن قيامت به سعى پسنديدهٔ آن بزرگوار نام و مآثر باقى است و الحق صافتر از آن تاريخ از فضلا هيچکس ننوشته است، اگرچه پرکارتر نوشتهاند، اما طرفه مجموعهاى است ظفرنامه و از تکلفات زايد دور و به طبايع نزديک گويند که در مدت چهار سال مولانا روزگار صرف نمود تا آن تاريخ با تمام پيوست و ابراهيم سلطان نيز اموال صرف کرد و تاريخى که بخشيان (بخشىها مانند ضباط بودهاند) و روزنامهچيان در روزگار امير بزرگ ضبط نموده بودند از خزاين سلاطين از ممالک جمع مىنموده و از بعضى مردمان عدل و معمّر ... تفحص و تحقيق مىنمود (۱) و آن تاريخ مبارک بر نهج صدق و راستى به اتمام پيوست' (تذکرهٔ دولتشاه: ص ۳۷۹). (۱) . چنانکه قبل از اين نوشتيم و به تصريح عبدالرزاق بن اسحق مؤلف مطلعالسعدين و صاحب حبيب السير اول کسى که تاريخ امير تيمور را نوشت مولانا نظامالدين شامى بود و گويد هرکسى تاريخ تيمور را نوشته از او نقل کرده است و اتفاقاً عين عبارات ظفرنامهٔ نظام شامى در ظفرنامهٔ شرفالدين نقل شده است به اين دليل شرحى که دولتشاه مىنويسد خالى از لاابالىگرى و گزاف نيست! ظفرنامه مرجع غالب تواريخى است که بعد از او در ايران نوشته شد چون 'روضةالصفا' و 'حبيبالسير' و غيره و غالباً عبارات را با حذف و اصلاحى نقل کردهاند و در دورهٔ صفويه به موجب اسنادى که در دست داريم ظفرنامه اسباب دست بيشتر منشيان و مترسلان بوده است و همه از اين کتاب تقليد مىکردهاند منجمله رقعهاى است که 'آصفخان' از بزرگان امرا و فضلاء دربار تيموريان دهلى و معاصر اکبر به حکيم ابوالفتح (که حکيم رکنا معروف باشد) نوشته و حکيم مزبور در جواب آصفخان مىنويسد (رجوع شود به رقعهٔ حکيم ابوالفتح). رقعهٔ حکيم ابوالفتح (۱) جواب رقعه ننوشتن، به شما نوشتن آسان نبود، حالا که از نظم و نثر نگارستانى ترتيب داده به خجالت دوستان روانه کردهايد جز اين صرفهٔ کار خود نمىدانيم که هم نامهٔ تو به تو وافرستم، تاکسى در برابر هر فقرهٔ نثرش بدر سراى مولانا شرفالدين على يزدى به کديه روم و تا چند در عوض هر بيت مثنويش به خانهٔ شيخ گنجه به دريوزه دوم، دريغا اين تَکُدو (۲) جز خجالت ثمرهاى و کاشکى اين تکاپوى را جز شرمسارى نتيجهاى مترتب بودي. همى ترسم از ريشخند رياحين که خار مغيلان ببستان فرستم (۱) . نقل از جنگى قديمى متعلق به نگارنده (۲) . کذا فىالاصل و امروز (تک و دو) گويند و نويسنده آن را ترکيب کرده است. بهبود آن است که از اين وادى خود را در گذرانم و در عُرفيّات سخن گويم، نمىدانم مبارکباد فتحى که به تازگى به مشارکت ياران و دوستان کردهاند مماشاة کرده تقديم کنم، يا تهيهٔ فتحالباب ملکى که در آن بزعم من بىشريک و سهيم هستند مقدم دارم؟ مىدانم شکر ترقياتى که شما را در ايام جدائى دست داده به مذهب حق شناسى دوستان فرض و تدارک زَلاّتى که در اوقات مفارقت، نامرادان را پيش آمده بر ذمّت قابلت هنرمندان فرض است، در اظهار شوق و آرزومندى که به هر نَهجى مقدم داشتن، هنر است، در اين عريضه که از تکلفات رسمى مبرا است اگر تأخيرى رفته رو است. بيا بيا که فراقت مرا به جان آورد بيا که بىتو نفس برنمىتوان آورد والسلام على منالتبع الهدى غرض از درج اين مراسله که نمونهاى از انحطاط و عدم بلاغت قرن دهم هجرى است آنکه ظفرنامهٔ شرفالدين على يزدى تا ديرى سرمشق اهل فضل بوده است. __________________ |