فلسفه از نگاه افلاطون و ارسطو - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +--- موضوع: فلسفه از نگاه افلاطون و ارسطو (/showthread.php?tid=201988) |
فلسفه از نگاه افلاطون و ارسطو - ×ThundeRBolT× - 28-12-2014 فلاسفه اسلامى به دو دسته تقسيم مىشوند فلاسفه اشراق و فلاسفه مشاء. سردسته فلاسفه اشراقى اسلامى، شيخ شهاب الدين سهروردى از علماء قرن ششم است و سر دسته فلاسفه مشاء اسلامى، شيخ الرئيس ابو على ابن سينا به شمارمىرود.
اشراقيون پيرو افلاطون، و مشائيون پيرو ارسطو به شمار مىروند. تفاوت اصل و جوهره روش اشراقى و روش مشائى در اين است كه در روش اشراقى براى تحقيق در مسائل فلسفى و مخصوصا «حكمت الهى» تنها استدلال و تفكرات عقلى كافىی نيست ، سلوك قلبى و مجاهدات نفس و تصفيه آن نيز براى كشف حقايق ضرورى ولازم است ، اما در روش مشائى تكيه فقط براستدلال است.
لفظ «اشراق» كه به معنى تابش نور است براى افاده روش اشراقى مفيد و رسا است ولى كلمه «مشاء» كه به معنى « راه رونده » يا « بسيار راه رونده » است صرفا نامگذارى است و مبین روش مشائىوننمی باشد . گويند: علت اينكه ارسطوو پيروانش را «مشائين» خواندند اين بود كه ارسطو عادت داشت كه در حال قدمزدن و راه رفتن درس میگفت. پس اگر بخواهيم كلمهاى را بكار بريم كه مفيد باشد و مفهوم روش فلسفى مشائين را بیان کند , بايد از كلمه «استدلالى» بهره گیریم و فلاسفه را به دو دسته اشراقيون و استدلاليون تقسیم و معرفی نماییم .
اينجا لازم است تحقيق شود كه آيا واقعا افلاطون و ارسطو داراى دو روش مختلف بودهاند وچنين اختلاف ميان استاد و شاگرد بوده است؟ و آيا طريقهاى كه شيخ شهاب الدين سهروردى (شیخ اشراق) در دوره اسلامى آن را بيان كرده است همان طريقه افلاطون است که وی طرفدار و سير و سلوك معنوى و مجاهدت و رياضت نفس و مكاشفه و مشاهده قلبى و به تعبير شيخ اشراق طرفدار «حكمت ذوقى» بوده است؟ آيا مسائلى كه از زمان شيخ اشراق به بعد تحت عنوان مسائل مورد اختلاف اشراقيون و مشائيون شناخته مىشود، ماننداصالت ماهيت و اصالت وجود، وحدت و كثرت وجود، مساله مثُل و امكان اشراق، و دهها مسئله ديگر از اين قبيل، همه مسائل مورد اختلاف افلاطون و ارسطو میباشند كه تا اين زمان ادامه يافته است و يا اين مسائل و لااقل بعضى از اين مسائل بعدها مطرح شده و روح افلاطون و ارسطو هم از اينها بى خبر بوده است؟.
مسئله ماهيت و وجود، مساله جعل ، مساله تركب و بساطت جسم ، قاعده امكان اشراق،وحدت و كثرت وجود. مسائل مورداختلاف ارسطو و افلاطون نبوده و این مسائل همانهای است كه در كتاب« الجمع بين راى الحكيمين »فارابى آمده و البته غير از مسائل سابق الذكر است که در دوره اسلامی پدیدار گشته .
از همه مهمتر اين است که ترديد میرود افلاطون طرفدار سير و سلوك معنوى ومجاهدت و رياضت و مشاهده قبلى بوده است . بنابر اين، اينكه ماافلاطون و ارسطو را داراى دو روش بدانيم: روش اشراقى و روشن استدلالى،بسيار قابل مناقشه است. به هيچوجه معلوم نيست كه افلاطون در زمان خودش ويا در زمانهاى نزديك به زمان خودش به عنوان يك فرد «اشراقى» طرفدار اشراق درونى شناخته مىشده است. و حتى معلوم نيست كه لغت « مشائى » منحصرا درباره ارسطو و پيروانش اطلاق مىگردید.
ما قبل از شيخ اشراق در سخن هيچ يك از فلاسفه مانند فارابى و بو على و يامورخان فلسفه مانند شهرستانى نمىبينيم كه از افلاطون به عنوان يك حكيم طرفدار حكمت ذوقى واشراقى ياد شده باشد و حتى به كلمه اصطلاحى « اشراق » که عربی میباشد بر نمىخوريم.
نام گذاری عقائد افلاطون توسط شيخ اشراق بر سر زبانها انداخت شد و هم او بود كه در مقدمه كتاب حكمة الاشراق گروهى ازحكماى قديم، از جمله فيثاغورث و افلاطون را طرفدار حكمت ذوقى و اشراقى خواند و از افلاطون به عنوان « رئيس اشراقيون » ياد كرد.
به هر صورت راجع به فلسفه در پست های گذشته به تفصیل بیان کرده ایم و دیگر جای تکرار آن را لازم نمی بینم
|