![]() |
نظرتون راجب عشق چیه ؟ (ممنون میشم بیای داستان عشقتو بگو) - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19) +--- موضوع: نظرتون راجب عشق چیه ؟ (ممنون میشم بیای داستان عشقتو بگو) (/showthread.php?tid=200967) |
نظرتون راجب عشق چیه ؟ (ممنون میشم بیای داستان عشقتو بگو) - دختر کره ای - 23-12-2014 سلام دوستان فلشخوری
![]() من یه سوال ازتون داشتم...
![]() میخواستم ببینم نظرتون راجب عشق چیه ؟؟
تا حالا عاشق شدید؟؟
ممنون میشم اگه میشه داستان عشقتون رو به طور خلاصه بنویسید ...
یا اگه ماجرای خیانت به یه عاشق رو خوندید که دوسش دارید بنویسید
![]() خودم براتون یه داستان رو مینویسم چون عاشق نشدم
![]() نشسته بودم رو نیمکتِ پارک، کلاغها را میشمردم تا بیاید. سنگ میانداختم بهشان. میپریدند، دورتر مینشستند. کمی بعد دوباره برمیگشتند، جلوم رژه میرفتند. ساعت از وقتِ قرار گذشت. نیامد. نگران، کلافه، عصبی شدم. شاخهگلی که دستم بود سَرْ خَم کرده داشت میپژمرد…
طاقتم طاق شد. از جام بلند شدم ناراحتیم را خالی کردم سرِ کلاغها.
گل را هم انداختم زمین، پاسارَش کردم. گَند دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
زدم بهش. گلبرگهاش کَنده، پخش، لهیده شد. بعد، یقهی پالتوم را دادم بالا، دستهام را کردم تو جیبهاش، راهم را کشیدم رفتم. نرسیده به درِ پارک، صِداش از پشتِ سر آمد. صدای تندِ قدمهاش و صِدای نَفَس نَفَسهاش هم. برنگشتم به رووش. حتی برای دعوا، مُرافعه، قهر. از در خارج شدم. خیابان را به دو گذشتم. هنوز داشت پُشتم میآمد. صدا پاشنهی چکمههاش را میشنیدم. میدوید صِدام میکرد.
آنطرفِ خیابان، ایستادم جلو ماشین. هنوز پُشتَم بِش بود. کلید انداختَم در را باز کنم، بنشینم، بروم. برای همیشه. باز کرده نکرده، صدای بووق – ترمزی شدید و فریاد – نالهای کوتاه ریخت تو گوشهام – تو جانم. تندی برگشتم. دیدمش. پخشِ خیابان شده بود. بهروو افتاده بود جلو ماشینی که بِش زده بود و رانندهش هم داشت توو سرِ خودش میزد. سرش خورده بود روو آسفالت، پُکیده بود و خون، راه کشیده بود میرفت سمتِ جوویِ کنارِ خیابان. ترسخورده – هول دویدم طرفش. بالا سرش ایستادم. مبهوت.گیج.دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. مَنگ .هاج و واج نِگاش کردم. توو دستِ چپش بستهی کوچکی بود. کادو پیچ. محکم چسبیده بودش. نِگام رفت ماند روو آستینِ مانتوش که بالا شده، ساعتَش پیدا بود. چهار و پنج دقیقه. نگام برگشت ساعتِ خودم را سُکید. چهار و چهل و پنج دقیقه! گیجْ – درب و داغانْ نِگا ساعتِ رانندهی بخت برگشته کردم. دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. عدلْ چهار و پنج دقیقه بود!! سپاااااس
![]() ![]() RE: نظرتون راجب عشق چیه ؟ (ممنون میشم بیای داستان عشقتو بگو) - صدف 2014 - 07-06-2015 دیگه این داستانا رو نزار داغونم کردی ![]() تازه روحم آروم گرفته RE: نظرتون راجب عشق چیه ؟ (ممنون میشم بیای داستان عشقتو بگو) - Cigarettes.at.daybreak - 07-06-2015 دآستـآنش تكـرآري بودش.. ولي قشنگِ ! بَلـه ..! من ي دختـري بودم كِ اصن هيچ پسري تو فكرم نبـود كِ بخـوام باهاش دوس بشـم..تآ پـآرسال كِ توي يكي از جي پي هـآي دوستـآم يِ پسر كِ دوست بي اف دوستم بود بم پيش دآدُمنم طبق معمـول قبول نكردم.. ولي هر روز دآشتيم بـآ هم صحبت مي كرديم و .. خُلآصه ك سه مـآه همينطـوري بود... اولين مـآه تـآبستون آخرآش بود كِ مـآ دقيقا مث قبلا مث هميشه بـآ هم صحبت ميكرديم تآ اين ك ي روز دوبآره بم پيش دآد و منم گفتم نه..! اونم ديگِ جوابمو نداد..من خيلي وآبستش شده بودم .. تآبستون وضع روحيم خيلي خراب شده بود ..دست ب هر كـآري زدم! آخراي تآبستون توي عروسي تو حـآلت عادي نبوده ز زده بود ب گوشي بابامو گفته بود گوشي ُبدين ب عارفهو..خلاصه ك ي رو بهم پي ام داد و معذرت خواهي كرد._. منم گفتم عب نداره و دوباره صحبتآمون شروع شد ..بعد 3 روز دوباره بهم پيش داد منم ك ديگه تحمل دوريشو نداشتم قبول كردم ^_^ از آخر شهريور تـآ همين يه هفته پيش (9 مـاه تمام) با هم بوديمُ تآ اينكه هفته پيش بنا بِ مشكلاتي با هم كـآت كرديم (..) خيلي دوسش دارم و واقعاً دوس دارم برگرديم امـآ ديگِ نمي خوام .. ![]() RE: نظرتون راجب عشق چیه ؟ (ممنون میشم بیای داستان عشقتو بگو) - کسی پشت سرم اب نریخت - 07-06-2015 (07-06-2015، 21:52)AreCR7 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. ![]() ![]() RE: نظرتون راجب عشق چیه ؟ (ممنون میشم بیای داستان عشقتو بگو) - nazanin :-) sami - 07-06-2015 یهوویی اومد تو زندگیم. بدون اینکه بفهمم عاشقش شدم 6 ماه گذشت هر روز باهاش بودم بدون اون دیونه میشدم کل محل دیگه منو و اونو زن شوهر. میگفتن دو روز قبل ولن رفته بودم براش کادو بخرم یهو به سرم زد برم اخر بازار و کاکائو هم بخرم دوتا پسر مست بودن به زور گوشیمو گرفتن و شمارمپ برداشتن بماند که دوساعت زول کشید تا از دستشون راحت شم خونه دوستم اینا قایم شدم فرداش با مهدی رفتم بچرخم که منو با اون دیدن. رفتن یکم تهدیدش کردن روز ولن رفتیم فرحزاد تو اونجا هی زنگ میزدن فوش میدادن مهدی شمارشونو برداشت شبش بدون اینکه چیزی بگه برا همیشه گوشیشو خاموش کرد 3ما گذشت نفهمیدم چرا رفته شکست اونم از این نوع خیلی سخته RE: نظرتون راجب عشق چیه ؟ (ممنون میشم بیای داستان عشقتو بگو) - Cigarettes.at.daybreak - 07-06-2015 (07-06-2015، 22:24)کسی پشت سرم اب نریخت نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. وآقعــــاً؟._. تُاَم مِثِ مني؟! تو اَم همينقَــدر شَرآيطت بَده؟..خُدآصبر بده بهت RE: نظرتون راجب عشق چیه ؟ (ممنون میشم بیای داستان عشقتو بگو) - کسی پشت سرم اب نریخت - 07-06-2015 شاید ![]() ![]() RE: نظرتون راجب عشق چیه ؟ (ممنون میشم بیای داستان عشقتو بگو) - ★MøbîÑą★ - 08-06-2015 بیخی باو.عشق ینی زرشت..تهش تموم میشه...مطمئن باشید اخرش همیشه بد میشه.... RE: نظرتون راجب عشق چیه ؟ (ممنون میشم بیای داستان عشقتو بگو) - TARA* - 08-06-2015 آره ساعت سه نصفه شب93/5/22 از خواب پریدم هر کاری کردم خوابم نبرد گفتم پس نتمو باز کنم چشام خسته شه بخوابم دیدیم یه پسره که اسمش علی بود و بهم قبلا پیشنهاد داده بود در حدی که تو پستاش فقط اسم منو مینوشت یکیو دعوت کرده گروه من اسمش سعید هس...سعید هم با یکی از اعضای گروه دعوا کرده و اون یه نفر از گپ لفت داده عصبانی شدم گفتم کدوم احمق کثافت با فردین دعواش شده علی گف دوست صمیمیم سعید گفتم گوه خورده...گف تارا عصبانی نشو داشت ازم دفاع میکرد گفتم غلت میکرد...نمیدونستم سعید هم آنلاینه سعید ج داد گف احمق خودتی با جد و آبادت...دگ جوش آوردم هر چی فحش بلد بودم بهش گفتم اونم همینطور اونقد دعوا کردیم که ساعت 7 اینا بود سعید گف برم نماز بخونم باهات کار دارم تارا میکشمت...منم اصلا نمیترسیدم هر چی میگف جواب بدتر میدادم بهش...بعد اومد باز بحث کردیم...علی هم هی میگف بسه ولی ما اصن ب حرفای علی اعتنایی نکردیم...آخرش گفتم باید از من و فردین عذر خواهیکنی گف نه نیم ساعتم بخاطر اون بحث کردیم سعید گف یه معما ازت میپرسم اگه بلد باشی از جفتتون عذر خواهی میکنم معما رو پرسید بلد نشدم...جوش آوردم ازش متنفر بودم اونقد بحث کردم آخرش بهم گف ببخشید ولی به فردین نگف...چن روز بعدش اومد تو پی ویم طی اون روزا من تو گروه هم جوابشو نمیدادم...متنفر بودم ازش خیلی. اومد پی ویم...گف سلام و...گف علی خیلی دوست داره اینا...یکم شعر گف منم گفتم من تا حالا باهیشکی دوس نشدم و نمیشم...گفتم از پسرا متنفرم...گف باشه میدونستم نفهمی ب درک دوس نشو بای جوابشو ندادم ببازم اومد پی ویم گف بازم نمیخوای؟گفتم حرفم یکیه..گف خیلی با بقیه دخترا فرق داری و...یکم صمیمی شدیم. معمولی میحرفیدیم...گف من تاحالا باهیشکی دوس نشدم گفتم چون بی تربیتی بخاطر اون خخخخخخ حالشو گرفتم بعدا گفتم شاید خوب پیشنهاد نمیدی گف چرا میدم دگ میگم باهام دوس شو میگن نه..منم گفتم خاک تو سرت بلد نیستی...یکم براش یاددادم که چجوری پیشنهاد بده... گفتم : تو:سلام خوبی؟ دختره:سلام هممم ممنون تو:میدونی من بهت یه احساس دگ ای دارم دها خانوم(مثلا اسم دختره رها هس)دختره :چ احساسی؟ تو: عاشق شدم انگار...و..... اینطوری راضیش میکنی... گف باشه ممنون بعدش گفتم خواهش میکنم برو تو دختر مورد نظر پیاده کن... یهو گف تارا خانوم؟گفتم بله؟ گف یه حس دگ ای دارم بهت..درجا خشکم زد گفتم حست اشتباهه بای رفتم و آف لاین شدم وقتی آن شدم دیدم نوشته باشه ناراحت نشو بیخیال حرفم بعد دو هفته اینا من پیشنهادشو قبول کردم و سعید شد اولین دوس پسرم با تنفر شروع شده بود و هیچ وقت فک نمیکردم یه روز اینقد بهش عاشق شم ما 93/6/16 دوس شدیم ![]() دوسش دارم RE: نظرتون راجب عشق چیه ؟ (ممنون میشم بیای داستان عشقتو بگو) - leila gooN - 12-06-2015 عشق چی کشک چی؟؟ ![]() |