دین و آزادی - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: مذهبی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=41) +--- موضوع: دین و آزادی (/showthread.php?tid=199592) |
دین و آزادی - bOoOoOy - 17-12-2014 از دیدگاه استاد مطهرى، آزادى عقیدتى و دینى در مغرب زمین، معلول دو عامل اجتماعى و فكرى است: الف. عامل اجتماعى، عملكرد و روش عملى غلط كلیسا در قرون وسطى و ایجاد محكمه تفتیش عقاید و مجازات هاى سخت بر افرادى كه فكر و عقیده اى مخالف با كلیسا داشتند، نمونه اى از آن است. ب. عامل فكرى، به نظر فلاسفه اروپا مذهب و دین مربوط به وجدان اشخاص و افراد است، یعنى هر فردى در وجدان خود نیازمند به یك سرگرمى به نام مذهب است از آن جهت كه مسایل مربوط به وجدان شخصى هر فرد خوب و بد و حق و باطل و راست و دروغ ندارد و تمام این امور مربوط به پسند افراد است در نتیجه مذهب حق و باطل ندارد. استاد در نقد عامل فكرى مى فرماید: معرفت این گروه نسبت به دین غلط است، دین مانند مسایل بهداشتى و فرهنگى امر حقیقى است نه شخصى و وجدانى، دین یك راه واقعى براى سعادت بشر است لذا آزادى در عقیده اى كه معارض با سعادت آدمیان باشد و بر مبناى تفكر نباشد مانند این است كه مردم را در مسایل بهداشتى و فرهنگى آزاد بگذارند پس نه تنها دین یك مسأله سلیقه اى و شخصى از قبیل انتخاب رنگ لباسی است، بلكه یك امر «آبجكتیو» و واقعى است. (1) در اینجا استاد، خوانندگان عزیز را به اشكال بعضى از قایلان به آزادى عقیده مبتنى بر ناسازگارى دین با مقتضاى طبیعت انسان متوجه ساخته، به نقادى آن پرداخته است. بعضى علت كاهش تأثیر تعلیمات دین را این مىدانند كه بشر طبعاً میل به شهوت و آزادى دارد و دین بر خلاف مقتضاى میل و رغبت طبیعى انسان است، براى انسان قید و محدودیت است تا وقتى كه وسیله اعمال شهوات و عیاشى فراهم نیست، مردم به سوى دین مىآیند و دل خود را با معانى و افكار دینى خوش مىكنند و همین كه وسیله فراهم شد به دنبال همان چیزى مىروند كه مقتضاى طبیعت و میل و رغبت شان است. این جواب هم ناصواب و ناتمام است. البته شبه هایی هم هست كه فراهم بودن و فراهم نبودن وسایل شهوات، بى تاثیر نیست كه انسان را از خدا غافل كند و او را نسبت به وظیفه و تكلیفى كه خداوند معین فرموده لاقید و لاابالى نماید، ولى این تعبیر صحیح نیست كه دین مطلقاً مخالف میل و رغبت است، قید و محدودیت است اگر مخالف یك میل و یك رغبت است با یك میل و یك رغبت دیگر هماهنگى دارد، اگر از یك نظر قید و محدودیت است از نظر دیگر آزادى و حریت است. (2) اشكال دیگرى كه بعضى ها بر اسلام گرفته اند و استاد آن را طرح مىكند این است كه: قرآن تصریح مىكند كسانى كه عقیده شرك را پذیرفته اند شما به هیچ شكل آنها را تحمل نكنید، البته كسانى كه عقیده غیر اسلامى دیگرى مثل مسیحیت و یهودیت و مجوسیت را اختیار كرده اند اسلام متعرض آنها نمىشود، ولى نسبت به مشركان مىگوید اگر چنین عقیده اى انتخاب كرده اند، شما ابتدا مهلت شان بدهید و در یك شرایط معینى اگر نپذیرفتند، آنها را به كلى از بین ببرید آیا این دستور با این اصل (آزادى) سازگار است یا نه؟ هم چنین با اصل دیگرى كه در خود قرآن هست چطور؟ مگر قرآن نمىگوید:« لا اكراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی؛ در كار دین اكراه و اجبارى نیست»(3) پس چرا انتخاب شرك براى مشركان قابل تحمل از سوى موحدان نیست؟! استاد در پاسخ آن فرمود: بشر حق فطرى و حق طبیعى دارد ولى حق طبیعى و فطرى بشر این نیست كه هر عقیده اى را كه انتخاب كرد به موجب این حق محترم است... اسلام مىگوید: انسان محترم است ولى لازمه این احترام این است كه استعدادها و كمالات انسانى محترم باشد نه اینكه انتخاب او محترم باشد و شریف ترین استعدادهایى كه در انسان هست بالا رفتن به سوى خداست «یا ایها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقیه؛ یعنى اى انسان! تو با هر رنج و مشقت در راه طاعت و عبادت حق بكوشى، عاقبت حضور پروردگار خود مىروى و نایل به ملاقات او مىشوى».(4) مشرف شدن به شرف توحید است كه سعادت دنیوى و اخروى در گرو آن است حالا اگر انسانى بر ضد توحید كارى كرد او انسان ضد انسان است یا بگوییم حیوان ضد انسان است، بنا بر این ملاك شرافت و احترام و آزادى انسان این است كه انسان در مسیر انسانیت باشد، انسان را در مسیر انسانیت باید آزاد گذاشت نه انسان را در هرچه خودش انتخاب كرد باید آزاد گذاشت و لو اینكه آنچه انتخاب مىكند بر ضد انسانیت باشد». (5) اما درباره آیه «لا اكراه فی الدین» استاد تفاسیر مختلفى دارد; در بعضى از آثار و نوشته هاى ایشان استفاده مىشود كه مراد از آیه، آزادى فكرى است نه آزادى عقیده (6) در بعضى موارد مى فرماید: مراد از «لا اكراه» جبر تكوینى استیعنى دین و ایمان اصلا قابلیت اجبار كردن را ندارد دین مانند محبت و دوستى، زور بردار نیست. (7) |