انجمن های تخصصی  فلش خور
پژو سفیدی که کابوس آفرید - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: مذهبی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=41)
+--- موضوع: پژو سفیدی که کابوس آفرید (/showthread.php?tid=198763)



پژو سفیدی که کابوس آفرید - bOoOoOy - 13-12-2014

دهة ۱۹۷۰ با خروج مصر از "جبهة اعراب" پایانی مصیبت بار برای فلسطینیان داشت. "سادات" زنده نماند تا نتایج ابتکار خود را بر جهان عرب و مخصوصاً بر فلسطینیان ببیند. او در ششم اکتبر سال ۱۹۸۱ در مراسم هشتمین ساگرد آغاز "جنگ رمضان"، توسط یک افسر جوان ارتش مصر و چهار همرزمش که فریاد الله اکبر سرمی دادند به گلوله بسته شد و در دم مرد."حسنی مبارک" تعهد و التزام کامل خود را به "معاهدة کمپ دیوید" اعلام کرد. هیچ چیز برای فلسطینیان عوض نشد. آنان کماکان در موضع انفعال بودند. تا پیش از این عمدتاً "نهضت مقاومت فلسطین" در موضع حمله قرار داشت و رژیم صهیونیستی صرفاً دست به اقدامات تلافی جویانه می زد که البته ابعادش بسیار فراتر از عملیات فدائیان بود. اما با حذف مصر، که مساوی بود با حذف احتمال جنگ های کلاسیک بزرگ میان "اعراب و اسراییل" (زیرا هیچ کشور عربی بدون در نظر گرفتن مصر قادر به آغاز و تداوم چنین جنگی نبود) فلسطینی ها بسیار آسیب پذیر می شدند. "رژیم صهیونیستی" اینک برای اقدامات سخت و خردکننده علیه "نهضت مقاومت فلسطین" هیچ عامل بازدارنده و تهدیدکنندة جدی نداشت. از این پس "تل آویو" بود که بر طبل جنگ علیه فدائیان فلسطینی می نواخت و "ساف" صرفاً دست به اقدامات تلافی جویانه می زد و غالباً با شلیک موشک های کاتیوشا که بیشترشان به هدف نمی خورد و عموماً تأثیر مفیدی نداشت، شهرها و شهرک های صهیونیست نشین را در شمال فلسطین اشغالی مورد تهاجم قرار می دادند. "عرفات" می دانست که لبنان آخرین جایی است که "ساف" می تواند در آن پایگاه مستقل سیاسی نظامی داشته باشد و قصد داشت به هر قیمتی، حتی با صرف نظر کردن از آخرین عملیات های فدائیان، یعنی یکی دو عملیات نفوذی در سال، این جای پای مجاور با فلسطین اشغالی را از دست ندهد. طبیعی بود که میانه رو شدن "ساف" و قرار گرفتن آن در موضع انفعال، چراغ سبزی بود به ماشین جنگی رژیم صهیونیستی برای حمله به این مزاحمین قدیمی.حالا "تل آویو" تنها به دنبال بهانه ای بود تا کار خودش را شروع کند.
روز ۱۳ ژوئن سال ۱۹۸۲، "شلومو آرگوف" سفیر رژیم صهیونیستی در انگلستان، هنگامی که "هتل دورچستر" واقع در لندن را ترک می کرد، از سوی مردی مورد سوءقصد قرار گرفت و به سختی مجروح شد. محافظین سفیر، فرد مهاجم را با شلیک گلوله از پا درآوردند. چندی بعد "اسکاتلندیارد" اعلام کرد که شخص تروریست، "حسین سعید" نام داشته و از اهالی اردن است. پلیس یک اردنی و یک عراقی دیگر را نیز دستگیر کرد و معلوم شد که آنان هم جزو تروریست ها بوده و توانسته اند با اتومبیل بگریزند. ادعا شد در محل اقامت این دو عرب نقشه هایی از مراکز آموزشی یهودیان و کنیسه های لندن پیدا شده است. اما ریشة این ترور باید در جای دیگری جستجو می شد. جمهوری اسلامی ایران، از مارس سال ۱۹۸۲ (دو ماه پیش از ترور "آرگوف") حملات وسیعی را به ارتش بعثی عراق در اراضی اشغال شدة ایران آغاز کرده و پیروزی ها غیرمنتظره ای را به دست آورد. این عملیات ها در ۲۴ مه سال ۱۹۸۲، با آزادی شهر "خرمشهر"، شهرت و اعتبار فراوانی را در منطقه و حتی جهان برای نظام انقلابی ایران به بار آورد و ضربة مرگباری بر رژیم بعثی عراق وارد کرد. شهر استراتژیک "بصره" فاصلة زیادی با "خرمشهر" نداشت و تصرف این شهر به دست نظامیان ایرانی، می توانست باعث سقوط رژیم صدام حسین شود. این رژیم احتیاج به زمانی داشت که ضمن ایجاد استحکامات مناسب برای "بصره"، به بازسازی ارتش درهم شکستة خود نیز دست بزند. در آن ایام، عراق هم چون همة کشورهای عربی خاورمیانه، به خوبی از اوضاع لبنان و آتش بس شکنندة میان "ساف" و رژیم صهیونیستی مطلع بود. هیچ نقطه ای مانند لبنان که نیمی از جمعیت آن را شیعیان تشکیل می دادند، برای تحریک حساسیت های جمهوری اسلامی ایران مناسب نبود. رژیم بعث عراق، بهترین ابزار برای به هم ریختن اوضاع را در اختیار داشت. زمانی که اعلام شد عوامل سوءقصد به جان "شلومو آرگوف" از اعضای "گروه ابونضال" هستند، رژیم صهیونیستی و متحدانش تردید نداشتند که این کار ارتباطی به "ساف" و "عرفات" ندارد. "ابونضال" نمایندة سابق "فتح" در عراق، هشت سال پیش از "ساف" جدا شده بود و طی این سال ها چندین مقام ارشد "فتح" به دست عوامل او کشته شده بودند. همه بر این مسأله اتفاق نظر داشتند که "ابونضال" کاملاً تحت فرمان رژیم عراق است و بدون اجازه و دستور مقامات عراقی دست به هیچ عملیات سیاسی و نظامی نمی زند. اما بهانه حاصل شده بود. حتی زمانی که معلوم شد یکی از سوءقصد کنندگان به "شلومو آرگوف" سرهنگی از "استخبارات عراق" است، رژیم صهیونیستی تغییری در مواضع خود ایجاد نکرد و سخنگوی دولت بگین، اعلام کرد: "تلاش برای این سوءقصد، نقطة پایانی بر یک دورة طولانی صبر و احتیاط اسراییل است[!]".
سرانجام روز یکشنبه ششم ژوئن سال ۱۹۸۲، "جنگ پنجم اعراب و اسراییل" آغاز شد. طبق اولین اعلامیة نظامی ارتش صهیونیست، این تهاجم همه جانبه، "عملیات صلح برای الجلیل" نام داشت و با هدف "خارج کردن ساکنان الجلیل از تیررس آتشبار تروریست هایی که پایگاه ها و دفاتر مرکز خود را در بیروت مستقر کرده اند" انجام می گرفت. مناخیم بگین اعلام کرد که به ارتش دستور داده شده، فلسطینی ها را تا مسافتی برابر با ۴۰ کیلومتر دورتر از مرزهای بین المللی عقب براند و سپس عملیات نظامی را متوقف کند تا عملیات سیاسی آغاز شود. "بگین" تأکید کرد که این دستور خود را پیشاپیش به اطلاع "ریگان" رئیس جمهور آمریکا رسانده است.
در یازدهم ژوئن، "ارتش صهیونیستی" به حومة پایتخت لبنان رسید.مقاومت فلسطین تنها توانست اندکی از سرعت پیشروی چکمه پوشان یهودی بکاهد. در همین روز سازمان ملل متحد علی رغم مخالفت های آمریکا موفق به اعلام آتش بس شد. همزمان در "بقاع" و ارتفاعات مجاورش نبرد شدید میان نظامیان صهیونیست و یگان هایی از ارتش سوریه ادامه داشت و تانک با تانک و هلی کوپتر با تانک در نبرد بودند.