انجمن های تخصصی  فلش خور
متن و ترجمه ی آهنگ Turn The Page از Metallica - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18)
+--- انجمن: آهنگ و موسیقی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=26)
+---- انجمن: متن آهنگ های خوانندگان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=52)
+---- موضوع: متن و ترجمه ی آهنگ Turn The Page از Metallica (/showthread.php?tid=198259)



متن و ترجمه ی آهنگ Turn The Page از Metallica - Titiw - 12-12-2014

Turn The Page on a long and lonesome highway east of omaha you can listen to the engines, moanin out as one long song you can think about the woman, or the girl you knew the night before   but your thoughts will soon be wandering the way they always do when you're riding sixteen hours and there's nothing much to do you don't feel much like ridin', you just wish the trip was through   but here I am, on the road again here I am, up on the stage here I go, playing the star again there I go, turn the page you walk into a restaraunt, strung out from the road and you feel the eyes upon you, as you're shaking off the cold you pretend it doesn't bother you, but you just want to explode and most times you can hear 'em talk, other times you can't all the same 'ole cliches: is that a woman oris that a man? and you always seem outnumbered, you dare not make a stand, make your stand.   out there in the spotlight, your a million miles away every ounce of energy, you try to give away and the sweat pours from your body, like the music that you play later in the evening, as you lie awake in bed with the echos of the amplifiers, ringin' in your head you smoke the days last cigarette, rememberin' what she said  


ورق بزن  طرفای شرقِ «اوماها»، میونِ یه بزرگراه دراز و گم و گور، میتونی غرشِ موتورا رو گوش بدی، انگاری یه آهنگِ کشدارو خرناس میکشن میتونی فکر کنی به زن یا دختری که جخ همین دیشب باهاش ریختی رو هم ولی بازم مثِ همیشه فکرات سرگردونِ میشن غیر از این هم توقعی نمیشه داشت، اون هم بعدِ شونزده ساعت روندن و فقط روندن زیاد هم با رانندگی حال نمیکنی، فقط خداخدا میکنی قال ِ سفر کنده بشه ولی من بازم اینجام، توی جاده من این بالام، روی صحنه میرم که ستارهی نمایش بشم عاقبت میرم اونجا، ورق بزن! میری تو یه کافهی بین راهی ِ پرت، حس میکنی یکی زل زده بهت، داری از سرما میلرزی خودتو میزنی به اون راه، اما داری از غیظ میترکی بیشتر ِ حرفاشونو میشنوی، گاهی هم نمیشنوی همون لیچارای همیشگی: «میگی طرف زنه یا دختره؟» بیشتر وقتها اونقدر داغون به نظر میآی؛ که طاقت خودت هم تاق میشه خدا صبرت بده! ولی من بازم اینجام، توی جاده من این بالام، روی صحنه میرم که ستارهی نمایش بشم عاقبت میرم اونجا، ورق بزن! اونجا زیرِ نورافکن، دیگه هزار فرسخ دور شدی میخوای خلاص شی از این ذرهذرهی قوّتی که مونده برات عرق شُرّه میکنه از تنِت عینِ همین آهنگی که داری میشنوی شب که رسید، وقتی توی تختات دراز کشیدی و بیداری هنوز با صدای زنگِ یه عالمه بلندگو توی سرت، آخرین سیگار ِ روزت رو دود میکنی و یادت میآد دختره بهت چیا گفت...