![]() |
نقد و بررسی فیلم The Judge - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: فیلم و سینما (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=22) +--- موضوع: نقد و بررسی فیلم The Judge (/showthread.php?tid=192904) |
نقد و بررسی فیلم The Judge - First Star - 15-11-2014 ![]() کارگردان : David Dobkin
نویسندگان : Nick Schenk, Bill Dubuque
بازیگران : Robert Downey Jr., Robert Duvall, Vera Farmiga
خلاصه داستان : وکیل مشهور شیکاگو، هنک پالمر به زادگاهش برمیگردد و توجه میشود پدرش که قاضی شهر است، به قتل متهم شده است ...
![]() یک درام دربارهی پدر و پسری که طی یک قتل با یکدیگر آشتی میکنند، «قاضی» داستانی اینچنین دارد و دو بازیگر اصلیاش، «رابرت داونی جونیور» و «رابرت دووال» نقشآفرینیهای گرم و باورپذیری دارند اما فیلم آنقدر که انتظار داشتیم، خوب نیست زیرا در فیلمنامهی آن مشکلات عدیدهای وجود دارد و وقایع، 20 دقیقه پس از آن زمانی که باید رخ دهند، رخ میدهند، اشتباهی که بهنظر میرسد سازندگان، آنرا عمداََ مرتکب شدهاند.این فیلم که اولین فیلم غیر کمدی و غیر ابرقهرمانی رابرت داونی جونیور بعد از فیلم «تکنواز/The Soloist» محصول سال 2009 است، که البته از آن اثر نهچندان جالب و جذاب، اندکی گیراتر است، اما این فیلم هم نتوانسته نقطهی عطفی در کارنامهی جونیور در ژانر درام باشد، فیلمی که نتوانست افتتاحکنندهی خوبی برای جشنوارهی تورنتو باشد. جهش ناگهانی «دیوید دابکین» به عنوان خالق آثاری کمدی چون «شوالیههای شانگهای/Shanghai Knights»، «فرد کلاوس/Fred Claus» یا «خرابکاران عروسی/Wedding Crashers» از ساخت آثار کمدی به ساخت آثار درام با تم تیره، حقیقتاََ چندان موفقیتآمیز نبوده و سینمادوستان و منتقدان را نسبت به آثار او حساستر نیز کرده است.فیلمنامهای که «نیک شِنک» (نویسندهی فیلم «گرن تورینو/Gran Torino») و «بیل دوبوکیو» که تازهکار است نوشتهاند، بر اساس داستانی از خود شنک و دابکین است، و شهری کوچک در ایندیانا را کانون رویدادهای فیلم قرار داده است، اما فیلم کشش چندانی ندارد. ![]() شخصیت داونی جونیور، هنک پالمر وکیل ماهر شیکاگو است و هر خصوصیتی دارد، جز دلنشین و گیرا بودن، او فقط به پروندههای "افراد ثروتمند و خلافکار" رسیدگی میکند، وکیلی که هوش سرشاری دارد و بسیار چربزبان است.در ابتدا، او که از بلاهایی که بر سرش نازل شدهاست، همچون خیانت همسرش و مرگ مادرش، رو به مشروبات الکلی آورده است و قصد دارد پس از مدتها، برای مدت کوتاهی به خانهی قدیمیاش بازگردد. مثل تمامی خانوادههای یک فیلم درام که میخواهند احساسات مخاطب را برانگیخته کنند، یک ضلع سوم هم وجود دارد، به عنوان آن ضلع، شخصیتها غمگین هستند و پشیمانی به تصویر کشیده میشود.برادران هنک مردان بالغی هستند، یکی به اسم گلن (با بازی «وینسنت دونوفریو»)، بازیکن بیسبال است اما هیچگاه نتوانسته به آرزوشیش که بازی در لیگ برتر بیسبال است، برسد.دیل (با بازی «جرمی استرانگ») هم دیگر برادر اوست، کوچکترین فرزند خانواده که ناتوانی ذهنی دارد و تمام فکر و ذکرش، آرشیو فیلمهای سینمایی موجود در خانهاش است. ![]() سپس پدر آنها (با بازی رابرت دووال) معرفی میشود، پیرمرد مورد احترامی که همه او را "قاضی" صدا میزنند و در طول حدود 40 قضاوتش، همواره سعی کرده با عدالت باشد و در زندگی شخصی هم، فردی مورد اطمینان است.اگرچه هنک و پدرش هر دو با قانون سر و کار دارند، اما هنک فقط بهدنبال پیروز شدن موکلش است، اما پدرش به اجرا و صدور درست احکام اعتقاد دارد، و همین تفاوت بزرگ، این پدر و پسر را متفاوت از هم ساخته است. "این خانواده شبیه یک نقاشی احمقانه از پیکاسو است"، هنک این حرف را قبل از رفتن به یک میخانه همراه با برادرانش میگوید، جایی که او یک گارسون سرزنده به نام کارلا (با بازی «لیتون میستر») را میبیند و سپس، متوجه میشود که او دختر معشوقهی دوران دبیرستانش سامانتا (با بازی «ورا فارمیگا») است، سامانتایی که برای انجام دادن چند کار ناتمام تجاری، به شهر آمده است.همانطور که شهری که وقایع فیلم در آن رخ میدهند شبیه به یک دیزنیلند [شهربازیهای بزرگی که توسط کمپانی دیزنی در شهرهای مختلف ساخته میشوند] است، فارمیگا هم برای نقشش بسیار پر زرق و برق و پر افاده بهنظر میرسد. ![]() بقیهی اتفاقات نیز طوری دست به دست هم میدهند تا هنک زودتر به سمت شهر قدیمیاش روانه شود.قاضی، پس از 28 سال پیش که همسرش مرد، دوباره به نوشیدنیهای الکلی روی میآورد و احساس عجیبی نسبت به حافظهاش دارد و مدام حس میکند حافظهاش چندان درست کار نمیکند.در همین حین، هنک خلافکاری را در یک میخانه میبیند. چند روز پس از آن، جسد آن خلافکار در اتوبان، و در حالی که ماشین قاضی نیز آنجاست و آثار خون روی آن دیده میشود، یافت میشود و مشخص میشود، مقتول براثرتصادف با آن ماشین به قتل رسیده است.همچنین، مشخص میشود مقتول شخصیست که بیست سال پیش، قاضی برعلیه او حکمی صادر کرده است. تا مدتی، همهچیز بر علیه قاضی است، مردی که تا پیش از آن الگویی برای مردم بود، حال مظنون اول یک پروندهی قتل است، اما یک سوال اساسی وجود دارد، آیا او اینکار را از عمد انجام داده یا تصادفی در کار بوده است؟با وجود اینکه هنک معمولاََ به این پروندهها رسیدگی نمیکند، اما از آنجایی که "او امسال کمی گسترهی پروندههایی که برای وکالت قبول میکند را بالا برده است"، تصمیم میگیرد که به وکیل بیتجربهی خود دادگاه (با بازی «دکس شِپِرد»)، کسی که به سختی به دنبال دفاع از موکلش در برابر شاکی چربزبان (با بازی «بیلی باب تورنتون») است، کمک کند. ![]() همانگونه که علاقهی هنک به خانواده و زادگاهش به واسطهی مشکل پدرش بیشتر میشود، قاضی نیز بدنش بهخاطر مشکلش مدام تحلیل میرود و از نظر روانی نیز، وضعش وخیمتر میشود، اما اینجاست که شخصیت قاضی و بازی دووال توجهات را بهخود جلب میکند.با وجود اینکه او پرابهت و سرسخت است، اما کم کم قاضی باید با ضعفهای جسمی و روحیاش مواجهه کند، و به همین علت صحنههای پدر و پسری نیز وجود دارد که دووال و داونی جونیور را مجبور میکند تا بیش از هر وقت دیگری، از نظر احساسی و فیزیکی به خود فشار آورند تا بازی باورپذیری از خود به نمایش درآورند. فیلمبردار این فیلم «ژانوز کامینسکی» در نورپردازی زیادهروی و اغراق کرده، شاید حتی بتوان گفت زیادی اغراق کرده است، اما این کمکی نیز به پیشرفت فیلم نکرده است.موسیقیهای توماس نیومن هم زیادی احساسی و بچهگانهاند.ضمناََ، لوکیشنهای مجلل فیلم در ماساچوست به هیچوجه شبیه به شهرهای ایندیانا با آن بافت زراعیشان نیستند. منبع : سایت نقد فارسی
|