می خوانمت چنان که شب خسته خواب را - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: مذهبی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=41) +--- موضوع: می خوانمت چنان که شب خسته خواب را (/showthread.php?tid=190038) |
می خوانمت چنان که شب خسته خواب را - bOoOoOy - 03-11-2014 «الدعاء مخ العباده: دعا مغز عبادت است.» این حدیث پیامبر اکرم(ص) و آیات و روایات فراوانی که در همین زمینه وجود دارد، نشان می دهد که دین داری و نیایش با هم پیوندی عمیق دارند. اصلا مگر می شود دینی را متصور شد که نیایش در آن، جایی نداشته باشد؟ یا مگر می توان نیایشی را تصور کرد که ریشه ای در دین داری نداشته باشد؟ روز عرفه امسال هم آمد و رفت؛ روزی که به نام آسمانی نیایش رقم خورده. در همین روزها، عید غدیر را هم در پیش داریم؛ اعیادی که ادعیه خاصی دارند و بهانه خوبی هستند برای ریشه دار کردن ادبیات دعا در ذهن و ضمیرمان. به همین بهانه، در «نفس عمیق» این هفته،پنجره ای را باز کرده ایم به مفهوم نیایش؛ و بهره گرفته ایم از گزین گویه هایی از دکتر علی شریعتی در کتاب «نیایش زیباترین روح پرستنده» و همچنین مهمان یادداشت هایی هستیم از دکتر حسن علم الهدی، جامعه شناس، و دکتر ابوالقاسم مهری نژاد، روان شناس، که هرکدام از منظری متفاوت به این موضوع نگاه کرده اند. دعا از نگاه دکتر علی شریعتی دعا باید شدت داشته باشد! الکسیس کارل* کسی است که دو جایزه نوبل را برده. او این دو جایزه نوبل را در موضوعات فلسفی، یا ادبی یا تاریخی و حتی علوم انسانی نبرده، در علوم دقیقه برده، یکی از این دو جایزه به خاطر پیوند رگ ها و شیوه بخیه زدن آنها بوده است که برای اولین بار او ابداع کرد و جایزه دیگرش به خاطر آن بود که قلب یک جوجه را بیش از ۳۵ سال در خارج از بدن جوجه در آزمایشگاه اش زنده نگهداری کرد و در این مدت هر چند یک بار این قلب چند برابر می شد و ناچار باید کوچک اش می کردند، تا اینکه نگهداری در آزمایشگاه مشکل شد. اما موفقیت او در اینکه یک عضو زنده را در خارج از اندام، در مدت ۳۵ سال زنده نگه دارد وی را شایسته گرفتن جایزه نوبل کرد، بنابراین الکسیس کارل یک فیزیولوژیست است، یک جراح است، یک متخصص وظایف اعضای بدن (فیزیولوژی) است، نه کشیش است که از لحاظ دینی و نه فیلسوف است که از لحاظ تفکرات کلامی و فلسفی و منطقی و نه حتی روان شناس است که از لحاظ روان شناسی و عاطفی به مساله نیایش توجه داشته باشد. وی طبیبی است که در طول تماس اش با بیماران مختلف و همچنین تیپ های گوناگون از کشیش و جراح و سیاستمدار و حقو قدان و کارگر و دهقان و پیشه ور، آثار دعا را، از لحاظ انسانی، روحی و در آغاز فقط از لحاظ بدنی، روی همه این تیپ های مختلف از نژادهای مختلف مطالعه می کرد. نتیجه سال ها مطالعه او به عنوان یک زیست شناس و به عنوان یک فیزیولوژیست و همچنین بعد به عنوان رییس موسسه انسان شناسی رکفلر موجب شد که نتایج تحقیقات اش را به صورت جزوه کوچکی به نام نیایش بنویسد و بعد نیز رساله کوچک تری به نام تأملات من در راه زیارت لورد. این مرد نظریات اش در مورد دعا بسیار قابل اهمیت است زیرا چنان که گفتم، فلاسفه، نویسندگان و متفکران مذهبی بسیاری هستند که ارزش دعا و تاثیر دعا را مورد بررسی قرار داده اند، اما اگر یک دانشمند زیست شناس و بافت شناس منحصرا از طریق بررسی های بیماری شناسی و فیزیولوژی و بالینی و آن هم از طریق تجربیات شخص خودش تجربیات آزمایشگاهی دعا را مورد بررسی قرار بدهد، این باارزش است، به خصوص از طریق کسی که دنیای امروز او را به عنوان یکی از قطب های برجسته تفکر علمی جدید می شناسد، او در این کتاب که ترجمه فارسی آن چند سال است منتشر شده، از نظر دعا گاه به بیانی می رسد و گاه نتایجی را اعلام می کند که حتی برای ما که به تاثیر دعا اعتقاد مذهبی داریم، اعجاب آور است. یکی اینکه می گوید آثار نیایش و سنت و رسم پرستش و دعا کردن وقتی در جامعه ای رو به ضعف و فراموش شدن می گذارد، مقدمات انحطاط و بی مقاومت ماندن این ملت و جامعه را فراهم می کند. بنابراین جامعه با از دست دادن عمل پرستش و نیایش مزاج خودش را برای رشد میکروب های انحطاط، متلاشی شدن، تجزیه و به اصطلاح خاص خودش «انتروپی» یعنی ضعف و پیری قوای مزاجی، ضعف بدنی، که در اینجا به معنی ضعف مزاج اجتماعی است، آماده می کند. او می گوید: «روم، روم باشکوه متمدن و قدیم را، دوری مردم اش و متروک ماندن سنت دیرین بشری در پرستیدن رو به ضعف و ذلت برد.» وی، گاه تعبیرات بسیار زیبای عمیق شاعرانه دارد، گاه تعبیرات بسیار پیچیده عمیق فیلسوفانه و عالمانه، او می گوید: «نیایش همچون امانتی همراه کسی است که غالبا خداوند را نیایش می کند، بارقه نور دعا و پرستش خداوند از سیما و حرکات و نگاه نیایشگر همواره ساطع است و آن را به هر جا که می رود با خود می برد.» آمار جنایت ها نشان داده است که به طور متوسط کسانی که به عنوان مجرم و جنایتکار در جامعه شناخته شده اند کسانی هستند که یا هیچ و یا بسیار اندک و جاهلانه نیایش می کنند. برعکس در همان سطح و در همان مسیر و در همان تیپ اجتماعی و طبقه اقتصادی، غالبا آنها که هنوز سنت نیایش را حفظ کرده اند از دست زدن به جنایت مصون اند و گاه اگر دست می آلایند به صورت حرفه ای و سربندی و سرگرمی دایمی شان و صفت مشخص شان نیست بلکه لغزشی است و یا حادثه ای است در زندگی شان. در هر سال موسسه لورد (به شهادت خود الکسیس کارل در کتاب نیایش) آمار شفایافتگان به وسیله دعا را که به شکل معجزه آسایی با تصدیق اطبا شفا یافته اند رسما منتشر می سازند. همواره ستون شفایافتگان معجزه آسا به وسیله نیایش مملو از ارقام فراوان است. اما کارل تصدیق می کند که در ۳۰ سال اخیر این آمار رو به نقصان می رود، بعد خودش توضیح می دهد که علت اش این است که «زائران اکنون بیشتر سیاح شده اند و زوار و مسافر» و کسانی که شیفته و سودازده و عاشق و آرزومند می آمدند تا مطلوب خود را بگیرند کم شدند. اینها تفریح کنان، کنجکاو و مردد و در ضمن برای تغییر آب و هوا می آیند و ناچار از دعا اثری نمی بینند. چنان که خود کارل باز در مکانیسم تاثیر دعا می گوید: «دعا باید دارای شدت و همچنین تناوب و استمرار و همچنین خلوص باشد و همچنین حالت تهاجم بیابد.» این «حالت تهاجم بیابد» خیلی زیباست. در دعا و متون اسلامی فراوان است که غالبا می گویند که: «چنان که کودکی از مادرش با شدت چیزی را مطالبه می کند بخواهد» عین این را کارل می گوید. او می گوید: «باید دعا شدت داشته باشد.» یعنی دعا به صورت ورد لقلقه زبان نباشد، به طوری که زبان و لب کار خودش را بکند، مغز و دل کارهای دیگری را مشغول باشند مثل آنهایی که کلاه سر خدا می گذارند و آن این است که در مجلس وعظ و مصیبت و روضه شرکت می کنند. اینجا ثواب شرکت در مجلس روضه را می برند و در همان حال شروع می کنند به جای گوش دادن به سخنران، دعا خواندن یا قرآن خواندن و به این وسیله ثواب خواندن قرآن را و دعا را درک می کنند، یعنی دوبله و دوآتشه می خواهند ثواب بگیرند و زرنگ ترها در همین دو حال که گوش شان به منبر است و چشم شان به متن قرآن لب شان هم مشغول ورد و ذکر! یعنی سه آشته ثواب جمع می کنند، در صورتی که نمی دانند این دو سه تا همدیگر را خنثی می کنند. با تمام نیرو و همه ادراک و قدرت گرفتن ات بخواه، این معنی شدت و تواتر است. اینکه من روی این جمله ها تکیه می کنم با آنکه مطالب این جمله ها برای ما آشناست، برای این است که از زبان کارل شنیدن اش بسیار باارزش است: «کسانی که بامداد نیایش می کنند و تا شامگاه همچون یک جانور و یک وحشی زندگی می کنند آنها کسانی هستند که آثار دعا را در خود هیچ گاه نمی یابند.» دعای آنها ابتر است، زیرا به صورت استمرار دل و پیوستگی روح و وجدان به طرف کانون روحانی جهان نیایش نمی شود، بلکه به صورت یک انجام وظیفه مکانیکی، صبح نیایش کردن و تمام روز را همچون حیوان به کار و زندگی و خورد و خوراک و زدن. دعای صبحگاهی را هیاهوی پلید طول زندگی روزانه به فراموشی می سپارد. این است که هر گاه دعا می شود و هر گاه که دل با نیایش به سوی آنها کانون عظیم جهان متصل می شود، بعد نیایش گر باید آثار این اتصال را در همه حالات و همه روابط زندگی روزانه اش در جامعه و در خانواده و در خویش حفظ بکند تا اثر دعا به صورت یک اشتغال در درون او پرتوافکن شود و گسترش یابد در سراسر روح و هستی. تاریخ نیایش نشان داده است که انسان هر چه که بخواهد می گیرد و هر دری را که بزند به روی اش گشوده می شود» دعا باید به صورت تهاجم انجام شود، عیسی از راهی می گذشت نابینایی در کنار راه نشسته بود و تا احساس کرد که عیسی از کنار او رد می شود با غضب و شدت دامن عیسی را گرفت و کشید و با غضب و جبر و عنف خواست تا بینا شود. او دامن عیسی را رها نکرد تا عیسی گفت ایمان ات تو را شفا داد. اثر دعا و نیایش روی جسم آدمی در تلاش های سخت و جانفرسای زندگی هر گاه که ذخیره روحی اش به پایان می رسد و دست اش از همه جا کوتاه می شود، نیاز به یک منبع و نیروی جهانی دارد. یکی از راه های اتصال به این منبع جهانی که همان خداوند است «دعا است». دعا آخرین پناهگاه فطری بشر است که انسان در حال اضطرار به آن روی می آورد و زبان اش به دعا می گراید، در نتیجه، وقتی که روح تسلیم و بندگی، حرکت و تعالی عبادت و تربیت در انسان به وجود می آید، دل و قلب پذیرای فرود انوار الهی وحتی علم می شود. وقتی قلبی سرشار از امید و عرفان می شود، وقتی بیماری، خود را با حالات عشق به خدا، دست به دعا برمی دارد و خود را با بهترین معبودش نزدیک می بیند درآن لحظه است که هیچ قدرتی نمی تواند آرامشی را که او احساس می کند به او ببخشد و این همان لحظه درمان است. وقتی با خدا راز و نیاز می کنیم و لب بر دعا برمی داریم فقط و فقط به خوبی ها و نیکی ها فکر می کنیم و منفی گرایی ها را به مثبت گرایی ها سوق می دهیم، پس ارتباط مثبت گرایی با دعادرمانی با هم گره خورده و با حضور قلب به خدا بیشتر نزدیک می شویم و از خدا درمان هر دردی را می خواهیم . دعا و نیایش یاد خداست و یاد خدا آرامش بخش دل هاست، پس دعا و نیایش آرامش بخش دل هاست. این آرامش بر روح و روان و حتی جسم انسان اثرات مثبتی دارد، به طوری که می توان گفت با آرامش پس از دعا و نیایش، روح آدمی از سر گشتگی و سرگردانی فاصله می گیرد و به آسمان متصل می شود. حالت های یاس، ناامیدی، بریدگی، تنهایی، اضطراب و نگرانی او کاهش می یابد و در صورت استمرار بر نیایش بنده با خدا این حالات روانی خنثی می شود زیرا کسی که رحمت خدا را دارد، ناامید نمی شود. کسی که با خدا ارتباط دارد نمی بُرد. کسی که به خدا عشق می ورزد، تنها نیست و معشوقی محتشم دارد. کسی که پناهگاهی مثل خدا دارد، مضطرب و نگران نمی شود. مسلما در سایه آرامش و رفع تنش ها و اضطراب ها بسیاری از ناراحتی های روح و روان که ریشه در اضطراب و عدم آرامش دارند از بین خواهد رفت. همچنین دعا می تواند بر ناراحتی های جسمانی هم اثرات درمان بخشی داشته باشد. به قول کارل:«نیایش در جسم و روح ما تاثیر می گذارد و البته این تاثیر به کیفیت، شدت و دفعات تکرار و تواتر نیایش بستگی دارد.» یاد خدا آرامش، روشنایی و گشادگی خاطر به ارمغان می آورد. در نقطه مقابل، ترک یاد خدا باعث کوردلی و دلتنگی می شود. وقتی ظرفیت وجود آدمی تنگ و کوچک باشد، در اندک زمانی و از غمی کوچک مالامال می شود یا یک شادی حقیر آن را آکنده می کند. از یک اندوه ناچیز دست به خودکشی می زند و با یک شادی اندک خود را گم می کند. تنها راه فرار از این حقارت آن است که آدمی همچون قطره ای که به دریا می ریزد، خود را به بزرگی خداوندی متصل کند و کوچکی خود را با بزرگی آن عظمت بی همتا درآمیزد. دعا و نیایش ظرفیت وجودی انسان را وسعت می بخشد و دریادلی نصیب او می سازد. دعا و نیایش یاد خداست و یاد خداوند امیدبخش و برطرف کننده یاس و ناامیدی است. یاد خدا بر ایمان انسان می افزاید. اصلا ایمان از جنس امید است، پس یاد خداوند بر امید انسان می افزاید. اصولا یاس و ناامیدی به ذهن و زندگی نیایشگر و دعاگو راه نمی یاید زیرا چنین انسانی به دریای بی کران رحمت خداوند متصل می شود. با توجه به نحوه آفرینش انسان و وجود امیال فطری و دنیایی که در وجود او تعبیه شده، انسان نمی تواند بدون وجود یک پناهگاه روانی که ذات اش عین جاودانگی باشد به زندگی آسوده ای دست یابد، پناهگاهی که هر کسی بتواند در هر شرایطی و در هر زمان و مکانی که بخواهد، بدون هیچ واسطه ای به او پناه ببرد و بدون هیچ آلایشی با او خلوتی داشته باشد و بی تکلف با او بگوید و بشنود و تا زمانی که در آن خلوت است، همه چیز را فراموش کند. دعا و نیایش باعث انبساط خاطر، شادی ضمیر، پویایی اندیشه، امیدواری به رحمت خداوند و هدایت، زیادی تلاش و فزونی همت می شود. این عین شنیده شدن صدا و پاسخ گفتن ندای آدمی است، یعنی نفس دعا، اصل پرستش و ذات نیایش وجود او را متعادل، روح او را آرام و روان او را بی دغدغه خواهد کرد. |