انجمن های تخصصی  فلش خور
دیشب به سیل اشک، ره خواب می زدم - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: مذهبی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=41)
+--- موضوع: دیشب به سیل اشک، ره خواب می زدم (/showthread.php?tid=190023)



دیشب به سیل اشک، ره خواب می زدم - bOoOoOy - 03-11-2014

در مقاله حاضر حضرت استاد، ضمن بررسی علل فراموشی یاد خداوند، نماز را بهترین عامل ذکر می داند و با نقل نمونه هایی از حالات بزرگان و اولیای خداوند، به فرازی از مناجات ذاکرین امام سجاد(ع) اشاره می کند که در آن درخواست الهام انس به ذکر شده است. با هم آن را از نظر می گذرانیم.

ذکر اصالتاً کار دل است. منظور از دل؛ یعنی همان چیزی که توجه از آن ناشی می شود. توجه به چیزی از یک قوه، عامل، و فاعلی ناشی می شود که اسمش دل است. عواطف و رؤیت های شهودی هم از همین قوه است. بحث ما آن قوه ای است که توجه و اراده می کند. گاهی این یاد کردن، حالتی است شبیه یک حالت غیراختیاری؛ طوری که انسان دلش می خواهد چیزهایی را فراموش کند اما فراموش نمی شود. انسان گاهی نسبت به بعضی دانسته هایش حساسیتی پیدا می کند. تعلق زیادی دارد و یا رنج و ناراحتی شدیدی از آن دارد. هر دوی اینها که یا موجب تعلق و محبت شدید است یا موجب تنفر بسیار، باعث می شود که در خاطر انسان بماند و یادش نرود. گاهی از این یاد هم ناراحت است؛ بخصوص در مصیبت ها که این تقریباً یک حالت غیراختیاری است. ولی گاهی انسان باید به زحمت، موضوعی را به یاد بیاورد که اگر توجه و تمرین نکند به یادش نمی آید و فراموش می کند. این بستگی دارد به اینکه آن حالت قبلی محبت و نفرت، چه اندازه شدت داشته باشد. ما اکثر اوقات نسبت به خدای متعال این طور نیستیم که بی اختیار به یاد خدا باشیم.



علل نسیان
امور مادی و دنیوی، لذایذ مختلف، گرفتاری های گوناگون، برخوردها، افکار، و یا ناراحتی ها باعث می شود انسان، خدا را فراموش کند. بعضی معرفت، ایمان و محبتشان نسبت به خدای متعال آنچنان نیست که خود به خود علت یاد کردن باشد. باید انسان با زحمت و تمرین سعی کند به یاد خدا بیفتد. ضعف و شدتش هم بستگی به ضعف و شدت ایمان انسان به خدای متعال دارد. آنهایی که ایمان دارند به طور طبیعی به یاد محبوب می افتند. اگر خدای متعال به انسان لطف کند و توفیق دهد که محبتش رانسبت به خدای متعال تقویت کند، لازمه آن لطف، این است که بسیار به یاد خدا باشد. انسان، محبوبش را هرچه بیشتر یاد کند بیشتر لذت می برد و خسته نمی شود. ولی اشکال کار ما این است که محبت های امور دنیا یا غیر خدا، آنهایی که استقلالا مورد محبت ما قرار می گیرند، جوری است که بخش مهمی از قلب ما را احاطه می کند و باعث می شود که از خدا غافل شویم. در اینجا باید با سعی و دعا و از راه های مختلف اسباب و وسایلی فراهم کرد که همیشه به یاد خدا باشیم.



بهترین عامل ذکر
تمام دستورهایی که در شرع مقدس وارد شده همه برای این است که عاملی باشد تا انسان به یاد خدا بیفتد که البته آثار دیگری هم دارد. بهترین برنامه هم نماز است: اقم الصلاه لذکری؛ (سوره طه/۴۱) نماز به پا دارید تا به یاد من باشید. شاید یکی از حکمت های اصلی تشریع نماز این است که وسیله ای باشد تا انسان به یاد خدا بیفتد. کسانی که دلشان می خواهد توجهشان بیشتر شود: فاذکروا الله کذکرکم آباءکم أو أشد ذکراً. (بقره/۲۰۰) کسانی که می خواهند از نظر کمیت و کیفیت یادشان ترقی پیدا کند، غیر از واجبات، مستحباتی را هم به برنامه هایشان اضافه می کنند یا کیفیت نماز را مثلا با رعایت وقت نماز بالا می برند؛ شاید از حکمت های نماز اول وقت این است که کسی که مقید به نماز اول وقت است کارهایش را طوری برنامه ریزی می کند که مزاحم نمازش نشود. سعی می کند کاری کند که اول وقت، وقتش برای نماز خالی باشد؛ یعنی دائما از صبح تا ظهر ذهن و دلش به یاد خداست. خود این که انسان مواظبت داشته باشد تا بیشتر به یاد خدا باشد، کم کم دل و روح را به خدا انس می دهد.



نعمت انس گرفتن
انس یکی از رموز آفرینش انسان است که البته مثل همه نعمت های دیگر برای این خلق و عطا شده که انسان، خوب استفاده کند. یکی از این رموز آن است که وقتی انسان با چیزی پی درپی ارتباط برقرار کرد با آن انس می گیرد. طبیعت انسان خوپذیر است. این خیلی به پیشرفت در کارهای خیر کمک می کند. اگر نبود طبیعت خوگرفتن و عادت کردن، خیلی از کارها برای ما سخت بود، چند تا جمله که آدم بخواهد حرف بزند اگر عادت و ملکه نبود، یک ساعت طول می کشید که یاد خودش بیاورد. این عادت است که کارها را آسان می کند. لازمه اش هم این است که وقتی نماز می ایستیم، دیگر نباید فکر کنیم که سوره حمد چند آیه دارد یا برای چه باید بخوانیم. اما این عیب را هم دارد که وقتی انسان تنبلی کند و توجه نداشته باشد باعث می شود یک چیز خشک و بی رمقی شود. عادت که شد دیگر اثر واقعی خودش را ندارد. لاتنظروا الی طول رکوع الرجل و سجوده (کافی /۲/ ۱۰۵)؛ کسی که نمازش خیلی طولانی است به طول رکوع و سجودش نگاه نکنید، که این عادت اوست. در روایت دیگری می فرماید: و لکن انظروا الی عقله؛ اگر می خواهید اشخاص را ارزشیابی کنید، ببینید عقلشان چقدر است، و گرنه تکرار اعمال خارجی خیلی ملاک نیست. اگر توأم با عقل باشد بله، ارزش دارد، اما اگر مثل عادت باشد خیلی ارزش ندارد. فایده چنین انس و عادتی درباره محبت به خدا این است که دیگر نباید فکر کند چه عاملی پیدا کند تا به خدا توجه پیدا کند و یاد او باشد.



اسوه های ذکر
درمیان علما و بزرگان، کسانی بوده اند که واقعا وقتی احوالاتشان را می شنوم پیش خودم خجالت می کشم! یکی از اساتید معظم از استادشان که با ایشان ارتباط نزدیک داشتند نقل می کردند که اعمال عبادی ایشان آن قدر بود که اگر کسی اطلاع داشت فکر می کرد که دیگر ایشان به درس و بحث نمی رسد. هر روز زیارت عاشورا، نماز جعفرطیار و اوراد و اذکار دیگر را به جا می آوردند. از قول همان استادشان نقل می کرد که ایشان می گفت: من از خدا خواسته ام تا آخرین روزی که از دنیا می روم، اعمالم ترک نشود و می گفتند: اتفاقا همین طور هم شد. آن شبی که ایشان از دنیا رفت تمام اعمالش را انجام داد و حتی نماز نافله اش را خواند و درحال سجده از دنیا رفت. آنهایی که اهل مطالعه و دقت باشند، می دانند حاشیه شیخ محمدحسین برکفایه و مکاسب چقدر ارزش دارد. معروف است که اگر کسی این حاشیه بر مکاسب و کفایه را بفهمد مجتهد است.

ایشان همه کتاب های دیگرشان و حاشیه را تا سن ۷۲ سالگی نوشته است. این آقا درباره مرحوم آقا شیخ محمدحسین نقل می کرد که بعداز آن که اعمالش را مثل زیارت عاشورا و... انجام می داد، شب که می خوابید متکای زیر سرش را از اشک چشمش خیس می شد.

حاج شیخ غلامرضا کوچه بیوکی پیرمردی بود از علمای یزد؛ کتابی به نام تندیس پارسایی در احوالاتش نوشته اند. ایشان تا سن ۰۹ سالگی هم منبر می رفت. عمده مطالب منبرش آیات قرآن و نکات تفسیری بود و گاهی یکی دو تا شعر می خواند. من منبر ایشان را در یزد از زمان کودکی به یاد دارم. این شعر حافظ را مکرر از ایشان شنیدم:

گر کسان قدر می بدانندی

شب نخفتی و رز نشانندی

خود مرحوم شیخ وقتی این شعر را می خواند، بعد، این آیه را تلاوت می کرد: تتجافی جنوبهم عن المضاجع (سجده/۶۱). اشاره به حالت های کسانی است که شب تا صبح مواظب اند تا آنجایی که می توانند توجهشان به خدای متعال باشد.

دیشب به سیل اشک ره خواب می زدم

نقشی به یاد روی تو بر آب می زدم

نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم

بر کارگاه دیده بی خواب می زدم

هر مرغ فکر کز سر شاخ طرب بجست

بازش زطره تو به مضراب می زدم (حافظ)

یعنی هر فکری که به ذهنم می آمد تا باعث شود تو را فراموش کنم آن را دور می کردم.

به هر حال بودند کسانی که این گونه بودند و با تمرین، سعی می کردند یاد خدا را در دلشان زنده نگه دارند و با محبتی که داشتند نمی گذاشتند خوابشان ببرد. همین طور اشک از چشمشان می آمد. باید پرسید: چرا گریه می کنی؟! از عذاب جهنم می ترسی؟! شاید ما باور نکنیم که جور دیگری هم اشک ریختن وجود دارد!



شوق دیدار
مضمون روایتی درباره حضرت شعیب(ع) این است که حضرت شعیب آن قدر گریه کرد که نابینا شد. خدا بینایی اش را برگرداند. دوباره بیا! باز آن قدر گریه کرد تا دوباره نابینا شد. دفعه سوم خدای متعال چشمش را برگرداند و باز آن قدر گریه کرد تا نابینا شد. این دفعه جبرئیل را پیش شعیب فرستاد که برو بپرس چرا گریه می کنی؟ این سوال و جواب برای این است که من و شما بشنویم! جبرئیل آمد که ای شعیب، خدای متعال می فرماید: چرا این قدر گریه می کنی؟ اگر از ترس عذاب است، من جهنم را بر تو حرام کردم و اگر از شوق بهشت است، بهشت را به تو دادم. هر جایش را می خواهی انتخاب کن. عرض کرد: خدایا، تو می دانی نه از ترس عذاب است و نه از شوق بهشت، بلکه از اشتیاق دیدار توست. (بحار/۲۱/۰۸)

شاید انسان اینها را بشنود و باور کند که می شود فقیهی با آن عظمت علمی، با آن دقت نظر و با آن عبادت ها، چنین حالی داشته باشد، برای اینکه فقاهتش برای رضای خدا باشد، کتاب نوشتنش، درس خواندنش و درس دادنش، چون خدا این گونه دوست دارد. آن وقت شب هم که می خوابد از شوق دیدار محبوب خوابش نمی برد و اشک می ریزد.خوش به حال کسانی که اگر بخواهند غافل هم شوند خدا نمی گذارد. آخر همه محبت ها که یک طرفه نیست؛ «چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی». برای به یاد خدا افتادن، خدا وسیله ای قرار می دهد. آنهایی که ارتباطشان با خدا قوی است، اشاره ای به قلب شان می شود. آنهایی که دورترند وسایل دیگری فراهم می شود؛ دردی، مرضی و... به هر حال خدا نمی گذارد این طور بنده ای که به طور دائم یاد او است غفلت داشته باشد. بنده هم باید بداند که خودش چیزی ندارد. اگر خودش باشد و خودش، مبتلا به غفلت می شود. این است که حتی برای اینکه یاد خدا باشد از خدا می خواهد که یاد او را به قلبش الهام کند.



الهام و انس به ذکر
امام سجاد(ع) در مناجات ذاکرین می فرماید: الهی فالهمنا ذکرک فی الخلا والملا؛ حالا که این طور شد و به ما دستور دادی و امر کردی، خودت را به ما الهام کن که در خلوت و جلوت به یاد تو باشیم.

واللیل والنهار؛ در شب و روز شما اطلاق شب را در نظر بگیرید. یعنی حتی در حال خواب. خدا بنده هایی دارد که در حال خواب هم غافل نمی شوند.

والاعلان والاسرار؛ و هم در آشکار و نهان یاد تو باشم.وفی السراء و الضراء؛ و نیز در خوشی و ناخوشی، نعمت و بلا، در هیچ حالی تو را فراموش نکنم.

وآنسنا بالذکر الخفی؛ دل ما را انس بده با یاد پنهانی. یادی که با زبان و بلند باشد، خیلی موجب انس نیست. ممکن است زبان عادت کند، اما انس نیست. انس وقتی است که دل، از عمق قلب به خدا توجه کند، و این بیشتر در حال خلوت و توجه آرام، میسر می شود. اگر دلش با خدا ارتباط پیدا کند و نیز تکرار و تمرین کند که در خلوت هم دلش متوجه باری تعالی باشد، خدا هم این لطف را به او می کند که دلش را با خودش مانوس می کند. جوری انس با خودش را به او می چشاند که اگر خدا را فراموش کند ناراحت می شود. مانند این است که گمشده ای دارد. این است که پناه می برد به خدا که خدایا، خودت به من یادت را الهام کن.خدایا، به حق دوستانت، قطره ای از آنچه دریایش را به دوستانت دادی به ما هم عطا کن.