خبری که ملی پوشان والیبال را وحشتناک بهم ریخت/ ناراحتی ستاره والیبال از شایعات داغ در - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: فوتبال و سایر ورزش ها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=20) +--- موضوع: خبری که ملی پوشان والیبال را وحشتناک بهم ریخت/ ناراحتی ستاره والیبال از شایعات داغ در (/showthread.php?tid=189247) |
خبری که ملی پوشان والیبال را وحشتناک بهم ریخت/ ناراحتی ستاره والیبال از شایعات داغ در - ArDaLaN JT - 01-11-2014 به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز، در مسابقات قهرمانی آسیا 2011 والیبال نقش آفرینی یک جوان تازه وارد در تیم ملی توجه بسیاری از علاقه مندان را بخود جلب کرد. امیر غفور با درخشش در آن مسابقات جای خود را در ترکیب اصلی تیم ملی تثبیت کرد. او پای ثابت همه افتخارات والیبال ایران در سال های اخیر بوده است. اگر چه شهرت برایش فرصت ها و تهدیدهای زیادی بوجود آورده اما حالا امیر غفور با کوله باری از تجربه به افق های بلندتری در والیبال می اندیشد. امیر غفور در فضایی صمیمانه از حال و روز خودش و والیبال ایران گفت. *بعد از بازی های آسیایی اینچئون دیگر کمتر از والیبالیست ها خبری می شود؟ به دلیل سختی زیادی که امسال کشیدیم، قدری نیاز به استراحت داشتم. استرس مسابقات و سفرهای طولانی، دوری از خانواده و کشور واقعا همه بازیکنان را از نظر روحی و بدنی تخلیه کرده بود. الان نیاز داریم که مدتی کنار خانواده و به دور از هیایو باشیم. البته در حال حاضر همه بازیکنان تیم ملی والیبال سر تیم های باشگاهی هستند و تمرین می کنند. اکثر بازیکنان ملی پوش هم در شهرهای ارومیه و مشهد قرارداد بسته اند. به همین دلیل دسترسی به آن ها در تهران سخت تر است. *والیبالیست ها در این سال ها خیلی مشهور شده اند. آیا زندگی شما بعد از شهرت سخت تر شده است؟ شهرت سختی های خودشان را دارد اما خوب است. شیرین است. مردم الان خیلی ما را دوست دارند. در کوچه و خیابان ما را می بینند و سلام و احوالپرسی می کنند. دوستمان دارند و ابراز علاقه می کنند و می خواهند با ما عکس بگیرند و به نوعی گفت و گو کنند. خیلی از افراد معروف هستند که ممکن است چنین شرایطی نداشته باشند، یعنی محبوب نباشند. اما خوشبختانه والیبالیست ها به دلیل نتایجی که در سال های اخیر گرفتند، محبوب شده اند. این دوست داشتن خیلی خوب است اما گاهی هم اذیت می کند. چند روز قبل در ترافیک اتوبان همت بودم. ترافیک سنگینی بود و همه اتومبیل ها یک سانت، یک سانت جلو می رفتند. ماشین هایی که دور من بودند همه سلام و احوالپرسی می کردند و تبریک می گفتند. یک پراید هم کنار من بود، که پوست روباه روی داشبوردش بود. گفت می خواهم به تو هدیه ای بدهم. برداشت و پوست روباه را به من داد. ابتدا نپذیرفتم اما بعد تشکر کردم زیرا آن چه داشت را به من داد. وقتی این هدیه را گرفتم پیش خودم گفتم، کی می شود بازی ها دوباره شروع شود و ما دوباره بازی ها را ببریم و غرور ملی این مردم را بالا ببریم و آن ها را خوشحال کنیم. *پس خوش می گذرد؟ این که هر جا می رویم ما را تحویل می گیرند، خیلی خوب است. اما اینکه مدام می خواهند عکس بگیرند، گاهی خسته کننده می شود. اما من همیشه سعی می کنم که با همه برخورد خوبی داشته باشم. می دانم مردم ما را دوست دارند که چنین برخوردی می کنند. اما گاهی این موارد سخت می شود. الان گوشی های من در حالت بی صدا است. چون تلفنم مدام زنگ می خورد. حتی شماره تلفن منزل ما هم آرام نمی گیرد. گاهی منتظر یک تلفن مهم هستم اما آنقدر افراد غریبه زنگ می زنند که مجبور می شوم خطم را خاموش کنم. خانواده ام از این شرایط خیلی خسته شده است. بعضی ها آمدند و در اینترنت صفحه هایی درست کرده اند و نشانی و شماره تلفن والیبالیست ها را در آن قرار داده اند. خب شاید برخی ما را دوست دارند که چنین می کنند اما ناخواسته موجب اذیت شدن ما می شوند. گاهی می خواهیم در اختیار خانواده باشیم. وظیفه ماست که با مردم دوستانه برخورد کنیم. مردم برای ما ارزش قائل می شوند و ما هم به احترام آن ها می ایستیم. اما گاهی هم دوست داریم که در یک هفته استراحت بعد از بازی های ملی، کسی کاری به کارمان نداشته باشد. *بازار شایعات هم درباره والیبالیست ها داغ شده است... هفته ای یک شایعه ازدواج درباره ما می سازند. این حرف ها برای ما عادی شده است. اما برخی همین شایعات را باور می کنند و این موضوع برای ما ناراحت کننده است. مثلا من و محمد موسوی نشستیم و فسنجان خوردیم. بعد می آیند و همه جا یک عکس منتشر می کنند و هزار حرف از آن در می آورند که آدم شاخ در می آورد. برادر من! یک فسنجان بود و همسر یکی از دوستان آورده بود هیچ حاشیه دیگری نداشت. اکثر این شایعات برای ما خنده دار است. گاهی هم جریان خیلی بد می شود. *اما گویا خود شما در فضای مجازی فعالیت زیادی دارید؟ من بارها گفته ام و باز هم می گویم که در فضای مجازی هیچ فعالیتی ندارم. نه فیس بوک دارم و نه اینستاگرام و نه هیچ چیز دیگر. می گویند صفحه هایی هست که برای طرفداری از ما ساخته اند. این مشکلی ندارد دست آن ها را هم می بوسم. اما مشکل اینجاست که برخی به اسم من صفحه ای درست می کنند و می گویند که امیر غفور هستم. یعنی خوشان را جای من نوعی به مردم معرفی می کنند. بعد هم می روند و با طرفداران ما ارتباط برقرار می کنند. من هم نمی دانم گاهی از مردم سو استفاده هایی می کنند و ممکن است بدنامی اش برای امیر غفور بماند. من در فیس بوک و اینستاگرام نیستم. اما برخی افراد از اسم ما سو استفاده می کنند. این کارها ما را اذیت می کند. *مردم صرف نتیجه از بازی های تیم ملی والیبال راضی هستند مردم با برد ما خیلی خوشحال می شوند و از باخت ها هم خیلی ناراحت می شوند. مردم تشخیص می دهند که ما تلاش می کنیم. ممکن نیست که در همه مسابقات بهترین بازی ها را انجام دهیم. واقعا چنین چیزی امکان پذیر نیست. آن هم در ورزش تیمی که عملکرد خوب به عوامل مختلفی بستگی دارد. اما تا جایی که امکان داشته باشد، سعی می کنیم بازی های خوبی انجام دهیم. گاهی هم تلاش می کنیم اما نتیجه نمی گیریم. والیبال یک طرف برد و یک طرف باخت دارد. گاهی هم بد بازی می کنیم و می بازیم. در این صورت هم مردم ناراحت می شوند و ما هم ناراحت می شویم. والیبال در سال های گذشته ثبات خوبی داشته است. ما در 100 مسابقه شاید 3 الی 4 بار بد بازی کرده ایم. دیگر مردم هم این بازی ها و نتایج را از ما می پذیرند. خدارا شکر ما به بحران جدی نرسیدیم و مردم از کارمان راضی هستند. *تیم ملی والیبال سال 1393 را با شرایط حساسی آغاز کرد؟ در ابتدای سال فشار زیادی روی تیم ما بود. می گفتند بدون ولاسکو نمی توانید ادامه دهید. ولاسکو واقعا مرد بزگی است و خیلی چیزها را به او مدیون هستیم اما این هم نبود که همه چیز والیبال ایران پای ولاسکو باشد. شاید اگر ولاسکو به ایران نمی آمد والیبال ایران به چنین جایگاهی نمی رسید. این را هم می گویم اما از طرفی در نظر داشته باشید که صرفا ولاسکو همه چیز والیبال ایران نبود. بازیکنان هم در پیروزی های گذشته بی تاثیر نبودند. ولاسکو نمی توانست با 12 بازیکن دیگر اینقدر موفق شود. او خوب زمانی به ایران آمد و خوب کار کرد و نتایج خوبی گرفت. مدیریت هم جفت و جور شد. امسال فشار زیادی داشتیم که شاید بدون ولاسکو نتوانیم نتیجه بگیریم. این موضوع اما انگیزه ما را هم بسیار بالا برد و نتایج خوبی گرفتیم. *چطور تیمی که تا 20 روز قبل از اولین بازی خود سرمربی ندارد، موفق می شود؟ کاملا درست است که کواچ 20 روز قبل از اولین مسابقه لیگ جهانی به ایران آمد. تا قبل از آن هیچ تمرینی با او نداشتیم. اما حسین معدنی مرحوم واقعا برای ما زحمت کشید و با او تمرینات خوبی داشتیم. تقریبا همان شکل کار ولاسکو را ادامه دادیم. کواچ تیم آماده ای را تحویل گرفت زیرا ما دو ماه قبل از آمدن او تمرین می کردیم. برخی نظرات کواچ با ولاسکو فرق می کرد اما با این همه تیم ملی والیبال ایران کاملا آماده به او رسید. اینقدر در مسابقات انگیزه داشتیم که در لیگ جهانی چهارم شدیم. اما حیف شد که در گام آخر مدال نگرفتیم. خیلی مسائل دست به دست هم داد که در آن بازی آخر از گرفتن مدال باز ماندیم. *رابطه تو با مرحوم حسین معدنی چگونه بود؟ آیا جملهای از او به یاد داری؟ زمانی که حسین معدنی سرمربی تیم ملی بود، من با ست کوویچ در تیم جوانان بازی می کردم. قرار بود به اردوی بزرگسال دعوت شوم اما بعد از گوانگجو در تیم ملی تغییراتی شد و ولاسکو آمد. از زمان سرمربیگری ولاسکو من در تیم ملی بزرگسال بازی کردم. او توصیه های زیادی به من داشت. در تیم بازیج اسانس معدنی سرمربی ما بود. معدنی در سالی سرمربی تیم ما بود که خیلی اتفاقات خاص در بازی ها افتاد. او انسان بسیار باشخصیت و خوبی بود و شرایط را خوب مدیریت می کرد. راستش من آن سال با حسین معدنی مشکل پیدا کردم. سر کلاس آنالیز دیر رفتم و در زدم اما درب را باز نکردند. از این که درب را باز نکرد خیلی ناراحت شدم. گفتم درب را باز کنید و بگویید اجازه نداری بیایی. او هم گفت سرمربی هستم و هر کاری می توانم بکنم. مدتی کاری به کار هم نداشتیم. مدتی با هم حرف هم نمی زدیم. خلاصه سرپرست آمد و خواست جلسه بگذارد. من خیلی کله شق بودم. سرانجام صحبت کردیم و حرف زدیم. در آخر گفت: "بازیکن بزرگ زیاد بوده است که افتخار زیاد کسب کرده باشد. اما آن هایی در ورزش می مانند که از نظر شخصیتی قوی باشند" او به من گفت: "سعی کن که از نظر شخصیتی قوی باشی. در حال حاضر از نظر والیبال شرایط خوبی داری اما سعی کن کاری کنی که مردم دوستت داشته باشد. به جای اینکه بگویند امیر غفور فقط والیبالیست خوبی است بگویند که او انسان با شخصیت و دوست داشتنی است."این حرف ها همیشه در ذهنم مانده است. *چه زمانی و کجا خبر درگذشت حسین معدنی را شنیدی؟ روزی که حسین معدنی فوت کرد صبح سر تمرین رفتیم، خوشخبر آمد و گفت که او فوت کرده است. قیافه ها همه افتاد. کواچ آمد صحبت کند اما گفت نمی دانم چه بگویم. اما چیزی که می بینم حالت تمرین نیست. خوشخبر هم شروع به حرف زدن کرد. همین که حرف می زد همه بازیکنان بدون استثنا گریه می کردند. می گفت حسین گفته شوخی شوخی نمیرم؟ (سکوت می کند) همه بازیکنان وحشتناک بهم ریختند. کسی که شبانه روز پیش او بودیم و با شخصیت و با ادب بود کاملا برای تیم زحمت می کشید از بین ما رفت. نقش او در موفقیت تیم های ملی تعیین کننده بود. بعد از شنیدن خبر فوت حسین معدنی تمرین را تعطیل کردیم و در مراسم تشییع پیکر و سایر مراسم او حاضر شدیم. هر روز پیگیر برنامه های او بودیم. بعد هم نتایج مرحله نهایی لیگ جهانی را به او تقدیم کردیم. معدنی ناراحت بود از اینکه برخی ایراد می گرفتند که بعد از ولاسکو والیبال ایران پیشرفت نمی کند. اینکه تیم ملی بعد از او افت می کند. معدنی از این حرف ها ناراحت می شد. او تلاش زیادی می کرد و بعد از هر برد طوری از ته دلش خوشحال می شد که باورتان نمی شود. او می گفت: "چه کسی می گوید بدون ولاسکو نمی توانیم نتیجه بگیریم. حالا بیایند و این حرف ها را تکرار کنند." ای کاش قدر این افراد را در زمان حیات بدانیم. خود من همیشه می گویم ای کاش آن اختلاف ها در باشگاه باریج اسانس پیش نمی آمد. باید قدر هم را بیشتر بدانیم. *آیا ولاسکو گفته بود که حد والیبال ایران از نهمی لیگ جهانی بالاتر نمی رود؟ این نقل قول را که ولاسکو گفته "آخر والیبال ایران همان است" را نمی دانم از کجا آوردند. من هیچ گاه چنین حرفی از او نشنیدم. اتفاقا در یک جلسه خصوصی که با او داشتیم گفت: " می دانم که بدون من هم موفق می شوید و پیشرفت ها را ادامه می دهید." اصلا ولاسکو حرف دیگری نزد. این ها شیطنت هایی است که ایجاد کرده اند. ولاسکو گفت "من زمانی خوشحال می شوم که شما در عرصه جهان موفق شوید. خودم هم در سایت فدرسیون جهانی مصاحبه کردم که بگویم هنوز هم هیچ مشکلی بین ولاسکو و بازیکنان والیبال نیست. حتی ولاسکو به خاطر ایران، آمریکا را در لیگ جهانی شکست داد." سودی که تیم ایران از بازی آرژانتین و لاسکو برد امروز مشهود است. او برای تماشای بازی های ایران به سالن می آمد. رابطه خیلی خوبی بین او و بازیکنان وجود داشت و همچنان دارد. قطعا ولاسکو چیزهای دیگری برای والیبال ایران داشت. اگر می ماند می توانستیم باز هم از او بیاموزیم. می دانم که اگر ولاسکو بود و با او کار می کردیم باز هم پیشرفت می کردیم. بعد از بازی با آرژانتین با هم حرف زدیم و گفتم دوستش داریم. معمولا همه مربیانم من را دوست داشتند و رابطه خوبی با آن ها داشتیم. همیشه هم رابطه من و مربیانم بعد از همکاری با هم بهتر می شد. مثلا ست کوویچ (مربی سابق تیم والیبال جوانان) در اینچئون هر شب پیش من بود. ولاسکو هم در لهستان پیش ما بود. *شما پیروزی مقتدرانه ای برابر آرژانتین و شاگردان جدید ولاسکو داشتید؟ ما خیلی ولاسکو را دوست داشتیم , ناراحت شدیم که او از میان ما رفت. ما با هم تلاش کرده بودیم و نباید نیمه راه جدا می شدیم. خودش هم گفت رفتارش حرفه ای نیست اما به دلیل علاقه به کشورش از ایران رفت. آخرین آرزویش این بود که سرمربی آرژانتین شود. اما ولاسکو بین یک دوراهی مانده بود. از همان زمانی که او از ایران رفت بازیکنان ایران منتظر بازی با آرژانتین بودند. ما در مسابقات جهانی مقابل آرژانتین آنقدر خوب بازی کردیم که اصلا اجازه ندادیم شاگردان ولاسکو والیبال بازی کنند. نشان دادیم که همه چیز والیبال ایران ولاسکو نبوده است. ولاسکو مربی بسیار بزرگی است. از تک تک بازیکنان ایران هم اطلاعات کافی و ریز دارد اما وقتی مهره موثر ندارد چه کار می تواند انجام دهد؟ او بعد از بازی با ایران گفت که مطمئن باشید بازی بعدی با ایران اینقدر یکطرفه نخواهد بود. نگفت می بریم اما گفت بازی قشنگی می شود. * آیا به آرزوهای خود در والیبال رسیده ای؟ روزی حد آرزویم این بود که لژیونر شوم. دوست داشتم بهتریم بازیکن جهان شوم. اصلا زمانی که والیبال را شروع نکرده بودم، هدفم این بود که بهترین بازیکن جهان شوم. بازی های فوتبال جام جهانی 1998 را می دیدیم و دوست داشتم مثل آن ها بهترین بازیکن ایران شوم و مردم دوستم داشته باشند. تمام این ها را تصویر سازی می کردم. حتی به پدرم گفتم که می روم و پروجای ایتالیا بازی می کنم. هدف ما این بود که در لیگ جهانی هم مدال بگیریم. برخی گفتند که قناعت کردیم. اما معتقدم قدری در بازی آخر به مشکل خوردیم و گرنه این آرزو محقق می شد. هدف معمولا بالاترین چیز است. هدف من قطعا قهرمانی المپیک است البته شاید هم به آن نرسیم. وقتی تا شش تیم دنیا می رسیم چرا اول نشویم. هدف ما الان پنجمی جهان نیست. برای نمره 20 بخوانی 18 را می گیری. اگر هدف ما قهرمانی المپیک باشد و برای آن تلاش کنیم، شاید سکو را بگیریم. بالاترین هدف ما برای تیم ملی بالاترین جایگاه است. تمام توان خود را هم خرج می کنیم. *به نظر می رسد گاهی والیبالیست های ایران حریفان خود را دست کم می گیرند؟ ما در چند بازی حریفان خود را دست کم گرفتیم و ضربه خوردیم. هر زمان فکر کنیم بازی سختی نداریم به مشکل می خوریم. زیرا با 100 درصد توان بازی نمی کنیم. در قهرمانی جهان بازی آلمان و فرانسه را دیدیم و فکر کردیم حریف سختی نیستند. البته قدری خسته بودیم اما بیشتر به ذهنیت خود باختیم. در انتخابی المپیک هم توقع خوب بازی کردن از استرالیا را نداشتیم و شکست خوردیم و به المپیک نرفتیم. در بازی های جام جهانی صربستان و لهستان و آرژانتین و کله گنده های والیبال را بردیم اما به چین باختیم. برای اینکه حس می کردیم با تیم خوبی بازی نداریم. در مسابقات جهانی هم به ذهنیت خود باختیم. این موضوع کار دست ما می دهد و باید آن را مدیریت کنیم. *آیا حاشیه های رسانه های زرد کیفیت کار والیبالیست ها را پایین آورده است؟ قطعا این حاشیه ها کیفیت کار را پایین می آورد. اگر صرفا همه ذهنیت شما والیبال باشد خیلی راحت تر هستید تا زمانی که فکرتان از ورزش منحرف می شود. گاهی می بینم رسانه ها از طرف من مطلب دروغ می نویسند. حرف بدی هم نمی زنند. اما چرا باید حرف هایی را که نزدم از طرف من بنویسند. شاید یکبار خوب می نویسند و بار دیگر بد بنویسند. یکبار پدر خانواده گفت چه کسی رفته سر جیب من. 10 هزار تومان اضافه شده است اما دستی که 10 تومان در جیب می گذارد ممکن است 100 هزار تومان از آن بردارد. من ناراحت شدم و می خواستم از این رسانه ها شکایت کنم. من معمولا ترجیم می دهم با رسانه نوشتاری مصاحبه نکنم زیرا معمولا برداشت خود را می نویسند. حرفی که زدم، با چه لحنی زدم و در چه موقعیتی گفتم خیلی مهم است. ترجیح می دهم دوربین باشد و احساس و لحن حرف زدنم مشخص باشد تا حاشیه ای پدید نیاید و یا اینکه با چند خبرنگار نوشتاری که می شناسم و مورد اطمینانم هستند حرف بزنم. *می گویند وضع اقتصادی والیبالیست ها خیلی خوب است و پاداش های خوبی از وزارت ورزش تا شهرداری های شهرتان گرفته اید؟ من هیچ چیزی از کاشان نگرفته ام. چرا، فرماندار شهر یک تابلو داد نماینده مجلس هم یک جعبه شیرنی آورد! شهردار را هم هنوز ندیده ام. گاهی هم هدیه ها متفاوت است. شنیدم به فرهاد قائمی در گنبد اسب داده اند. اما اکثر بازیکنان هدیه زیادی نگرفته اند. آنچه فرماندار و شهردار باید می دادند را لااقل من ندیدم اما من انتظار دارم. بله، درست است که همه ما برای ایران مبارزه می کنیم اما در خود ایران امیر غفور که مبارزه می کند، بچه کاشان است. اسم کاشان هم در تیم ملی هست. اگر من می روم و اسم کاشان هست باید مسئولان شهر هم به فکر باشند. مردم شهرم واقعا به من لطف دارند. من خانه می رسم و چهار روز استراحت داریم. همین طور آدم می آید و می رود و حسابی تحویلم می گیرند. اما از مسئولانی که باید کاری انجام دهند، ناراحت می شوم. ما برای لیگ جهانی و جام جهانی و بازی های آسیایی هیچ پاداشی نگرفتیم. قول هایی دادند اما ... از تبعیض با فوتبال ناراحت هستیم. نمی خواستم که اسم فوتبال را بیاورم. اما وقتی یک تیم می بازد و پاداش می گیرد ما می بریم و کسی به روی خودش نمی آورد چه معنی دارد؟ انگار برد و باخت والیبال تکراری شده است. ناخودآگاه این تفاوت ها تاثیر گذار است. با همه این ها بازیکنان والیبال برای پول بازی نمی کنند. *برخی از والیبالیست ها خواستار حضور رئیس جمهور در سالن و تماشای مسابقات بودند راستش من ناراحت شدم. همه والیبالیست ها ناراحت هستند و اگر کسی بگوید ناراحت نیستم دروغ گفته است. نمی خواهم حالا زیاد گلایه کنم. اما عکس رئیس جمهور را در حال تماشای بازی تیم ملی فوتبال دیدیم در صورتی که چنین شرایطی برای والیبال نبود. اما یکسری قول ها دادند که هنوز محقق نشده است و ما هم مجبوریم تا سال آینده صبر می کنیم. *به غیر از والیبال درگیر فعالیت های اجتماعی یا تفریح دیگر هستی و اخبار را می خوانید؟ برای تفریح معمولا با والیبالیست ها صحبت می کنیم. به کار خاصی نمی رسیم. ما وقت نداریم خانواده خود را ببینیم چه برسد به فعالیت های دیگر. اما دوست دارم فعالیت های اجتماعی بیشتر داشته باشم. زیاد اخبار را نمی خوانم. در ایام محرم به هیات صدره و سرفره کاشان می روم. در کاشان نخل می کشند و من هم به آن اعتقاد دارم. خیلی هم حاجت می دهد. شب عاشورا و تاسوعا دوره اش است. ظهر عاشورا هم به بازار می رود. شب دوره مراسمی دارند که هیات ها به مسجد های دیگر می روند و سینه زنی می کنند. ظهر عاشورا هم با نخل به بازار کاشان و کاروانسرا می روند. *در اینچئون رابطه شما با سایر ورزشکاران چگونه بود و آیا پیگیر نتایج دیگر تیم ها بودید؟ پیگیر همه نتایج بازی ها بودم. بسکتبالی ها طبقه بالای ساختمان ما در بازی های آسیایی بودند. با آن ها رفت و آمد داشتیم. خیلی هم از اینکه قهرمان نشدند، ناراحت شدیم. ما خیلی با هم رفیق هستیم. آن اتفاقی که چهار سال قبل برای والیبال در گوانگجو افتاد حالا برای بسکتبال افتاد و قهرمان نشد. بازی های آسیایی جای اشتباه ندارد و چهار سال طول می کشد تا فرصت دوباره ای پدید آید. خود من هر روز بازی ها را چک می کردم. خیلی مهم است که رتبه ایران در آسیا چندم است. همه ما ورزشکار و سرباز ایران هستیم. اسم ایران در تابلو موفقیت ها نوشته می شود. قطعا هرکسی طلا میگرفت خوشحال می شدیم. نقره گرفت هم ناراحت شدیم که چرا به حقش نرسید. به ویژه بسکتبال ایران که لیاقت و شایستگی طلا داشت. اشتباه است که والیبال را با بسکتبال مقایسه کنند. خود ما همدیگر را درک می کنیم. بسکتبالی ها ما را دوست دارند و ما هم آن ها را دوست داریم و باید هر دو رشته پیشرفت کنند. مشکل این است که فکر می کنیم باید یک رشته دیگر پایین بیاید تا ما بالا برویم. اصلا چنین چیزی نیست. اما گاهی برخی افراد نمی توانند موفقیت های شما را ببیند. همه بازیکنان ایران آمدند و تلاش کردند. قبل از بازی فینال داشتیم فینال بسکتبال ایران را دنبال می کردیم. در جریان بازی هم در تایم اوت نتیجه بسکتبال را می پرسیدیم. می خواهم بگویم که اینقدر نتیجه بازی دوستان برای ما مهم است. به نظرم این روزها نباید والیبال را با هیچ رشته ای مقایسه کنند. *بعد از سال ها در اینچئون بستر حضور خانواده والیبالیست ها در سالن فراهم شد همیشه مادرم می گوید که می خواهد بازی های من را در تیم ملی از نزدیک ببیند اما شرمنده او می شوم. کاش این مشکل حضور بانوان هم در سالن های والیبال حل شود. مشکلی اصلا وجود ندارد. در ایران حقوق زن و مرد برابر است پس چرا نباید خانم ها و مادران ما بتوانند بازی های تیم ملی را از نزدیک ببینند. شاید در گذشته برخی خانم ها رفتاری کردند که در سال های گذشته حساسیت هایی بوجود آمد. 6 هزار نفر تماشاگر خانم آمدند و شاید 6 نفر از آن ها رفتار خلاف عرف انجام دادند اما باید طوری این فضا مدیریت شود که به قول معروف به خاطر یک نفر درب مسجد بسته نشود. *آیا به شغل یا ورزش دیگری به جز والیبال فکر کرده ای؟ نمی دانم. اگر شما مجبور باشی هر کاری را انجام می دهی. من از 13 سالگی والیبال را شروع کردم و از 16 سالگی به تیم ملی رفتم. همه ابتدا می خواهند خلبان شوند اما من از پرواز می ترسم. ما در دوران مدرسه فوتبال بازی می کردیم، می خواستند برای تیم منطقه و استانی از ما تست بگیرند. احسان حاج صفی بچه محل ما در کاشان بود. او آمد به من حال بدهد که انتخاب شوم. آمد و همه را دریبل کرد و دروازه بان را هم دریبل کرد و پاس داد به من تا گل بزنم و انتخاب شوم اما من اوت زدم. این هم فوتبال بازی کردن من بود! *آرزوی تو در سال 1393 چیست؟ آرزو دارم روزی با تیم شهرم قهرمان لیگ برتر ایران شویم. با تیم ملی ایران هم قهرمان جهان شوم و من هم بهترین بازیکن جهان شوم. |